سرویس بین الملل پایگاه 598 - با كمي دقت در حوادث و رويدادهاي سال 2000 ميلادي به بعد و مروري بر صفحات روزنامهها به خوبي روشن ميشود كه برايند بردارهاي اتفاقات مهم دهه گذشته به سمت ارتش و دولت آمريكا نشانه رفته و مهمترين پشتوانه حكومت مستكبرانه آمريكا را تا سرحد فروپاشي سست كرده است. در ابتدا به صورت گذرا مروري ميكنيم به برخي از انبوه اين حوادث كه هرچند براي ملتهاي آزاده خوش و گوارا بود اما ضرباتي مهلك و جانگير بر تكيهگاه حكومت آمريكا يعني ارتش اين كشور وارد كرده است و سپس برنامه ارتش اين كشور را براي برون رفت از اين بحران، به صورت اجمالي برسي ميكنيم.
2 دوره رياستجمهوري بوش كوچك كه ديوانهوار ملت آمريكا را وارد جنگهاي بزرگ و پرهزينه كرد از آفريقا تا عراق و افغانستان كه علاوه بر تحميل ميلياردها دلار خسارت و بدهي به اقتصاد و ارتش آمريكا موجب تحليل و تضعيف شديد ابزارها و نيروها طي 10سال جنگ فرسايشي در عراق و افغانستان شد.
قدرت گيري ولادیمیرویچ پوتین كه علاوه بر ثبات اقتصادي در روسيه، قدرت نظامي و تسليحاتي اين كشور را نيز ارتقاي قابل توجهي بخشيد و موجب شد ارتش آمريكا هزينههاي هنگفتي را بپردازد، دلارهايي كه صرف قراردادهاي نظامي و امنيتي با ديگر كشورها، ايجاد پايگاههاي نظامي در كشورهاي اطراف روسيه و راهاندازي پرهزينهي سپرموشكي در اروپا، خاورميانه و آسياي مركزي شد.
ضربه ديگر به دولت و ارتش اين كشور مربوط به موج اول بحران اقتصادي در آمريكا و اروپاست كه حاصل آن بيكاري، تورم، ورشكستگي بانكها، تعطيلي كارخانهجات و... شد و دود آن زماني به چشم ارتش رفت كه كنگره به علت پرهزينه بودن طرحهاي نظامي اجازه گسترش فعاليتها را به پنتاگون نداد.
عملياتهاي شبه نظامي انجام گرفته عليه نظاميان آمريكايي در منطقه و كشته و زخمي شدن تعداد قابل توجهي از ارتشيان موجب شد تا همزمان با تضعيف روحيهي نظاميان و ايجاد موج بي اعتمادي و ترس دربين آنها، خشم و نارضايتي افكار عمومي داخل و خارج از ايالات متحده، ارتش آمريكا را نشانه گيري كند.
شكست نظامي آمريكا در جنگ نيابتي 33روزه و 22روزه نيز موجب تضعيف شديد روحيه سربازان و نظاميان اين كشور شد تا جايي كه آمار خودكشي و يا ابتلا به بيماريهاي رواني بعد از آن تاريخ در ارتش آمريكا سير صعودي محسوسي داشته است.
گسترش نفوذ ايران و حزبالله در آمريكاي لاتين نيز موجب شد تا وزارت جنگ آمريكا مواضع خود را در جنوب اين كشور با صرف هزينههاي هنگفت تقويت كند جهتي كه دولتمردان ايالات متحده تا قبل از اين، از آن آسودهخاطر بوده و آن را حيات خلوت خود ميدانستند.
رخداد ديگر شكستهاي پيدرپي اطلاعاتي اين ارتش بود. ارتشي كه اكنون اسرار آن در ويكي ليكس منتشر ميشود، عكسهايي از درون پايگاه هاي سري آن در افغانستان توسط وزارت اطلاعات ايران منتشر ميگردد و يا هواپيماي جاسوسي آر كيو 170 آن به راحتي در اختيار سپاه پاسداران انقلاب قرار ميگيرد.
و حادثه هشتم نگون بختي اين ارتش بر موج دوم بحران اقتصادي آمريكا سوار شد. زماني كه آمارها در آستانه سال 2012 بيش از 14 تريليون دلار (14000000000000دلار) بدهي دولت آمريكا را نشان داد و با رشد اقتصادي پايين و تورم كم سابقه كه همزمان شده بود با قيام 99درصدي مردم اين كشور موجب شد تا كنگره بودجه نظامي دولت را به طور بيسابقه كاهش دهد تا شايد بخشي از مشكلات درون كشور را حل نمايد.
بيداري اسلامي و قيامهاي مردمي شاخ آفريقا و خاورميانه و... نيز موجب شد تا هم پيمانان اين كشور يكي پس از ديگري سقوط كرده و دولتهاي مردمي و ضدآمريكايي در برخي از اين كشورها حاكم گردد كه جبران اين كاستي و جلوگيري از فشارهاي آينده مشكلات پيچيده و جديدي را براي ارتش آمريكا رقم زده است.
رخداد ديگر نيز بحرانهاي اقتصادي اروپاست كه دامن متحدين آمريكا را گرفت و مخالفتهاي مدني، اعتصابها و تظاهرات گسترده در بسياري از اين كشورها به علت وضعيت نابسامان اقتصادي رخ داد و كاخ سفيد را متوجه يك نكته اساسي كرد و آن اينكه ارتش آمريكا از اين پس تنها خواهدبود و مردم اروپا ديگر اجازه نخواهند داد تا مالياتها و ثروت ملي آنها در زيادهخواهيهاي پر هزينهي آمريكا خرجشود و جوانانشان در جنگهايي كه آمريكا به پاكرده است كشته شوند.
اگر به همه اينها توقعات و درخواستهاي رژيم اشغالگر صهيونيستي را در مطالبه كمك تسليحاتي و مالي اضافه كنيم تصوير بهتري از وضعيت كنوني ارتش آمريكا خواهيم داشت.
اما از آنجا كه سردمداران سادهلوح و مغزهاي الكلي در ايالاتمتحده -كه وضعيت كنوني آن بيشتر به ايالات ازهم پاشيده و متفرقه ميماند- همچنان قدرت و برتري را در قدرت نظامي ميدانند مجبور شدهاند تا راه چارهاي براي برون رفت از اين مسئلهي هزار مجهول پيدا كنند. مشكلي استراتژيك و تعيين كننده كه آينده اين كشور به آن بستگي دارد، يعني ضعف و ناتواني بيسابقه در ارتشي مدعي و به تبع آن ضعف و ناتواني در حكومت و دولتي كه تمام اتكا و پشتوانهاش به قدرت نظامياش بودهاست و اكنون آن ارتش آنقدر ناتوان و زمينگير شده كه حتي ديگر نميتواند به تعهدات خود در فروش سلاح و كسب درآمد از اين طريق عمل كند و قراردادهاي نظامي خود را لغو و يا با پرداخت غرامت به تعويق مياندازد.
در اين شرايط تنها گزينه و راهبردي كه روي ميز قرار داشت اين بود كه هزينههاي نظامي خود را در بخشهاي تحقيقات و توليد، نيروي انساني، هزينههاي جاري، سرمايهگذاريهاي توسعهاي و... تا سرحد امكان كاهشداده و در مقابلْ هزينههاي تبليغاتي و رسانهاي ارتش را تا بالاترين ميزان افزايش دهند و اين بدان معناست كه پيش از پيش بايد منتظر نيروهاي دلتا و هواپيماهاي اف35 و آرنولد شوارزنگرهاي افسانهاي درمقابل دوربينها باشيم زيرا اين ابزارالات و نيروها ديگر وجود خارجي ندارند و قدرت پوشالي ارتش آمريكا تنها در عمليات رواني و رسانه اي اين كشور زنده مانده و خلاصه ميشود.
ايالات متحده براي تحقق اين هدف از 3 راهكار عمده كمك ميگيرد تا بتواند با بزرگنمايي ارتشِ ازهم پاشيدهي خود در اذهان عمومي، ضعفهاي خود را بپوشاند و براي خود حاشيهي امنيت درست كند.
يك) ژستهاي مقتدرانه دربرابر رسانهها: رفتارهايي چون حضور سردمداران در پايگاههاي نظامي، تهديد كشورهاي ديگر توسط ديپلماتها، سخنراني و قدرتنمايي يا مجيز ارتش را گفتن. تحركاتي كه در يك سال گذشته بسيار شاهد آن بوديم از سخنان آقاي اوباما در چين و اظهارات خانم كلينتون گرفته تا سفرهاي آقاي پانهتا و پاسخهاي جالب جناب سخنگو.
ب) مانور: يكي ديگر از راهكارهاي رسانهاي اين ارتش برگزاري رزمايشها و مانورهاي نظامي مشترك با ديگر كشورهاست. در اين روش هم سلاحهاي در انبار مانده -كه تاريخ انقضاي آنها نيز نزديك شده است- را براي استفاده در رزمايش ميفروشد و هم در جلو خبرنگاران با دشمن فرضي جنگيده و آن را شكست داده و قدرتنمايي ميكند.
ج) حباب سازيهاي رسانهاي (مهمترين راهكار): امروز ارتش آمريكا از هميشه بيشتر محتاج آن است كه ديده شود و در صدر خبرها و تيتر برنامهها قرار گيرد. به همين منظور حتي حاضر است تا اطلاعات نه چندان محرمانه خود را نيز به صورت رسمي افشا كند. نظاميان آمريكا بيشتر از هميشه خواستار قدرتنمايي پشت دوربينها هستند تا شايد از اين طريق دشمنان خود را ترسانده و بتوانند با اين ايجاد رعب نيز مدتي سلطه جويي كنند و اميدوار باشند كه اين بحران از سر آنها خواهد گذشت و دوباره قدرت خواهند گرفت. اگر فيلمهاي سينمايي و مستندهاي شبكههاي وابسته به كاخسفيد يا حتي خبرها و كليپهاي منتشره در فضاي مجازي را برسي كنيم، به روشني خواهيم ديد كه در 4ماه گذشته هم از نظر شاخصهها و تكنيكهاي جنگرواني و هم از نظر تكثر و تعداد، توليد اينگونه مطالب از قبيل افشاگريها، كليپ و فيلم از مقر نظاميان و آموزش هاي آنها، ، فيلمهاي سينمايي با محوريت نيروهاي ارتش آمريكا، تصاوير جنگ افزارها، خبرهاي به ظاهر سري از تسليحات پيشرفته و حتي ممنوعه، تصاوير و اخبار شكنجههاي اسرا و زندانيان و... نسبت به ماه ها و حتي سالهاي گذشته رشد چندبرابري نموده است.
اما آنچه در آخر بايد ياد آور شد آن است كه خداوند اراده فرموده تا مستكبرين عالم را نابود و مستضعفين را وارث زمين قرار دهد و اين تلاشهاي بيهوده جز لرزشهاي و هذيانهاي قبل از مرگ (لحظات احتضار و سكرات موت) چيزي نيست.