به گزارش پایگاه 598، یکی از عواملی که در توسعه و رشد بازار سرمایه نقش موثری دارد آشنایی سرمایه گذاران و معامله گران بازار سرمایه با روشهای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و افزایش توان تحلیل گیری آنها است. بی شک از طریق تجزیه و تحلیل دقیق و هوشیارانه میتوان ریسک بازار سرمایه یا مخاطره سرمایهگذاران را تقلیل داد و جلوی ضرر و زیان افراطی و ناشیگری حاصل از برآیند سرمایه گذاری را خنثی نمود.
با توجه به سیاستهای بورس اوراق بهادار در خصوص گسترش جغرافیایی و موضوعی بورس که در پی آن تالارهای متعدد منطقهای در اقصی نقاط کشور ایجاد شده است یقیناً میطلبد که فرهنگ عامه سرمایه گذاری در بازار سرمایه تقویت گردد.
یکی از این عوامل موثر و تقویتکننده که به نوبه خود میتواند سبب تداوم رشد و توسعه بورس اوراق بهادار گردد و سر منشاء گفتمان بهتری در مدیریت نقدینگی جامعه و مبحث فاینانس شرکتها باشد، بدون تردید گسترش آموزشهای مورد نیاز جهت انجام معاملات سودمند و در وهله بعد آموزشهای لازم در خصوص مهارت تحلیل گری و تجزیه و تحلیل اوراق بهادار است.
زیرا هر اندازه که بینش و درک سرمایه گذاران و معامله گران در این زمینهها افزایش یابد از رکودهای لحظهای، رشد قیمتها بصورت حبابی و واکنشهای نابهنگام در معاملات جلوگیری میکند و نه تنها شفافیت و روشنگری در معاملات را تقویت میکند بلکه بازار را به سمت و سوی کارا بودن سوق خواهد داد.
بدیهی است که این امر با افزایش انگیزش سهامداران، رقم معاملات در بورس را نیز افزایش داده و از نظر حجم معاملاتی فاصله بورس ایران را با کشورهای همردیف خود کاهش خواهد داد.
در خصوص تحلیل قیمت سهام و سرمایه گذاری در دارائیهای مالی در ادبیات مالی سه دیدگاه کلی وجود دارد که شامل روش بنیادی (Fundamental) روش تکنیکال (Technical) و روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT) است که در ادامه این مطلب از بورسینس به آنها پرداخته میشود.
در بازار سرمایه ارزش سهام بر اساس میزان منافع آتی و اطمینان از تحقق آنها میتواند کاهش و افزایش یابد و هر اندازه اطمینان نسبت به کسب بازده بیشتر باشد، خطر از دست دادن اصل سرمایه و سود آن کمتر میرسد.
عوامل و متغیرهای متعددی در بازار سرمایه و در سطح کلان کشور بر روی قطعیت یا عدم قطعیت سود و نیز تغییرات قیمت دارائیهای مالی اثر میگذارد. به همین خاطر روش بنیادی به بررسی دقیق عوامل محیطی که ممکن است بر روند حرکت قیمت سهام و به تبع آن بر بازده دارائیهای مالی تاثیر گذارد می پردازد.
در تحلیل بنیادی به منظور تحلیل گزینههای سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار قاعدتاً بایستی به سه مرحله اساسی ذیل که ارکان اصلی تحلیل بنیادین است توجه نمود.
الف- بررسی و تحلیل اوضاع اقتصادی کشور:
در نظام کنونی اقتصاد جهانی، بورس اوراق بهادار نقش دماسنج اقتصادی را ایفاء میکند و وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی و اجتماعی کشور در حال و آینده تاثیر بسزایی بر میزان سود آوری شرکتها خواهد گذاشت. بنابراین در تحلیل بنیادی ابتداً بایستی تغییر و تحولات اوضاع اقتصادی حال و جهتگیریهای آتی بدقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
این تجزیه و تحلیل شامل بررسی شاخصهای کلان اقتصادی از قبیل نرخ تورم، تولیدات ملی، نرخ بهره، نرخ ارز، میزان بیکاری، نرخهای رشد اقتصادی، واردات و صادرات، سیاستهای پولی و مالی دولت و سایر نهادهای تاثیر گذار است که تحلیلگر با بررسی آنها پیشبینیهای دقیقتری از وضعیت بازار سهام و صنعت خاص بعمل میآورد و از دورنمای آتی سهام موجود در بازار و مخصوصا سهام شرکت مورد نظر مطلع میشود.
ب – بررسی صنعت مورد نظر:
دومین مرحله از تحلیل بنیادین بررسی وضعیت و موقعیت فعلی صنعت مورد نظر و روند رشد آتی آن است. سهامداران و معاملهگران برای شرکتهایی که در صنایع روبه رشد و سود آور فعالیت میکند ارزش بیشتری قایل هستند.
عوامل مطلوب صنعت در این تحلیل عبارتند از:
ج- تجزیه و تحلیل شرکت :
در مرحله سوم تحلیل بنیادی، تحلیلگر بازار سرمایه بعد از انتخاب صنعت مناسب
بایستی شرکتی را از میان شرکتهای موجود در آن صنعت با توجه به معیارهای
زیر انتخاب نماید.
موقعیت رقابتی برتر شرکت: در هر صنعتی شاید دهها شرکت و موسسه به فعالیت بپردازند، اما ممکن است تنها چند شرکت عمده موفقیت چشمگیری در بازار داشته باشند. بررسی موقعیت رقابتی شامل میزان فروش و نرخ رشد آن، سهم بازار شرکت از صنعت، کیفیت محصولات یا خدمات و تمایز آنها و سایر عوامل خاص رقابتی است.
کیفیت عملکرد مدیریت شرکت: از آنجا که موقعیت هر شرکت وابسته به قابلیتها و تواناییهای مدیریت آن است لذا بایستی در وهله اول به ویژگی مدیران آن شرکت همانند تجربه، تحصیلات، موفقیتهای قبلی، نوآوری، ابتکارات و جدیت و تلاش آنها توجه نمود. در وهله دوم اعمال مدیریت یعنی کارایی مدیریت در اداره دارائیها، تولید و عملیات، فروش محصولات، به خدمت گرفتن فناوری جدید و عرضه محصولات جدید مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
بررسی موقعیت مالی شرکت: این بررسی شامل نسبتهای سود آوری، بدهی، کارایی و نقدینگی و مقایسه آن با گذشته شرکت و رقباء موجود در صنعت است.
بررسیها نشان می دهد که تحلیل بنیادی از پتانسیل خوبی برای تشخیص وضعیت
کلان اقتصاد حاکم برخوردار است و تغییر و تحولات جاری شرکتها را به خوبی
در تیررس نگاه خود قرار میدهد و نیز مهارت نگاه نمودن از بالا به پائین را
به تحلیلگران می آموزد.
این مشخصهها ضمن اینکه احتمال بدست آوردن منفعت مورد انتظار را تقویت میکند نوعی منطقگرایی مالی را نیز به سرمایهگذاران عرضه میدارد. مزیت اصلی تحلیل بنیادی کاربرد فراوان آن در سرمایهگذاریهای میان مدت و بلند مدت است.
در تحلیل بنیادی فاکتورهای بسیار زیادی باید بررسی شود. این نوع تحلیل نیاز به انرژی، زمان، تخصص و جمعآوری دادههای بسیار زیاد دارد.
متخصصین و افراد معتقد به تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) بر این باورند که در بازار سهام، تمامی اطلاعات موردنیاز در قیمتها نهفته است و با تمرکز بر روی قیمتهای دوره های قبل و زمان حال سهام و پیش بینی آتی آن میتوان از یک انتخاب مناسب در بازار سود جست. در واقع تکنیکالیستها بر عکس بنیادیکارها که به چرایی قیمتها تاکید داشتند بر روی «چیستی قیمت تمرکز دارند».
این نوع سرمایهگذاری با استفاده از مطالعه رفتار و حرکات قیمت سهام در گذشته و تعیین قیمت و روند آینده آن و امکان تکرار الگوهایی مشابه صورت میپذیرد. زیرا تکنیکالیستها معتقدند که تمامی وقایع جاری اقتصادی کشور و نیز صنعت و انتظارات سهامداران نهایتاً بر قیمت سهام تاثیر گذاشته است.
بنابراین کافیست پیشینه تاریخی و نمودار قیمت سهام بدقت بررسی گردد و نیازی به بررسی عوامل بنیادی نیست چون عوامل بنیادی تاثیر خود را در نهایت در قیمت نشان میدهند.
در واقع تحلیلگر تکنیکال صرفاً به یک روند قیمتی نیاز دارد که در قالب نمودار (Chart) عرضه میشود به همین دلیل به تحلیلگران تکنیکال، چارتیست نیز گویند. چارتیستها عنوان میکنند که قیمتهای کنونی یک سهم که به نظر تصادفی میرسد ممکن است بتدریج به الگوهای قابل تکراری تبدیل شوند.
این تکرار قیمتها یک روند (Trend) را ایجاد میکند که میتواند حالت صعودی (uptrend) یا نزولی (Down Trend) به خود گیرد و نوع معامله (Trade) در هر یک از حالت متمایز از دیگری خواهد بود.
استراتژی معاملهگر (یا سهامدار) برای تعیین زمانهای خرید یا فروش بستگی مستقیم به مدت انتظار او برای رسیدن به سود دارد. این زمانها میتواند بسیار کوتاه در حد چند ساعت یا نسبتاً طولانی و به چندین سال برسد.
این متد تحلیل نیاز به یک ذهن باز و عاری از هرگونه تعصب به سهام شرکت مورد نظر دارد تا تحت تاثیر شایعات و اطلاعات نادرست و گمراه کننده قرار نگیرد. برای تحلیل تکنیکال نیاز به نرم افزار تحلیل تکنیکال است تا اطلاعات شرکتها را بعنوان ورودی پذیرفته و خروجی آن نموداری از روند قیمتها باشد و تحلیلگر بتواند انواع اندیکاتورها و اسیلاتورها را روی آن پیاده کند.
1- مطالعه و بررسی عمیق که باید با صرف وقت و در آرامش و بدور از هیاهوی بازار و خصوصاً شایعات صورت گیرد.
2- تصمیم گیری به موقع و قاطعانه خرید یا فروش که بلافاصله باید به آن عمل کرد.
3- بعد از اقدام (خرید یا فروش سهم) رفتار آن سهم همواره زیر ذرهبین قرار گیرد و بررسی و تحلیل حالت استمرار داشته باشد.
مراحل بررسی قیمت سهام توسط چارتیست ها یا تکنیکالیست ها به قرار زیر است
1- انتخاب نوع نمودار از لحاظ بعد زمانی
(همانند تغییرات قیمت در هر ساعت، روز، هفته، ماه و … ) و نیز انتخاب اشکال
نمودار از قبیل میلهای، خطی، شمعی (Gandlistick) که معمولاً در ایران از نمودار میلهای و شمعی استفاده میشود.
2- بررسی روند شاخص کل
3- بررسی روند شاخص 50 شرکت برتر (خصوصاً اگر سهم مورد نظر بین این شرکتها باشد)
4- روند قیمتی سهم که برای معاملات میانمدت و کوتاهمدت دورههای روزانه و هفتگی و برای افق بلندمدت دورههای ماهانه بررسی میگردد.
5- تعیین سطح مقاومت (Risstance) یا حد بالای قیمت و سطح حمایت
(Support) یا حد پائین قیمت و نقطه شکست (Breakout). در این حالت فرصتهای
خرید یا فروش از راه برآورد محدوده نوسانات در دو سطح حمایتی و مقاومتی
مشخص میشود که نحوه تعیین اینگونه فرصتها خود به مهارت و تبحر نیاز دارد.
تحلیلگران تکنیکال حرفهای بدقت حرکات بازار را تشخیص میدهند تا از روند
گذشته نتیجه گیری بهتری بدست آورند.
این روش که ابتدا توسط هری مارکویتز بصورت عملی بیان شد بر اساس یک سری مفروضات خاصی است که اهم آن گویای این است که بازار کارا است و انتشار اطلاعات بصورت یکپارچه و در اختیار همکان است و شفافیت اطلاعات در معاملات حاکم است.
مبنای این روش بر پایه این استدلال استوار است که احتمال خطر از دست دادن سرمایه یا سود یک نوع سهام در بازار بسیار بیشتر از مجموعه یا ترکیب سهام است. لذا قاعدتاً سرمایهگذار حرفهای نباید تمامی سرمایه خود را در یک دارایی سرمایهگذاری کند (منطق اقتصادی نیز این را تایید میکند ).
بلکه بایستی آن را در مجموعه ای از سهام یا دارائیها سرمایه گذاری کند که این مجموعه به پرتفوی معروف است.
البته سرمایهگذاران بزرگی همانند وارن بافت به تشکیل سبد سهام به این شکل اعتقاد ندارند.
پرتفوی یا سبد سهام متشکل از سهام متعدد شرکتهایی است که در شرایط عادی احتمال کاهش بازده همه دارائیها تا حدودی به صفر نزدیک است. با تشکیل پرتفوی، تلاشها بر این است که ریسک غیر سیستماتیک یا تنوع پذیر به حداقل ممکن تقلیل یابد.
به همین جهت ترکیب پرتفوی بهتر است به گونهای باشد که نوسانات مشابهی نداشته باشند یعنی زمانیکه بازده یکی کاهش پیدا میکند بازده دیگری افزایش یابد در این راستا مراحل زیر توسط سرمایهگذار و یا معاملهگر در بازار طی میشود:
1- تعیین بازده مورد انتظار سبد سهام و تک تک سهام
2- ارزیابی وضعیت سهام مختلف و انتخاب آنها
3- بهینه نمودن ترکیب سهام (پرتفوی)
4- ارزیابی پرتفوی و بازنگری در مجموعه سهام
تحلیل پرتفوی، کاربرد زیادی در آنالیز ریسک و بازده و نیز تجزیه و تحلیل بازار دارد و به همین خاطر نرمافزارهای طراحی شده است که قابلیت محاسبه ریسک بازار و مقایسه آن با ریسک صنعت و شرکتها را دارد.
در روش پرتفوی مدرن مجموعه تلاشها وقف این است که بازده پرتفوی فرد سرمایهگذار به بازده بازار نزدیک گردد و در وضعیت مطلوب، بازدهی بیشتر از آن بدست آورد. در این حالت پرتفوی کل بازار یک شاخص ارزیابی است که ریسک آن نیز با شاخص بتا (Beta) محاسبه میشود. این تحلیل کاربرد زیادی در آنالیز ریسک و تجزیه و تحلیل بازار دارد و مبنای کار سرمایه گذاران حرفه ای است.
1 – وضعیت داراییها و بدهیهای شرکت: یکی از عوامل موثر در انتخاب سهام یک شرکت، وضعیت دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام شرکت است. هر اندازه این وضعیت مطلوب تر باشد، نشان دهنده شرایط مناسب شرکت برای سرمایه گذاری است. به این منظور، می توان ترازنامه شرکت را مورد بررسی قرار داد.
2 – سود نقدی هر سهم: علاوه بر وضعیت درآمدی شرکت، میزان سودی که شرکت به هر سهم خود می دهد نیز در انتخاب سهم خوب، حائز اهمیت است.
3 – تداوم روند سودآوری: اگرچه سودآور بودن شرکت در انتخاب سهام آن بسیار مهم است، اما باید توجه داشت که این سودآوری، باید یک فرآیند مستمر و مداوم باشد، نه مقطعی. با مطالعه اطلاعات و برنامه های آتی شرکت، می توان نسبت به این موضوع آگاهی کسب نمود.
4 – نسبت قیمت به درآمد سهم ( P/E ): نسبت قیمت به درآمد سهم بیانگر آن است که قیمت سهام شرکت، چند برابر میزان سود نقدی است که شرکت به هر سهم خود تخصیص می دهد. به عبارت دیگر، این نسبت نشان می دهد که آیا قیمت سهام به نسبت سودی که بین سهامدارانش توزیع می کند، ارزش دارد.
5 – صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند: هنگام انتخاب سهام یک شرکت، باید به این موضوع توجه کرد که آیا صنعتی که شرکت در آن صنعت فعالیت می کند، از شرایط مناسبی در حال و آینده برخوردار است یا خیر. شرایط خرد و کلان اقتصادی چه تأثیری بر این صنعت خواهد گذاشت. صنایع رقیب این صنعت در حال و آینده، چه وضعیتی دارند. آیا شرایط بین المللی بر این صنعت تأثیر مثبت یا منفی خواهد داشت و…
6 – قابلیت نقدشوندگی: یکی از معیارهای انتخاب سهام خوب، قابلیت نقدشوندگی سهام است، به این معنا که هر وقت دارنده آن سهم قصد فروش آن را داشت، بتواند به راحتی، سهام خود را بفروشد. هر اندازه که دفعات خرید و فروش روزانه یک سهم بیشتر باشد، قابلیت نقدشوندگی آن سهم نیز بالاتر خواهد بود.
تحلیلگران تکنیکال شاید معیار دیگری برای انتخاب یک سهم داشته باشند.
در تجزیه و تحلیل قیمتهای سهام و گرفتن تصمیمات سرمایه گذاری، هر سه روش فوق کاربرد زیادی دارند، با این حال ترکیبی از هر سه متد، قدرت تشخیص و رویههای انتخاب بهتری را برای سرمایه گذار به همراه خواهد داشت.
روش بنیادی از دید کلی وضعیت کنونی بازار و دورنمای آتی را شناسایی میکند. در روش تکنیکال با بررسی دقیق قیمتها وتشخیص الگوهای قیمتی، تصمیمات خرید و فروش گرفته میشود و تحلیلگر عاری از هرگونه احساسات فردی باید عمل نماید.
از سمت دیگر، در روش MPT هدف این است که از ریسکهای غیرسیستماتیک اجتناب شود و با تشکیل سبد سهام، ریسک کاهش یافته و به کسب بازده معقول (نسبت به ریسک آن) بسنده شود.
تجربه نشان داده است که ترکیب روشهای فوق ابزاری به مراتب بهتر جهت تحلیل قیمت و بازده سهام است مخصوصاً در بازارهای سهامی که سرمایه گذاران آن زیاد حرفهای بنظر نمیرسند.
* بورسینه