به گزارش پایگاه 598، فرهیختگان نوشت: فرض کنید عضو یا هوادار یک تیم فوتبال هستید و بعد از مشقتهای فراوان و مشکلات متعدد توانستهاید در یک تورنمنت مهم و سطح اول به فینال برسید، رقیبتان اما متمول است و نامدار و اهل رانت و زدوبند و هرنوع بداخلاقی، با اینحال با تمام توان ایستادهاید و پایاپای جلو میروید. اگر در چنین شرایطی مخصوصا در دقایق پایانی بازی یکی از بازیکنانتان بهجای بازی هوشیارانه اشتباه کند و پاس گل زیبایی به مهاجم حریف بدهد، چه حالی پیدا میکنید؟ مربی، دیگر بازیکنان و کادر فنی چه حالی خواهند داشت؟ چه بلایی سر هواداران تیم میآید؟ اصلا تیمی میماند تا بازی را بهپایان برساند؟
حتما میپرسید این حرفها چه ربطی به صفحه سیاسی دارد؟ میگویم خیلی مربوط است، اینبار حسابی مربوط است. نگاهی به رسانههای بیگانه و ضدانقلاب بیندازید تا ببینید طی 24 ساعت گذشته چه استقبال گرمی از اظهارات محمدباقر نوبخت شده است و چگونه عبارتی ناشیانه از سخنگوی سابق دولت را به تیتر یک رسانههایشان تبدیل کردهاند؛ عبارتی که نه از سوی یک مسئول یا مدیر میانی و حتی ارشد که از سوی نزدیکترین فرد به حسن روحانی و رئیس دستگاه برنامه و بودجه کشور بیان شده و همین نیز ضریب خبر را چندبرابر کرده است.
محمدباقر نوبخت، معاون حسن روحانی و رئیس سازمان برنامه و بودجه روز پنجشنبه در نشست اعضای شورای توسعه و برنامهریزی همدان گفت: «شدیدترین مرحله تحریم نفت دربرابر غذا بود، اما الان در شرایطی هستیم که این بیانصافها و دژخیمان حتی برای غذا و دارو اجازه فروش یک قطره نفت را نمیدهند و اگر هم بهفروش میرسد، امکان تبادل مالی نباشد.» عبارتی عجیب و شگفتانگیز که حتی بهفرض محال اگر واقعیت هم داشته باشد، دلیلی برای بیانش وجود ندارد و تبعات سنگینش میتواند دامنگیر کشور شود. عبارتی که 24 ساعت است به هر نحوی که شده رسانههای ضدانقلاب آن را بازنشر و توزیع میکنند.
البته نوبخت در همان سخنرانی تلاش کرده در جملات قبل و بعد ضرب این جمله را بگیرد و توضیحاتی را درباره این مساله بیان کند، نظیر اینکه «این تحریمها برای دیگر کشورها کارساز است، اما ملت ایران با کارنامه هشت سال دفاع مقدس و با قدرت و بزرگی، آنها را پشتسر میگذارد.» اما خب همان یک جمله کار خود را کرده است. برای اینکه مطمئن شوید فقط کافی است سری به رسانههایی چون رادیوفردا، بیبیسی فارسی، دویچهوله و... بزنید.
امروز پنجم سپتامبر است و دقیقا دوماه تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باقی مانده؛ دوماهی که کارشناسان میگویند چالشهایی که میان ایران و ایالات متحده به اوج خود رسیده، در این مدت هم تداوم خواهد یافت و ممکن است تشدید هم بشود، چالشهایی که یک سر آن در منطقه و اطراف مرزهای ایران است و جانب دیگرش در سازمان ملل و شورای امنیت. البته ماجرای دور جدید مواجهه ما با ایالات متحده از اردیبهشت 97 تحتعنوان مقابله با فشار حداکثری آغاز شده و بعد از یک سال اول که سیاست اجرایی ایران نشستن و نگاه کردن بود (همان چیزی که بعدا به صبر استراتژیک تعبیر شد) مابقی کشوقوسهای بزرگی بوده که برآیند آن کاهش سرعت و درمقاطعی متوقف کردن ماشین پرسرعت آمریکا در فشار حداکثری و توسعه آن از فضای اقتصادی به مسائل امنیتی، حقوقی و سیاسی بود.
حالا اما دوماه سرنوشتساز پیشروی کشور است و هر اشتباه کوچکی میتواند تبعات سنگینی درپی داشته باشد، چه رسد به اینکه اعضای تیم ما در این روزهای حساس اشتباه مهم و قابلتوجهی مرتکب شوند و دشمن را امیدوار کنند که در همین دوماه هم میتواند موفق شده و کار ایران را یکسره کند.
تحریف تحریم چه کارکردی دارد؟
سادهسازی و سادهانگاری است اگر تصور کنیم فردی با سالها سابقه مدیریتی، آن هم در سطحی چون معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه، کسی که سالها سخنگوی دولت بوده و دقت در واژهواژه حرفهایش مهم بوده و هست، سهو لسانی اینچنینی داشته باشد یا نیتش از بیان این عبارات صرفا توضیحدهنده وضع کنونی و میزان خباثتهای دشمن بوده است؛ که اگر اینگونه بوده بهناچار باید گفت جناب نوبخت اشتباهی در چنین جایگاههایی قرار داشته و دارند، چراکه اولا همه میدانند امکان فروش نفت هرچند محدود در این شرایط فراهم است که در واضحترین مصداق باید به ارسال چندین نفتکش حامل سوخت به ونزوئلا اشاره کرد و ثانیا ارسال چنین پیام ضعفی در میانه کارزار و درگیری در سطح جهانی با آمریکا اشتباهی بزرگ و راهبردی است و دشمن را از موثر بودن اقداماتش مطمئن میکند، درحالی که بارها دیده شده اگر تدبیرهای درستی ازسوی مسئولان صورت پذیرد، تحریم خنثیشدنی است.
اما اینکه امروز و در این شرایط خاص معاون رئیسجمهور اینچنین سخن میگوید، اولین شبهه و احتمالی را که در اذهان عمومی و بهویژه رسانههایی که دنبال ضعیف نشان دادن ایران و موثر بودن تحریمها هستند، ایجاد میکند، این است که در داخل جریانی بنا دارد دوباره کشور را به میز مذاکره بکشاند و اینبار در بدترین حالت و بدترین روزها، تحت فشار تن به مذاکرهای بدهد که طرف مقابلش هیچحرفی را شنوا نیست و قلدرمآبانهتنها حرف خود را میزند و با ابزار تهدید میخواهد به خواسته نهاییاش بدون پرداخت کمترین هزینهای برسد.
فرضیهای که البته با نگاه به عملکرد گذشته تیم حسن روحانی و آنچه از رفتار و کلام آنها در ذهن هست، بیشباهت نیست و میتواند مورد قبول خیلیها قرار گیرد. ما البته امیدواریم اینگونه نباشد، اما اگر چنین چیزی در اذهان برخی وجود داشته باشد باید گفت که ایده افتادن دوباره درهمان چالهای (بخوانید چاه) شکل گرفته که حداقل یکبار در همین دولت تجربه شده است.
چرا مذاکره این روزها سم مهلک است؟
چه کسی است که نداند شرایط امروز کشور مساعد نیست و مشکلات و سختیهای اقتصادی طاقت برخی را طاق کرده است، اما یک سوال مهم اینجاست که آیا مسیر حل کردن این مشکلات مذاکره با آمریکاست، آن هم در چنین وضعیتی که دشمن فشار خود را به حد اعلا رسانده و عقل سلیم میگوید ورود به چنین مذاکرهای نتیجهای جز تسلیم نخواهد داشت؟ واقع ماجرا این است که به هر دیدی که نگاه کنیم به همان حرف سعید لیلاز میرسیم که مذاکره درشرایط کنونی فقط جاده صافکن دزدهاست. او چندی پیش گفته بود که «مذاکره مجدد با آمریکا نهتنها چیزی به ملت ایران نمیدهد، بلکه راه دزدی را برای دزدان هموار میکند. کارگر کف خیابان یا کشاورز هیچچیزی از مذاکره با آمریکا گیرش نمیآید و این یک توقع نابجاست که خیال کنیم با مذاکره مجدد بهطور مثال تورم حل میشود.»
این استدلال البته از جانب بسیاری از کارشناسان اقتصادی و بینالمللی هم مطرح است و دلایلی زیادی در این خصوص اقامه شده است. دلایلی سیاسی ازجمله اینکه درشرایط ضعف و زیر فشار تنها نتیجه ورود به مذاکره پذیرفتن حرف رقیب است یا اینکه تیم دونالد ترامپ و حتما شخص او نه منطق دارند و نه اهل استدلالند و با چنین افرادی امکانی برای گفتوگو نیست. اینها علاوهبر این است که خیلیها معتقدند عبور از این گردنه چندماهه که احتمالا تا پایان پاییز ادامه دارد، میتواند برای همیشه مشکل ما با تحریم را مرتفع سازد و شرایط جدیدی را پیشروی کشور قرار دهد.
ایراد بنیادین است
با توضیح یک نکته مهم و بازخوانی چند اظهارنظر پیشین از اعضای اصلی دولتهای یازدهم و دوازدهم میتوان استنتاج کرد که مشکل بنیادیتر از سهو لسان یا اشتباه یک عضو دولت یعنی محمدباقر نوبخت در تشخیص یک مساله است. بهواقع باید گفت بهفرض اینکه مذاکره هم راه درستی باشد یا به هر مصلحتی جمعبندی کشور ورود به میز مذاکره با ایالات متحده بشود، مانند آن چیزی که در سال ۹۲ روی داد، نوع مواجهه کارگزاران این کار با مساله مذاکره دارای ایرادهای اساسی است.
رجوع کنید به همان ماههای ابتدایی فعالیت دولت یازدهم در سال ۹۲، وقتی مذاکرات تازه داغ شده بود و حسن روحانی در سخنانی عجیب گفت که خزانه کشور خالی است، همان موقع رسانهها توضیح دادند و استدلال کردند که با این سخن طرف مقابل اطمینان مییابد ما نیازمند مذاکرهایم و حاضریم برای نتیجهبخش بودن آن هر امتیازی را تقدیم کنیم. البته این تنها مصداق نیست، بهیاد بیاورید گره زدن همهچیز کشور ازجمله آب خوردن مردم را به مساله مذاکره که آن هم در همین پارادایم قابل تعریف است، یعنی ذکر عاجز و ناتوانی کشور و اینکه حتی برای داشتن آب خوردن هم باید با آمریکا مذاکره کنیم، اظهارنظر عجیبی از جانب حسن روحانی که منتقلکننده نیاز کشور به مذاکره بود و نتیجه آن تضعیف تیم مذاکرهکننده.
البته خود تیم مذاکرهکننده نیز از این چنین خطاهایی مبرا نبود، چراکه در ماهها اولیه مذاکرات چنین اشتباهاتی از محمدجواد ظریف هم سر زد و او درجریان همایشی در دانشگاه تهران اظهار کرد: «آمریکا میتواند با یک بمب کل تاسیسات دفاعی ما را زمینگیر کند» یا در نمونه دیگر اظهارنظر عجیب معاون اول دولت در آذرماه 98 که با توضیح تمام و کمال تحریمها از موثر بودن آنها خبر داد و گفت: «بهمعنای واقعی تمام گلوگاههای فعالیت اقتصادی کشور را درطول یکی، دو سال گذشته بستهاند.»
خلاصه بحث اینکه تنها نوبخت نیست که منطق مواجهه با دشمن را نمیداند، بلکه دیگر نفرات اصلی دولت نیز به همین معضل گرفتارند و اساسا چه در مذاکره و چه خارج از آن نمیتوانند بهخوبی تشخیص دهند که چه موضعی میتواند منافع ملی را تامین کند.
***
سوال: درخصوص صحبتی که اخیرا نوبخت و برخی دولتیها داشتند مبنیبر اینکه نمیتوانیم یک قطره نفت هم صادر کنیم، آیا چنین مواضع و اظهاراتی نشاندهنده ضعف کشور و درصورت مذاکره خطرناک نیست؟
درباره مواضع افرادی که مسئولیتی دارند و سخنگوی نظام هم محسوب میشوند، این اظهارات صحیح نیست، بهخصوص اینکه در زمان مذاکره پیام ضعف بدهیم؛ این درحالی است که میدانیم فروش نفت در کشور ما و بین کشورهای مختلف جهان امر محالی نیست و راههای بسیار متنوع و متفاوتی برای آن وجود دارد.
لذا هر نوع پیامی که طرف مقابل و غربیها و کسانی که منتظر دریافت آمارهایی، چه صحیح و چه غلط، هستند تا متوجه شوند تحریمها چقدر اثر کرده است و در کجا و به چه نحوی اثر داشته، اشتباه راهبردی است و جامعه هدف را تحتتاثیر قرار میدهد، لذا این مسائل صحیح نیست، بهخصوص در برههای که آمریکا در شورای امنیت تلاش میکند تا قطعنامه تحریم یا سیستم ماشه را فعال کند.
کسانی که در دستگاه دیپلماسی مسئولیت مذاکره را برعهده داشتند، میدانند در زمانی که مذاکرات برجام را انجام میدادند، با اقتداری که داشتند توانستند حداقلهایی در برجام اعمال کنند.
یعنی با چه مولفه هایی؟
اقتدار و توانمندی هستهای کشور، اقتدار دفاع موشکی، اقتدار نفتی و توان اقتصادی کشور و سرمایه انسانی چهار مولفه قدرت بود که وجود داشت و هریک را بخواهیم معامله کنیم یا کوتاه بیاییم و در این خصوص اظهار ضعف کنیم، قطعا مذاکره موفق و عزتمندانه نخواهیم داشت.
دو جنس موضعگیری برای مذاکره اشتباه است، بهطور مثال قبلا گفته شد برای آب خوردن خود هم نیاز به مذاکره داریم که یعنی سطح نیازمندی ما بسیار بالاست و دیگر اینکه بگوییم نمیتوانیم نفت صادر کنیم یا گفته شود خزانه خالی است. به فرض اینکه بخواهیم مذاکره کنیم، آیا این نوع مواضع راه مذاکره و توافق خوب را نمیبندد؟
صددرصد باعث فشار بیشتر میشود، چون هر نوع اظهار ضعفی میتواند مذاکره برای مذاکره ایجاد کند. مذاکره برای حلوفصل اختلافات، برای استقرار صلح در منطقه و جهان قطعا عاید آن نیست.
این باعث میشود یک طرف فرودست و مقهور شود و ایران در شرایط پایینتر قرار گیرد و طرف مقابل بخواهد زیادهخواهی و زورگویی کند و این خود، عاملی است که صلح و امنیت بینالمللی را بهخطر میاندازد.
هرچه اقتدار بیشتر باشد و رفتار دولتمردان و دستگاه دیپلماسی ما همراه با قدرت باشد، طرف مذاکرهکننده غربی احساس نیاز میکند که باید مذاکره کند، بهعلاوه اینکه ایران یکی از کارهایی که باید بکند و خیلی کمتر انجام میدهد این است که طرف مقابل غربی ما باید احساس کند عدم مذاکره و عدم توجه به خواستهای ایران برای او هزینهبر است.
این یعنی عدم توجه برای ایران ایجاد هزینه میکند، لذا طرف غربی باید با سعهصدر بیشتری جلو بیاید. این نوع موضع مولفههای بسیار ظریف و روانشناسی بینالمللی، جامعهشناسی بینالمللی و حقوق بینالملل را میطلبد که نمیدانم در دستگاه دیپلماسی چقدر به این مسائل بها داده میشود.
در شکل کلیتر آیا شما با مذاکره ایران و آمریکا در مقطع کنونی موافق هستید؟ برخی معتقدند چون نزدیک انتخابات ترامپ است، این امر اشتباه است و صرفا میخواهند از طرف ایرانی امتیاز بگیرند، ولی بعضا زمزمههایی درباره این مذاکره بهصورت غیرعلنی شنیده میشود.
یک زمانی طرف مقابل در ضعف قرار دارد و نیازمند مذاکره است و زمان باجگیری و دستیابی به اهدافی است که باید دنبال کنیم، لذا آنموقع وقت باجگیری او نیست و وقت این نیست که یکسری از امتیازات را به ما بدهد.
در این شرایط اگر طرف مقابل بخواهد امتیازاتی را درنظر بگیرد - باتوجه به این آمریکاییها هیچگاه این کار را نمیکنند؛ یعنی همیشه در موضعی هستند که باوجودی که حتی نیاز دارند باز هم میخواهند به ما تحمیل کنند- ولی در فرضی که بسیار نادر است و ممکن است این نباشد، در آن فرض اکنون آمریکاییها نیاز به این مذاکره دارند، چون میخواهند به جامعه آمریکایی اثبات کنند دولت ترامپ توان مدیریت و حلوفصل اختلافات بینالمللی و منطقهای بهخصوص در منطقه خلیجفارس را دارد تا از مردم کشور خود رای بگیرند.
قاعدتا اگر سربازان آمریکایی بخواهند اعزام شوند و اگر کشته بدهند و اگر کار به جنگ کشیده شود، این ناتوانی آمریکا را میرساند، لذا آمریکاییها الان در شرایطی هستند که حاضرند هر کاری بکنند تا بتوانند خود را به عنوان مدیر قابلی برای مسائل منطقهای به جامعه آمریکایی بشناسانند.
اینجا مدیریت دستگاه دیپلماسی ماست که باید بهاندازهای قوی باشد که بهجای اینکه باج بدهد، امتیازاتی را از طرف مقابل بگیرد و آنها را هرطور میخواهد، به مردم خود بفروشد.