
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
بعد از شانزده سال طبابت به مثابه پزشک عمومی و سپس به عنوان روان پزشک و روان درمانگر، اگر بخواهم همه تجربه زیسته خودم از زندگی را در یک جمله خلاصه کنم این است:
زندگی یعنی از دست دادن ؛ مهم ترین مولفه حیات ،فقدان است .تنها در شرایطی می توان این همه رنجی را که بر سر آدمی آوار می شود را تاب آورد که ابتدا از فانتزی های خوش خیالانه و رویا پردازانه کودکانه رنگارنگ برای این هستیِ دردآلودِ خاکستری دست شست.
این سخن گرچه ظاهری ناامیدکننده دارد، اما در بطن خود آبستنِ امید سازنده است.امید اگر واقع بینانه نباشد، به ضد خود بدل می شود: "امید علیه امید".
بیایید این بار از ناامیدی سازنده (و نه ناامیدی فلج کننده) شروع کنیم و به امید مبتنی بر واقعیت برسیم که بالغانه، رشد دهنده ، گرمابخش و انسان نواز است.
برای حمید هیراد آرزوی سلامت دارم و خطاب به او می گویم: "شوخیه مگه بذاری بری نمونی..."