نمونهای از این جوانان مومن انقلابی شهیدان هپکو بودند، شهیدانی چون علیرضا خرمی که در روزهای حضور در اراک، بیوقفه در هپکو فعالیت میکرد تا کشورش محتاج نامردان نباشد و در نهایت در لحظه آغازین عملیات کربلای پنج در کنار خودروهای راهسازی در روی خاکریز شلمچه به شهادت رسید.
حال چه شده است که پس از گذشت حدود سه دهه از آن دوران غرور آفرین و طلایی، آن راه و رسم فراموش شده و برخی همراهان آن عزیزان تفکرات لیبرال گونه یا فئودالیستی پیدا کردهاند؟! چرا این طور القا میکنند که هپکو به بن بست رسیده و راه نجاتی ندارد؟! آیا شرایط امروز سختتر از دوران جنگ است؟
اگر لازم باشد میتوانیم چند نمونه از کارهای غیرممکنی که در سالهای نه چندان دور توسط همین تفکرات ۱۸۰ درجه تغییر یافته و همرزمانشان انجام شد؛ مثال بزنیم، اما به مثالهایی از جنس تفکرات الان مدیرعامل غیر رسمی میپردازیم.
چه خوب است که رئیس محترم کمیسیون صنایع اتاق بازرگانی ایران و عضو هیئت مدیره چندین و چند شرکت بزرگ و کوچک بدانند که اگر همان نگاه و همت آن دوران باشد؛ خیلی لازم نیست به دنبال بیل گیتس بگردند و در فکر وارد کردن مدیر باشند.
اگر توانایی و لیاقت باشد؛ با کمترین داشتهها، میتوان کارهای بزرگ و ماندگار کرد، حال چه امیرکبیر باشی و چه دکتر کاظمی آشتیانی و اگر نباشد؛ شرکتهای بیل گیتس را با بالاترین رتبه علمی و تجاری تحویل ما دهند؛ آن را ویرانه خواهیم کرد. پس برای داشتن یک هپکوی موفق، مدیریت لایق، توانا و دارای اهلیت لازم است، نه آرزوها و تخلیات دور و دراز.
مدیر لایق اگر شایستگی قبول مسئولیتی را نداشته باشد و نتواند در طی یک ماه حتی یک پیچ وارد شرکت هپکو کند، احتمالا از قبول آن مسئولیت امتناع میکند.
مدیر توانا اگر وارد مجموعهای شود که حق امضاء نداشته باشد؛ حتی یک ثانیه هم در آنجا نمیماند چه برسد به اینکه خود و مجموعه را ده ماه معطل کند، اگر خلاف این موارد بود امروز بیل گیتس این شهرت و آوازه را نداشت.
مسلما مدیران جهادی هیچ گاه به این نیت وارد هپکو نمیشوند که فقط نامی به کارنامه بلند و لیست هیئت مدیرههایی که در آن حضور دارند اضافه کنند.
مدیران بلند همت چه داخلی و چه خارجی هیچ گاه مخالف ارتباط برقرار کردن با کارکنان خود نبوده و نیستند. حال چه نوع تفکرات مدیریتی باعث شده که پس از گذشت حدود ده ماه از حضور تفریحی در شرکت هپکو حتی به جای ارتباط برقرار کردن با کارکنان و کارشناسان خبره جهت ارائه راهکار و پیشنهاد برون رفت از مشکلات، از ارتباط با کارکنان گلایه مند هم هستند.
مدیران شایسته هرگز پستهای حساس و تخصصی مدیریتی شرکت را برای حذف مخالفان و جمع کردن موافقان در اطراف خود به هر قیمتی به افراد غیر متخصص و غیر متعهد پیشکش نمیکنند، چون آنها اساسا نیازی به تعریف و تمجید در جلسات مختلف ندارند.
یک مدیر کارآمد هیچ گاه و به طور همزمان چندین پست کلیدی را قطعا قبول نخواهند کرد و هیچگاه و پس از ۹ ماه از بودن خود در پستی بدون حتی داشتن حق امضا، حقوق نجومی نمیگیرد و هر هفته و ماهانه نسبت به گرفتن مشاورانی که آنها هم هیچ تخصص و تعهدی نسبت به وضعیت شرکت دارند اقدام نمیکند!
مدیر موفق هیچگاه بدون اطلاعات و تحقیق به شرکت بحران زدهای مثل هپکو وارد نمیشود.
مدیرعامل غیررسمی و مستعفی گفته است: "به جرات میگوییم که طی سه تا پنج سال گذشته معدن داران از هپکو محصولی نخریده اند" حال آنکه بعد از گذشت 9ماه از حضور ایشان در شرکت هپکو هنوز آمار تولید سه تاپنج سال گذشته را ندیدهاند که یا اصلا تولیدی نداشتیم و یا محصولات اندک تولیدی در رِنج محصولات معدنی نبوده است!
باز هم به دلیل عدم شناخت مدیرعامل مستفعی از مجموعه هپکو باید عرض کنیم که در اظهارات عجیبی که ایشان در بحث زیاد بودن تعرفههای واردات ماشی آلات در زمان دولتی بودن داشتهاند و گفتهاند که در زمان خصوصی بودن تعرفهها برداشته شد، لازم به توضیح است که اتفاقا بعد از سال ۹۲ و به دلیل حذف شاسی دولت تعرفه سنگین بابت ماشین آلات را اعمال کرد نه در زمان دولتی بودن که البته در همان زمان نیز این تعرفه زیاد نبود.
فرمودهاند که با دولتی شدن هپکو مخالف هستند چون لطمه زننده به اصل مترقی ۴۴ خواهد بود! پرسش اساسی اینجاست که اگر وی واقعا نگران آسیب دیدن اصل ۴۴ هستند، گزارشی از عملکرد خود در راستای اجرای صحیح فرمان مقام معظم رهبری در جهت پیشبرد صحیح خصوصی سازی در مجموعههایی که تا کنون در آنها به عنوان مدیرعامل و هیئت مدیره حضور داشتهاند مانند ارج، آزمایش و... ارائه دهند تا مشخص شود دغدغه اصلی چیست؟
وی گفته است که دو ماه قبل از پذیرش مدیرعاملی هپکو به خاطر دولتی شدنش مخالفت کردهاند، ولی ظاهراً فراموش کردهاند زمانی که وارد مجموعه هپکو شدند، بخش خصوصی (آقای احمدپور) به عنوان سهامدار عمده در راس کار بود و وی قرار بود به عنوان مدیر زیرمجموعه سهامدار ده میلیون تومانی آغاز به کار کند!
ایشان در جایی دیگر عدم موفقیت در شرکت هپکو را داشتن زاویه فکری با وزیر سابق صمت اعلام کرده بودند، در صورتی که در بدو ورود به شرکت هپکو بدعهدی وزیر سابق صمت و تیم مدیریتیشان(آقای صادقیان) به ایشان گوشزد شد و ایشان فرمودند که ما با تیمهای قبلی کاری نداریم و آمدهایم تا با تیم جدید شرکت هپکو را به اوج برسانیم،حال چگونه است که تمام تقصیرها باید به گردن وزیر سابقی که دیگر مسئولیتی ندارد، افتاده است؟
در جای دیگر عنوان کردهاند که تنها کارآیی ایشان برای هپکو حضور در چند جلسه بوده است، که برخود لازم میدانیم اولا از این صداقت در گفتارشان تشکر کرده و ثانیاً از ایشان درخواست کنیم به صورت شفاف اعلام کنید طی این چند ماه چه مبلغی را به عنوان حقوق و مزایا از شرکت رو به زوال هپکو دریافت نمودهاند.
نکته آخر اینکه در تنها حضورشان در بین کارکنان شرکت هپکو، کارکنان شرکت به صورت دلسوزانه و به خاطر همشهری بودن از وی خواهش کردند که در صورت عدم توانایی این شرکت را ترک کرده و نگذارند این شرکت دوباره همان راه ۱۲ ساله خود را به سمت تعطیلی برود که متاسفانه این گونه نشد و بعد از گذشت ۹ ماه از عدم توانایی خود، به فکر این افتادهاند که مثل اکثر مسئولین غیر متعهد و غیر متخصص که هیچگاه از سفره این انقلاب سیر نشده و کنار نکشیدهاند، مشکلات این شرکت را به بیماری کوید ۱۹ ، تحریم، اصل ۴۴، دولت، وزیر سابق صمت و بیل گیتس ربط بدهند!
این مصاحبه هر چه بود نشان داد روش مدیریتی مدیرعامل غیر رسمی و مستعفی در هپکو میتواند کلاس آموزشی خوبی برای امثال بیل گیتسهای ایران باشد! تفکر و عملکرد تیم مدیریتی آنها نشان داد که میتوان بعد از قبول مسئولیت کاملا غیر تخصصی، بلافاصله استعفایی صوری تهیه کرده و در جیب کت خود قرار داد تا هر زمان که موعد پاسخگویی در خصوص عملکرد به میان آمد با نشان دادن آن از زیربار پاسخگویی شانه خالی کرد!
با توانایی صداقت توأم است
گر خود آگاهی؛ همین جام جم است