به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، کمتر از دو هفته دیگر تا گام سوم ایران در فرآیند کاهش تعهدات برجامی
باقیمانده و دقیقا مثل برهه مشابه قبلی، یعنی روزهای منتهی به گام دوم،
رفتوآمدهای سیاسی برای جلوگیری از ادامه این روند آغاز شده است. از یکطرف
فرانسه بهنمایندگی از اروپاییها پیشقدم شده که از کاهش تعهدات ایران
جلوگیری کند و حتی ظریف را برای گفتوگو در حاشیه اجلاس گروه ۷ به فرانسه
دعوت کرده و از یکطرف جریانی در داخل فعال شده تا قدمهای کوچک و حتی برخی
کارشکنیهای فرانسه در این مسیر را بهعنوان موفقیت و پیشرفتی قابلتوجه
در جریان مذاکرات مطرح کند. فرانسویها در میانه تیرماه امانوئل بن،
دستیار مکرون را به تهران فرستادند تا بسته «فریز در برابر فریز» را ارائه
کند که آنقدر پرت و بیراه بود که در همان اول رد شد و مذاکرات خاتمه یافت.
چند روز بعد مکرون خودش دست به کار شد و در تماسی تلفنی با حسن روحانی از
او درباره شرایط ایران پرسید و برخی دغدغههای اروپا و آمریکا (ترجیحا
بخوانید زیادهخواهی) را مطرح کرد که با پاسخ مشخص رئیسجمهور درباره لزوم
رفع «موانع فروش نفت ایران» و «بازگشایی کانال مالی» برای بازگشت ارز حاصل
از فروش نفت مواجه شد. او چندی بعد تلاش کرد با تغییرات اندکی در
پیشنهادهای خود و در جریان دومین تماس تلفنی با حسن روحانی ایران را مجاب
کند از گامهای 60 روزه دست بکشد. پیشنهاد اختصاص اعتبار 15میلیارد یورویی
برای خرید کالا از اتحادیه اروپا به تهران مربوط به همین مقطع است.
هفته گذشته و پیش از سفر محمدجواد ظریف به پاریس برای دیدار ظهر جمعه با
مکرون در کاخ الیزه، روزنامه ایران اخبار مهمی از این پیشنهاد را منتشر کرد
و گفت: «نخستین درخواست پاریس از ایران گفتوگو پیرامون بندی از برجام
موسوم به «بند غروب» است که محدوده زمانی 10 ساله توافق هستهای را مورد
اشاره قرار میدهد. افزون بر این، پاریس از تهران میخواهد در ازای کمک
اقتصادی به درخواست گفتوگو درباره فعالیتهای موشکیاش و مسائل مورد بحث
در منطقه خاورمیانه پاسخ مثبت دهد.
پاریس همچنین خواستار آن شده که تهران در صورت پذیرفتن این پیشنهاد در
زمینه اجرای برجام خویشتنداری کرده و شرایط تعهدات برجامیاش را به نقطه
آغاز بازگرداند.» این جزئیات که حتی روزنامه ایران را هم مجبور به
موضعگیری کرد در تحلیلها و توضیحات کارشناسان داخلی تحتعنوان مذاکره از
«نقطه صفر» و «فراموشی برجام» عنوان شد و با استناد به استدلالهای عقلی و
منطقی با قاطعیت زیاد، پیشبینیها به سمت جمعبندی شکست مذاکره با فرانسه
پیش رفت، آنچنانکه بعد از گفتوگوی ظریف با مکرون نیز خبرها حکایت از عدم
ارتقای بسته پیشنهادی و تغییر جزئیات آن داشت، لذا پیشرفت خاصی در مذاکرات
حاصل نشد.
در این بین روز گذشته روزنامه ایران دوباره سراغ مکرون و بسته پیشنهادی او
رفته و با ذوق و شوق بسیار خبری که خود آن را بسیار مهم میپندارد، منتشر
کرده است. خبر به این شرح است: «عقبنشینی فرانسه از خواسته خود مبنیبر
مذاکره پیرامون فعالیتهای موشکی ایران، جدیدترین تحولی است که در روند
مذاکرات جاری تهران و پاریس روی داده است. چه این موضوع جزء سه پیششرط
مقامهای پاریسی در بسته پیشنهادی به تهران در ازای ارائه کمکهای اقتصادی
بود که طبق اطلاعات به دست آمده در نتیجه دیپلماسی مبتکرانه تهران از روی
میز گفتوگوها کنار رفته است.»
روزنامه ایران که این خبر را بهعنوان یک موفقیت بزرگ قلمداد کرده و حتی آن
را به تیتر اول جلد خود تبدیل کرده بود، در ادامه مینویسد: «درخواست
برای مذاکره با ایران درباره فعالیتهای موشکیاش در کنار گفتوگو پیرامون
بندی از توافق هستهای موسوم به «غروب برجام» و رایزنی پیرامون موضوعات
مورد مناقشه در منطقه خواستهای بود که بیتردید میتوانست در همان آغاز
ترمز این مذاکرات دوجانبه را بکشد... بنابر اطلاعاتی که منابع آگاه در
اختیار «ایران» قرار دادند، در گفتوگوهای اخیر مقامهای ایرانی و فرانسوی
که با ملاقات خصوصی ظریف و مکرون پشت درهای بسته پیشرفت بیشتری یافته،
پاریس از شروط اولیه خود یعنی درخواست برای مذاکره درباره فعالیتهای موشکی
ایران عقبنشینی کرده است و تمام توجه مسئولان تصمیمگیر سیاست خارجی
فرانسوی بر یافتن راهکار مالی جهت محققکردن منافع اقتصادی تهران متمرکز
شده است.»
این توضیح خوشبینانه که معلوم است از جنس همان بزکهای همیشگی غرب است
حداقل یک پیشفرض و دونکته مهم در دل خود دارد؛ پیش فرض اینکه این خبر
کاملا مبهم است و معلوم نیست دقیقا چه اتفاقی افتاده وآیا واقعا پیشنهاد
ایران پایه مذاکره شده است یا خیر؟ که البته بعید است اینگونه شده باشد که
اگر بود در خبر به صراحت ذکر میشد. اما اول اینکه بر فرض صحت خبر، در آن
توضیحی داده نشده که مکرون بهجز شرط مذاکره موشکی، دو شرط دیگر یعنی
مذاکره درباره بندهای غروب برجام که بارها مقامات ایرانی گفته بودند
مذاکرهپذیر نیست و همچنین مساله فعالیتهای منطقهای ایران که خطقرمز
کشور است و احدی اجازه مذاکره درباره آنها را ندارد نیز از روی میز
برداشته شده، لذا کنار رفتن یکی از خطوطقرمز ایران و باقیماندن دوتای
دیگر دستاورد بزرگی نیست که از آن بهعنوان پیشرفت و محصول دیپلماسی
مبتکرانه یاد کنیم، چنانکه دهها بار دیده شده غربیها بهاصطلاح به مرگ
میگیرند که ما به تب راضی شویم، یعنی از چند جهت به ناحق فشار ایجاد
میکنند و بعد با برداشتن یک اهرم فشار اینگونه القا میکنند که امتیاز
بزرگی داده شده است. دومین مساله این است که اساسا امیدواری به اروپا یک
استراتژی اشتباه است که همچنان در دستگاه دیپلماسی و حتی کلیت دولت دیده
میشود و رسانههای نزدیک به آنها نیز با تشویقهای خود بیشتر آنها را در
این مسیر به جلو هل میدهند. صرفنظر از اینکه فرانسویها در یکسال اخیر
هیچ قدمی برای تامین منافع ایران برنداشتهاند و اساسا بهدنبال تشدید
تنشها میان ایران و آمریکا و معافیت خود از پرداخت هزینه در این درگیری
بودهاند و همچنان نیز بهجز فعالبودن در مسیرهای سیاسی از کمترین اقدام
میدانی در حوزه اقتصاد و تجارت خودداری کردهاند، اساس پیشنهاد آنها
بهگونهای است که درصورت وجود پذیرفته شدن از جانب ایران به نقطهای ختم
خواهد شد که بههیچعنوان سنخیتی با خواستههای ایران ندارد، یعنی آنها
نتیجه نهایی را نشستن ایران پشت میز مذاکره با آمریکا نه در قالب برجام که
خارج از توافق قبلی تصور میکنند و این خطقرمزی است که نهتنها منتقدان
دیپلماسی که حسن روحانی و محمدجواد ظریف بارها از آن نام بردهاند.
علاوهبر این نباید از این نکته هم گذشت که روز گذشته و بلافاصله بعد از
انتشار خبر روزنامه ایران، رسانهها گفتند مکرون پیام ایران را به ترامپ
رسانده و درباره گفتوگوهایش با ظریف، با سران کشورهای عضو G7 رایزنی کرده
است.
در همین حین اما رسانههای غربی اظهاراتی را از ترامپ منتشر کردند که
بهنوعی ردکننده همه اقدامات مکرون بود. «آسوشیتدپرس» روز گذشته گزارش کرد
ترامپ اعطای نمایندگی بهمکرون برای گفتوگو با ایران را تکذیب کرده است و
توضیح داده که «رئیسجمهور آمریکا اعطای اختیار به امانوئل مکرون، همتای
فرانسوی خود از سوی گروه۷ برای ارسال پیام به ایران را تکذیب و تاکید کرد
که حتی درباره مذاکره با ایران ایران گفتوگویی نداشته است.»
از اینرو باید پرسید وقتی آمریکا حتی مکرون را در زمینه گفتوگو با ایران
به رسمیت نمیشناسد، چه اصراری وجود دارد که مکرون و رایزنیهایش با آمریکا
بهعنوان یک پیشرفت اساسی و امیدوارکننده تلقی شود و حتی در مرتبهای
پایینتر این امید وجود داشته باشد که از مسیر گفتوگوهایی مشابه برجام،
اروپا حسن نیت خود را به ایران نشان دهد! البته توامان با اینکه هیچگاه
نباید مسیر مذاکره و دیپلماسی را بست، به این نکته نیز باید اذعان کرد که
تداوم امیدواری به اروپا در شرایطی که بسیاری از همراهان، نزدیکان و حتی
اعضای دولت منتقد این روش هستند، جز اتلاف انرژی و تداوم شرایط عدم قطعیت
در داخل حاصلی نخواهد داشت. در روزهای اخیر که مذاکره با فرانسه در سطوح
بالایی در جریان بوده است، چندین تن به انتقاد از برجام، روش مذاکره و
مسائل حاشیهای آن پرداختهاند. در راس آنها علی شمخانی، دبیر شورای عالی
امنیت ملی قرار دارد، پس از او محمود سریعالقلم از نزدیکان حسن روحانی که
گاهی حتی تئوریپرداز دولت هم نامیده میشد، دیده میشود و در کنار این دو
عباس آخوندی، وزیر سابق راه، حسین موسویان از اعضای تیم اسبق مذاکرات
هستهای و حشمتالله فلاحتپیشه رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی حضور دارد،
کسانی که هرکدام بهنوعی منتقد روش و منش دولت در فرآیند مذاکره هستند.
از همان اول هم معلوم بود!
در حالی که امیدها به احیای توافق هستهای روزبهروز کمتر میشود و مذاکرات
و رفتوآمدهای مکرون و فرستادهاش با روحانی، ظریف، عراقچی و... تا امروز
بینتیجه مانده، حامیان ایده برجام در مرزگذاری با آن با یکدیگر کورس
گذاشتهاند. محمود سریعالقلم، مشاور پیشین رئیسجمهور که از او بهعنوان
یکی از تئوریسینهای دولت روحانی نیز یاد میشد و بسیاری از سیاستهای این
دولت حول دیدگاههای او و همفکرانش سامان یافته، در روزهای اخیر اظهاراتی
را مطرح کرده که بازتابهای زیادی بههمراه داشته است.آنطور که سریعالقلم
متوجه شده، برجام پایههای سستی دارد و خروج ترامپ از آن نیز از آنجا ناشی
میشود که این توافق مثل توافقات آمریکا با چین (۱۹۷۲) یا شوروی (۱۹۸۷)
اساسا توافق با حاکمیت آمریکا نبود. او حالا مدعی است شکنندگی توافق
هستهای از همان ابتدا هم برای آمریکاشناسان پرواضح بود.
سریعالقلم دو سال پیش هم البته یکبار دیگر نقد نسبتا تندی را نسبت به
عمکرد تیم مذاکرهکننده هستهای داشته و صریحا گفته بود: «مذاکرات برجام
توسط ایران براساس دانش بینالمللی نبود، چراکه این مذاکرات دچار هیجان و
احساس بود و باید مطالعات بیشتری صورت میپذیرفت.»
مشاور سابق رئیسجمهور البته آن روز که امضای کری از سوی مردان دستگاه
دیپلماسی تضمین تلقی میشد، ترجیح داد دراینباره سکوت کند و میان سمفونی
برجامی دولتیها، نقش فالشخوانی ایفا نکند. این البته نگاه خوشبینانه به
ماجرا است. نگاه واقعبینانه اما صورتبندی متفاوتی را از یافتههای
سریعالقلم ارائه میکند.
طرح چنین دیدگاههایی بعد از شکست کامل برجام به تحصیلات آکادمیک و القاب و
عناوین دهانپرکن و هنر چندانی نیاز ندارد و «راننده تاکسی» و «لبوفروش»
هم امروز همینها را میگویند. سریعالقلم اگر در همان روزهای مذاکرات چنین
نگاهی داشت میتوانست آن را ابراز کند؛ اما بهنظر میرسد بازگو کردن این
انتقادها در شرایطی که دوره خوشخوشان و برهکشان برجام گذشته و از توافق
هستهای، بیماری در حال احتضار روی دست روحانی و ظریف و باقی رفقا مانده،
بیش از هرچیز ریشه در مبانی نظری جناب سریعالقلم داشته باشد.
سریعالقلم از دریچه پوزیتیویسم (تجربهگرایی) به تحولات مینگرد و در این
چارچوب تکلیف برجام که حالا دیگر تا منتهیالیهاش برای همه علنی شده، روشن
است. همین موضوع این انتقادها و آن سکوت را توجیه میکند، چراکه توافق
هستهای آن روز -برای این جریان- هندوانهای دربسته بود و هرگونه
خیالپردازی درباره آن قابلیت توجیه داشت. اما امروز که برجام به در بسته
خورده و ایده توسعه برونزا با بنبست مواجه شده است، براساس این نگاه
میشود هر آنچه دل تنگت میخواهد گفت و بدون پاسخگویی درباره هزینههایش در
همان پوزیشن همیشگی نشست.
بهبود پیشنهادهای غربیها محصول استراتژی گامبهگام بود
حسین موسویان، عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای قدری دست به عصاتر از
سریعالقلم از رویکردهای سابق دولت عقبنشینی میکند. او اگرچه وضع امروز
برجام را به تیم مستقر در دولت آمریکا نسبت میدهد اما تصریح میکند در
شرایط فعلی هم مذاکره با آمریکا به مصلحت نیست. گفتههای موسویان البته در
حالی است که او چهارماه قبل نظر دیگری داشت و معتقد بود تا فرصت از دست
نرفته باید با ترامپ وارد گفتوگو شد.
او در یادداشتی که در روزنامه ایران منتشر شد، با اشاره به درخواستهای
مقامهای آمریکایی به رئیسجمهور برای مذاکره مستقیم نوشت: «کمکم به زمان
پایان چنین درخواستهایی نزدیک میشویم؛ چراکه اولا مبارزات انتخاباتی
کاندیداها برای کنگره و ریاستجمهوری آمریکا در پیش است و برای ترامپ ریسک
مذاکره با ایران در دوران انتخابات بسیار بالا خواهد بود، ثانیا اساسا
هیچتضمینی وجود ندارد که دموکراتها پیروز انتخابات باشند تا بتوان به
مذاکره با آنها در آینده نزدیک دلخوش بود.» موسویان با تایید این گزاره که
مذاکره ته ندارد و دولت بعدی آمریکا هم ممکن است دوباره توافق ترامپ را
پاره کند، تصریح کرده مذاکره در شرایطی که آمریکا رسما سیاست فشار و تسلیم
در پیش گرفته، بهمعنای تسلیم است و در شرایطی که تندترین آدمهای تاریخ
آمریکا سر کار هستند و حداکثر تحریمهای عالم امکان، اعمال میشود و چیز
بالاتری هم برای اعمالشدن وجود ندارد، بهتر است دولت بهدنبال ثبات اقتصاد
و افزایش ارزش پول ملی و مهار رکود و تورم باشد؛ چراکه در این صورت فشارها
نتیجه عکس میدهد و به تقویت وحدت داخلی کمک میکند.
او در خلال گفتههای خود یک تصریح معنیدار هم دارد؛ وی پایبندی ایران به
برجام را در شرایط کنونی که هیچکشوری با ایران کار اقتصادی نمیکند و
بانکهای اروپایی هم با تحریمهای آمریکا همراهند، بلاموضوع دانسته و
دسترویدست گذاشتن در مواجهه با تحریمهای آمریکا را هم برای ایران «ننگ»
میداند. آقای دیپلمات از همینجا نسخه استمرار استراتژی گامبهگام ایران
در کاهش تعهدات برجامی را میپیچد و تاکید میکند بهبود پیشنهادهای فرانسه و
چراغسبز غیررسمی آمریکا به برخی معافیتها، محصول همین استراتژی و
گامهای اول و دوم ایران بوده است. موسویان در توجیه همین استراتژی و گرفتن
دست بالا در عرصه میدانی، حتی پا را فراتر میگذارد و در تحلیل شرایط
برنامه هستهای ایران در دوره احمدینژاد میگوید: «در شرایطی که پرونده
ایران به شورای امنیت رفته و ذیل فصل هفت قرار گرفت، افزایش غنیسازی و
راهاندازی فوردو برای افزایش قدرت چانهزنی کار درستی بود.» او پا را از
این هم فراتر میگذارد و با بیان آنکه ایران هزینه سیاسی تولید بمب را داد
اما بمب نساخت، میگوید: «اگر من تصمیمگیر بودم بمب هم میساختم و بعد
مذاکره میکردم؛ چون من بدون بمب هزینهای دادم بالاتر از هزینه
کرهشمالی.»
امضای برجام اشتباه بود
علی شمخانی که با پیشنهاد حسن روحانی از ابتدای دولت یازدهم دبیر شورای
عالی امنیت ملی است، چند روز پیش و در مصاحبهای با شبکه «انبیسی نیوز»
حرف بسیار مهمی زد و بهنوعی خود را در مقابل گذشته خود و اساسا دولت قرار
داد. او در این گفتوگو با انتقاد از برجام اظهار کرد: «ما نباید توافق
هستهای دوران ریاستجمهوری اوباما را امضا میکردیم.» این اظهارنظر در
حالی بیان میشود که او نیز مانند دیگر اعضای دولت از حامیان برجام بود و
حالا براساس تجربه شکلگرفته از این مذاکره، منتقد آن شده است. شمخانی
البته بعد از خروج آمریکا از برجام ازجمله اولین افرادی بود که از حمایت
تاموتمام خود از برجام عقب نشست و بعدها نیز درمورد مذاکره با آمریکا
مواضع سرسختانهای گرفت. او زمانی که برخی حامیان دولت از مذاکره با آمریکا
و ترامپ سخن میگفتند، با این ایده به مخالفت پرداخت و مذاکره با آمریکا
را بیفایده توصیف کرد. او حالا مسئولیت مهمی را در جریان مذاکرات حاشیهای
برجام برعهده گرفته است. او و همکارانش در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی
از 18 اردیبهشت گذشته مسئول اجرای گامهای 60 روزه و فرآیند کاهش تعهدات
ایران در برجام هستند، از اینرو نقش ویژهای در هماهنگ کردن دستگاههای
اجرایی دولت برعهده دارند. در این میان یکی از استنباطها از اظهارات علی
شمخانی، این است که او بهعنوان کسی که در جریان جزئیات توافق و ریزترین
اتفاقهای دوران اجرای آن بوده، بهعینه دیده است که برجام دارای چه
ضعفهای بزرگی بوده که آمریکا و اروپا توانستهاند به این شکل از زیر اجرای
آن شانه خالی کنند و تعهدات سنگینی را برای ایران باقی بگذارند.
گام سوم را محکمتر بردارید
حشمتالله فلاحتپیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی ازجمله کسانی است که نهتنها
برجام که بالاتر از آن مدافعFATF و اجرای action plan آن در ایران بود. او
حتی ساعاتی پیش از آنکه در 18 اردیبهشتماه قرار بود ایران اولین گام از
اقدامات خود برای کاهش تعهدات برجامی را اجرا کند، در گفتوگویی رسما اعلام
کرد این اقدامات درون برجام است و خدشهای به چارچوب آن وارد نمیکند، لذا
از همین منظر بهاصطلاح ضرب اقدام ایران را گرفت. او در این 3.5 ماه گذشته
نیز مدافع تداوم گفتوگوها با اروپا و تلاش برای یافتن راهی برای پیشرفت
مذاکرات با این کشورها بوده است. اما او با وجود همه این اقدامات، روز
گذشته در مجلس نطق مهمی کرد که نشان میدهد بهعنوان یک مسئول و پیش از آن
کارشناس مسائلی بینالمللی به چه میزان به اروپاییها بیاعتماد است و حالا
در آستانه گام سوم، او یقین کرده است آبی از تنور آنها برای ایران گرم
نخواهد شد.
فلاحتپیشه در صحن علنی مجلس گفت: «گام سوم باید محکمتر از گذشته برداشته
شود؛ انتظار میرفت بیش از این نباید زمان به ضرر ایران کشته شود، بیش از
یکسال نقض عهد آمریکا و خویشتنداری ایران زمینههای حقوقی و عرفی لازم
برای اقدام موثر جمهوری اسلامی ایران را فراهم کرده است. طبق مفاد NPT هیچ
منعی وجود ندارد که ایران به قابلیتهای هستهای پیش از موافقتنامه ژنو 933
بازگردد و بیش از این خود را گرفتار بازی بازیگرانی همچون روسیه، چین و
دیگر کشورها نکند. عمدهترین نقطهضعف دولت این است که سیاست خارجی نسبتا
موفق کشور از مکمل مورد نیاز در داخل برخوردار نیست، عدم تامین شاخصها،
اهداف و احکام برنامه توسعه در حوزههای عمرانی، توسعه و اشتغال و حتی
زندگی روزمره مردم، عامل تداوم امیدواری کشور است.»
منبع:فرهیختگان