تقریباً دو ماه دیگر دفتر حیات سیاسی مجلس دهم بستهشده و این مجلس نیز به تاریخ خواهد پیوست. سخن درباره این مجلس بسیار گفتهشده است لیکن قبل از ورود به اصل مبحث اشاره کردن به این نکته ضروری است که امروز مردم ما با در نظر گرفتن عملکرد بسیار ضعیف در امر قانونگذاری، نظارت بر عملکرد مدیران ارشد و میانی کشور، برای خاتمه عمر این مجلس لحظهشماری میکنند و این خواسته را در انتخابات دوره یازدهم نیز به نمایش گذاشتند. روندی معکوس که اصلاحطلبان را در موضعی قرارداد که اصولگرایان چهار سال پیش در آن موضع قرارگرفته بودند؛ اما چرا دکتر زاکانی کاندیدای منتخب مردم قم به واژه " مجلس تکنفره " اشاره میکند:
1- آیا نفر مورداشاره او فردی نمادین از یک جریان مسلط سیاسی در مجلس دهم بوده است که میتوان تمامی اتهامات ناکارآمدی را متوجه آن جریان نمود؟!
2- آیا فرد موردنظر ایشان شخصیتی کاریزمایی است که با تکیهبر جایگاه سیاسی خود دیگر جریانات حامی، نزدیک به خود و حتی مخالف با شاکله فکریاش را با خود همراه ساخته و نظرات خود را در بزنگاههای سیاسی از طریق تأثیر گذاردن بر آرای نمایندگان مجلس بر فضای مجلس و کشور مسلط ساخته است؟!
3- آیا مجلس تکنفره که به نظر ایشان بهتنهایی میتواند تجربهای ناموفق در نابودی هر مجلسی را در پی داشته باشد اشاره به شیوه مدیریت و تعریف تعامل و وحدت در مجلسی است که توسط علی لاریجانی در طول سالیان گذشته بر فضای مجلس سایه افکنده است میکند.
مجلس تکنفره دهم (بقول علیرضا زاکانی) در ذات خود نتایجی همچون: ضعف نظارت بر کارکرد خود و مدیران ارشد کشور، قانونگذاری و نظارت بر حسن اجرای آن در کشور، وضعیت نظارت بر تابعیت نمایندگان و مدیران ارشد و خانوادههای ایشان، انجام لابیهای گسترده در زمینههایی مانند رأی اعتماد به وزیران کابینه، سؤال و استیضاح رئیسجمهور و اعضای کابینه، بیتوجهیهای به فریادهای نمایندگان دلسوز، برقراری ارتباطات نزدیکبین وزیران و نمایندگان که جریان واگذاری آپارتمان به نمایندگان از سوی برخی وزرا، تضمین مشاغل مدیریتی - سفارتی برای برخی نمایندگان یک جریان خاص پس از دوران نمایندگی و یا حین گذراندن دوران نمایندگی و... داشت که توانست در برخی موارد حتی گوی سبقت را از مجلس ششم هم در وادادگی و انفعال در برابر دولت وقت و جریانات سیاسی برباید. اگر مجلس ششم مجلسی یکپارچه سیاسی بود که تا براندازی نظام پیش رفت، اما مجلس دهم مجلسی شد که نمایندگانش فاقد استراتژی منسجم بودند و بیش از نگاه کشوری، نگاه محدود حوزه انتخابیه خود را داشتند و همین امر میدانداری بلامنازع سیاسی در عرصه کلان قوه مقننه را به علی لاریجانی میداد.
درمجموع میتوان گفت که اولاً: بیان واژه مجلس تکنفره میتواند هر سه بند را بهصورت ترکیبی شامل گردد. دورانی که مشخصاً در آن علی لاریجانی بهعنوان بازیگری قدرتمند در عرضه سیاسی قوه مقننه و همراه کردن تمامعیار مجلس با دولت ظاهر شد و اصطلاح مجلس تکنفره شاید اشاره به همین امر باشد که هرکجا که نیاز به همراهی مجلس وجود داشت این لاریجانی بود که حرف آخر را میزد/ ثانیاً بکار بردن این واژه میتواند تذکری تلویحی به رقبای دکتر زاکانی در تصاحب جایگاه حقیقی و حقوقی علی لاریجانی در مجلس یازدهم باشد که دوران شخصیت محوری در مجلس به پایان رسیده و باید با عقلانیت جمعی مجلس به جایگاه حقیقی خود بازگردد.