کد خبر: ۴۶۳۱۳۹
زمان انتشار: ۰۹:۴۹     ۲۲ آبان ۱۳۹۸
استاد انصاریان گفت: مرحوم حاج شیخ عباس روی «بحارالانوار» مجلسی یک کار بسیار زیبایی کرد که می‌شود اسمش را گذاشت فهرست جامعی بر بحار، بیست سال طول کشید این کتاب که دو جلد است، یعنی قبلاً دو جلد چاپ شد زمان خودش و الان تبدیلش کردند به هشت جلد، خیلی خوب هم چاپ شده است.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از تهران، استاد حسین انصاریان طی سخنانی در حسینیه آیت الله بروجردی (ره) با بیان داستانی شنیدنی اظهارکرد: ما چند سال با فرزند مرحوم حاج شیخ عباس قمی همسایه بودیم. حاج شیخ عباس دوتا پسر داشت که یکی‌شان در تهران جزو منبری‌های رده اول بود، خیلی هم عمرش طولانی نشد، یکی‌شان هم چند سال پیش از دنیا رفت، یک دختر هم داشت که شوهر داده بود به یک عالم بسیار بزرگواری که من آن عالم را دیده بودم، بسیار بزرگوار و دانشمند بود.

فرزندشان که ما با او همسایه بودیم. برادران این مسئله واسطه نخورده، من خودم با گوش خودم از ایشان شنیدم. بیشتر روزها داخل کوچه او را می‌دیدم، می‌آمد خرید و من هم می‌رفتم برای خانه پدرم خرید کنم، هنوز خانه آنها زندگی می‌کردم، ازدواج نکرده بودم. گاهی در آن مغازه یا من می‌پرسیدم یا ایشان برای من آقایی می‌کرد و مطالبی را می‌گفت.

مرحوم حاج شیخ عباس روی «بحارالانوار» مجلسی یک کار بسیار زیبایی کرد که می‌شود اسمش را گذاشت فهرست جامعی بر بحار، بیست سال طول کشید این کتاب که دو جلد است، یعنی قبلاً دو جلد چاپ شد زمان خودش و الان تبدیلش کردند به هشت جلد، خیلی خوب هم چاپ شده است.

مرحوم حاج شیخ علی نمازی از علمای بزرگ مشهد ایشان هم روی همین «سفینه» حاج شیخ عباس کار کردند تکمیلش کردند و شد ده جلد، پنج هزار صفحه است. حاج شیخ عباس این کتاب را مشهد نوشته و یکی از کسانی که در نوشتن این کتاب کمک به او می‌داد مرحوم حاج محقق خراسانی بود که تهران زیاد منبر می‌رفت. پسر حاج شیخ عباس می‌گفت «بحارالانوار» بیست و چهار جلدی بوده، یعنی چاپ تقریباً اواخر قاجاریه بود، خیلی بزرگ و پر ورق بود بعد مرحوم آقا شیخ محمد آخوندی که من هم خیلی پیش او می‌رفتم، این خیلی زحمت کشید در ایران، «بحار» را چاپ کرد صد و ده جلد شد، آن بیست و چهار جلد بزرگ قطور شد صد و چهار جلد.

بحثم راجع‌به مرگ است، اتفاقاً این جریان هم مربوط به مرگ است. ایشان می‌گفتند پدرم یک وقت در نجف نیاز به یک جلد از این بحار پیدا کرد، آن کتاب نوشته شده بود تمام شده بود، کتاب را گرفت حالا ما هم خبر نداریم این کتابی که امانت گرفته، دیگر عمر بابا خیلی کفاف نمی‌دهد، پدر مرد و ما هم اصلاً خبر نداشتیم که ایشان از یکی از علمای نجف یک جلد «بحار» را امانت گرفته است.

گفت پدر را دفن کردیم و خیلی معطل نشد. یکی دو شب بعد من پدر را خواب دیدم، به من گفت یک جلد «بحار» که روی طاقچه است برای فلان عالم است، این را بردار ببر به او بده که من برزخ نگران نباشم، نگفت گیرم، گفت نگران نباشم، دیگر خدا که به مثل حاج شیخ عباس گیر نمی‌دهد که یک زمینه فراهم می‌کند حاج شیخ عباس بیاید خواب بچه‌اش بگوید این کتاب مردم را ببر پس بده. خدا به کافر و مشرک گیر می‌دهد، به من و شما خیلی گیر نمی‌دهد یقیناً.

ایشان می‌گوید من صبح بیدار شدم رفتم آن طاقچه را دیدم، و دیدم یک جلد «بحار» آنجاست، گذاشتم زیر بغلم. در خانه‌مان که نجف آمدم بیرون پایم گیر کرد و خوردم زمین، کتاب از دستم افتاد داخل کوچه، بلند شدم و کتاب را برداشتم و با عبایم خاک‌مالی بودنش را پاک کردم و بردم در خانه آن عالم. گفتم: ما که نمی‌دانستیم این جلد از بحار پیش ماست، دیشب پدر به من گفت. آن عالم گفت: حالا نمی‌آوردید هم من راضی بودم یا می‌آمدم به شما می‌گفتم، حالا آقا شیخ عباس زودتر به شما گفت.

فرزند شیخ عباس به من گفت همان شب بعد دوباره پدر را خواب دیدم، گفت: علی جان! من این کتاب را که گرفتم جلدش سالم بود، صبح که خوردی زمین کتاب پرت شد، روی جلدش یک خراش خورده، این را برو از صاحبش رضایت بگیر.

این قرآن است خبر از آن طرف می‌دهد «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزله، ۷ و ۸) یک خراش «وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» این یک ذره خراش. دوباره بلند شدم رفتم در خانه آن عالم گفتم داستان این طور شده. گفت: راضی‌ام.

من اگر معتقد به قیامت باشم که یک خراش کتاب را پایم حساب می‌کنند، چطور توان دارم رو به زنا بروم؟ چطور توان دارم رو به ظلم بروم؟ چطور توان دارم رو به ریختن آبروی مردم بروم؟ چطور توان دارم رو به سه هزار میلیارد پنج هزار میلیارد روز روشن دزدی از بیت المال مسلمان‌ها بروم؟ شما یقین بدانید گنهکاران حرفه‌ای اینهایی که در بدنه دولت دزد هستند اختلاس می‌کنند، حقوق مردم را می‌برند، بدانید به آیات قرآن قسم یک ذره به خدا و قیامت ایمان ندارند، خالی و پوک هستند، اما آن کسی که ایمان به قیامت دارد با «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ» نمی‌گذارد هیچ خیری از او فوت شود، آن کسی که ایمان به قیامت دارد بر اساس «وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» نمی‌گذارد پرونده‌اش را با گناه پر کنند، پایش جلو نمی‌رود، نمی‌تواند، نمی‌شود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها