واقعیت این است که فرق اجتماع ما با اجتماع جاهلی این است که آنها کلمه اسلام را بر زبان جاری نمیساختند و ما شهادتین را میگوئیم و بعضی تکالیف عادی و اخلاقی را انجام میدهیم؛ ولی به طور مطلق به لوازم آن پایبند نیستیم. قرآن را کتاب دینی خود میدانیم؛ امّا در مظاهر عمده اجتماعی با آنها که قرآن، کتاب، و اسلام، دین آنها نیست فرق زیادی نداریم.
اگرچه در عصر رسالت و صدر اسلام هم افراد منافق- که به زبان اظهار اسلام میکردند؛ ولی در عمل با اسلام مخالفت داشتند- بسیار بود؛ ولی، افراد ملتزم به آداب اسلام و کسانی که منبع تصوّرات، افکار و آرا و اعمال اجتماعی و سیاسی آنها «اسلام» بوده و شخصیتی کاملاً اسلامی داشتند نیز موجود بودند. علاوه بر این، قرآن و حدیث و به طور کلّی قوانین اسلام، مرجع و مصدر امور عموم بود و کسانی که تخلّف میکردند، متخلّف از کتاب و سنّت و قانون دولت و حکومت شناخته میشدند.
مطابق آنچه در تاریخ مطالعه میکنیم در عصر پیغمبراکرم صلّیالله علیه وآله وسلّمبرنامه کار این چنین بود که اقرار به شهادتین از اطاعت اوامر و نواهی پیغمبر صلّیالله علیه وآله وسلّم تفکیک پیدا نکند و حتّی منافقین هم ملتزم به حفظ ظواهر آداب شریعت بودند و اگر کسی تخلّف میکرد، مثلاً مرتکب سرقت، زنا، میگساری و یا قمار شده، و یا از شرکت در جهاد خودداری مینمود، او را با حد یا تعزیر شرعی کیفر میدادند و
چه بسا که در بعضی موارد وی را مرتجع و مرتد میدانستند و در بعضی موارد، در مذمّت و نکوهش او آیه وارد میشد؛ چنان چه بر حسب تفاسیر، نزول آیات:
وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ
(تا آیه ۷۸ از برائت) امتناع «ثعلبه بن حاطب» از ادای زکات بود.
هرگاه پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمانی یا وعده ثواب و اجری در انجام عملی میداد، زن و مرد در به جای آوردن آن از هم پیشی میگرفتند و مانند زمان ما نبود که هر چه مصلحین، دعوت به اعمال خیر بنمایند، اثر نبخشد.
به طور نمونه این داستان را بخوانید:
داستان ابی الدّحداح
در شأن نزول آیه شریفه:
مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً
در کتب تفسیر روایت شده است که پیغمبراعظم صلّیالله علیه وآله وسلّم فرمود:
مَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَلهُ مِثلاها فِی الجَنَة
هر کس صدقهای بدهد، در بهشت دو چندان برای اوست.
ابوالدّحداح عرض کرد: یا رسولالله! من دو باغ دارم، اگر یکی از آنها را صدقه بدهم، دو مانند آن در بهشت برای من خواهد بود؟
- بلی.
- مادر دحداح نیز با من خواهد بود؟
- بلی.
- فرزندانم با من هستند؟
- بلی.
ابوالدّحداح باغ آبادتر را صدقه داد؛ پس آیه: (مَن ذَاالَّذَی …) نازل شد.
ابوالدّحداح به باغ آمد و دید که همسر و فرزندانش در آنجا هستند. بر در باغ ایستاد و بدون اینکه قدم در باغ بگذارد از همان جا صدا زد:
عالیترین مکتب تربیت و اخلاق، ص: ۱۰۲
یا امُّ الدّحداح!
همسرش گفت: لَبَیکَ یا اباالدّحداح!
اباالدّاح گفت: من این باغ را صدقه قرار داده و دو مانندِ آن در بهشت خریدهام و شما نیز با من هستید.
همسرش گفت: خدا برکت دهد به آنچه خریداری کردهای.
همه از باغ بیرون آمدند و باغ را تسلیم کردند.
پیغمبر صلّیالله علیه وآله وسلّم فرمود:
کَم نَخلَةٍ مَتَدَلٍ عُذُوقها لِابَی الدحداح فِی الجَنة [۷۰]
چه بسیار درختهای خرما که در بهشت خوشههای آن (از سنگینی) برای ابی الدحداح به سوی زمین متمایل باشد.
داستان عمیر بن حمام
در جنگ بدر پیغمبراکرم صلّیالله علیه وآله وسلّم اصحاب را به جهاد ترغیب میکرد و آنان را که شهید شوند، به بهشت مژده میداد.
عمیر بن حمام که مشغول خوردن چند دانه خرما بود، گفت: به به! بین من و بهشت فاصلهای غیر از اینکه اینها (کفّار) مرا بکشند، نیست.
خرماها را از دست انداخت و شمشیرش را گرفت و جهاد کرد تا شهید شد.
داستان عوف بن حارث
و نیز در جنگ بدر بود که عوف بن حارث عرض کرد: «یا رسول الله! ما یضحِکُ الرَبُّ مِن عَبدِه؟؛ چه کاری سبب خشنودی و رضای خدا از بندهاش میشود؟»
آن حضرت فرمود:
«غَمسُهُ یَدهُ فِی العدّوِ حاسِراً؛
دست را برهنه در دشمن فرو بردن.»
عوف زرهی را که بر تن داشت بیرون آورد و بینداخت؛ شمشیر بگرفت و جهاد کرد تا شهید گشت.
بهترین روزها
جمال الدّین محمّد بن یوسف زرندی حنفی مکّی از سوید بن غفله روایت کرده است که وقتی سختی و شدّت بر علی، امیرالمؤمنین علیه السّلام زیاد شد، آن حضرت به فاطمهزهرا علیها السلام فرمود:
مناسب است خدمت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بروی و از او درخواست نمایی. فاطمه زهرا علیها السلام به محضر پدر مشرّف شد و در را کوبید.
پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: این در کوبیدن فاطمه است. هنگامی آمده که عادت نداشت در این هنگام به نزد ما بیاید. دستور داد تا در را باز کردند.
پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: در ساعتی آمدی که عادت تو نبود در این وقت پیش ما بیایی!
فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: یا رسولالله! این فرشتگانند که طعامشان تسبیح، تحمید و تمجید است؛ پس طعام ما چیست؟
پیغمبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم که خود رییس و رهبر زهّاد روزگار بود، فرمود: سوگند به آن کس که مرا به حق مبعوث کرده، در خانه ما سی روز است آتش برای طبخ غذا روشن نشده، امّا چند رأس گوسفند برای ما رسیده است. اگر میخواهی امر کنم تا پنج رأس آنها برای تو باشد و یا اگر میخواهی پنج کلمه- که جبرئیل به من تعلیم کرده- به تو تعلیم دهم؟
فاطمه زهرا سلام الله علیها که مرکز زهد و کانون شوق و توجّه به خدا و منبع معرفت و کمال بود از مال دنیا در آن حال چشم پوشید و عرض کرد:
آن پنج کلمه را به من تعلیم دهید.
پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: بگو:
یا اوَلَّ الاوَّلِین، وَیا آخِرَ الآخِرِین، وَیا ذَالعُروُةِ المَتیِن وَیا راحِمَ المَساکِین ویا ارحَمَ الراحِمین.»
فاطمه سلام الله علیها فرمود: از خدمت پدر به خانه باز گشتم.
علی علیه السّلام فرمود: چه با خود آوردی؟
فاطمه سلام الله علیها فرمود:
ذَهَبتُ مِن عِندِکَ الَی الدُنیا وَاتَیتُکَ بِالآخِرة
از نزد تو به طلب دنیا رفتم و آخرت آوردم!
علی علیه السّلام فرمود:
خَیر ایّامکِ. خیر ایّامکِ
بهترین روزهای تو است. بهترین روزهای تو است.
***
این حکایتها نمونههایی از ایمان صادق تربیت شدگان مکتب محمّدی است و به ویژه در تاریخ زندگی حضرت علی و حضرت زهرا و فرزندان آن دو همسر عالیقدر علیهمالسلام و اصحاب خاصّ ایشان نظایر آن بسیار است.
مسلمانان صدر اسلام و مسلمانان معاصر
به راستی که قدرت و توانایی مسلمانان صدر اسلام در فراگرفتن تعالیم و به کار بستن آن عجیب بوده که ایمان را با حرکت، و معرفت را با قیام و نهضت، همدوش ساخته و در میادین گوناگون حیات، پیشروی میکردند.
ولی امروزه شخصیت مسلمانان مورد هجوم افکار و آرای فاسد واقع شده و اوهام و شکوک و جهالت به واقعیتهای دین اسلام، توانایی عرض وجود و فعّالیت و استقامت آنان را ضعیف ساخته است.
میان افکار و آرایی که به مسلمانان تعلیم داده میشود، با افکار و تصوّراتی که از قرآن بر میآید، از زمین تا آسمان و از شرق تا غرب فاصله است.
مسلمانانی که سورههایی مانند: سوره برائت را تلاوت کرده و با جان خود حقایق آن را آمیخته بودند، به جهان و اجتماع و افراد، و زن و فرزند و خویشان و بستگان با چشمی غیر از چشمهای ما مینگریستند. همّت بلند و نظر رفیع آنها را هیچ چیز غیر از رضای خدا و اعتلای کلمه اسلام و ساختن یک اجتماع اسلامی متحرّک و آزاد، قانع نمیساخت.
سربازان و مجاهدانشان برای گرفتن کشورها و فتح قلاع، خانهها، بلاد، و حکومت بر عباد و اینکه لشکری بر لشکری پیروز شود و سپاهی سپاه دیگر را مغلوب کند، جهاد نمیکردند؛ بلکه جهادشان فی سبیل الله و برای آزاد ساختن انسانها، و برپایی حکومت احکام خدا، فتح قلوب برای اسلام، رفع تبعیضات و نشان دادن برتری برنامه و موازین اسلامی و انسانی بر موازین دیگر و بر قراری عدالت واقعی بود.
بین ما و آنان که ندای اسلام را ندای حیات و آزادی و حرکت میدانستند و آن ندای روح بخش را شنیده و به آن پاسخ مثبت میدادند و از آن در همه مسایل و رویدادهای زندگی الهام گرفته و استمداد میجستند، تفاوت بسیار است؛ چرا که متأسفّانه بعضاً ما که میکوشیم واقعیتی را که در آن هستیم و احوال و ظروفی را که برای نیل به مقاصد مادی اختیار و انتخاب کردهایم، با توجیه، تأویل و تحریف نصوص، با اسلام منطبق سازیم و یا اسلام را بر آن تطبیق کنیم و برآنیم که برای انحرافات خود در مقابل اسلام، معاذیری بیابیم و توجیهاتی ارایه دهیم.
اجتماع اسلامی در عصر رسالت و هر جامعه اسلامی که تشکیل شده یا بشود، شعارش رهبری و مرکزیت اسلام و تسلیم امور، به حکومت اسلام است؛ تا طبق احکام خدا و تعالیم پیغمبر صلّیالله علیه وآله وسلّم و به دور از دخالتها و آرای اشخاص و حکّام، آنها را سامان بخشد.
در حالی که اجتماع بسیار وسیع و چند صد میلیونی به اصطلاح اسلامی ما، به معنای واقعی کلمه در مقابل اسلام تسلیم نیست؛ از اسلام میخواهد اوضاع و احوالی را که دارد، تصویب کرده و در انحرافات فکری، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، معاذیر غیرمنطقی را بپذیرد، و اگر اسلام با اعمال زشت و روشهای منحرف- العیاذ بالله- موافق باشد، آن را مرکز اصلاح و ترقّی و دینِ روز میدانند و اگر انحرافها را امضا نکند و منحرفان را خطاکار بداند، چنین دینی را صالح برای حیات و زندگی نمیشمارند، و چون نصوص اسلام در اهداف عالیه خود آن چنان صراحت دارد که این مسلمان نماهای جاهل و غافل نمیتوانند آن را به مسخره گرفته، و با شهوات، پستیها، آزادی کشیها و اعمال زشت دیگر تطبیق کنند، اسلام را عاجز و ناتوان از رهبری جهان معاصر میشمارند؛ و در استعداد آن، برای جلو بردن اجتماع مسلمین و بازگشت آنان به افتخارات گذشته، شک میکنند. در حالی که جای هیچ شکّ و تردیدی نیست که اسلام عاجز از رهبری مسلمین و سایر جوامع بشری نبوده و نیست، و تمام مواد و صلاحیتهای رهبری و هدایت به سوی یک اجتماع کامل و تمام انسانی، به تصدیق متفکّرین و متتبّعین بزرگ در آن جمع است.
این ما هستیم که عاجزیم و شهامت آنکه خود را با تعالیم اسلام منطبق سازیم، نداریم.
این ما هستیم که در طوفانهای شهوت و حبّ جاه و مقام و مادّیات گرفتار شده و به ندای نجات بخش اسلام پاسخ نمیدهیم.
این ماییم که در مقابل بیماریها، ضعف و سستی، ناتوانی عزم و اراده، ترس از مرگ و حبّ دنیا، ناتوان شده و از مراجعه به پزشک حاذق و خوردن دارو و گرفتن رژیم، خودداری میکنیم و بیماری خود را غیر قابل علاج میپنداریم.
این ماییم که در دامهای استعمار گرفتار شده، و برای آنکه از آب و نان موقّت ما چیزی کاسته نشود، شجاعت پاره کردن این دامها را نداریم.
بیتردید، اسلام به ما اجازه نخواهد داد که اجتماع اسلام را مسخ کرده و به ربا، زنا، قمار، میگساری، رشوه، خیانت، اختلاط زن و مرد، فحشا و فساد و بیگانه پرستی آلوده سازیم.
یقیناً اسلام به ما این اجازه را نمیدهد که اجتماعات جاهلی را چنان چه در کشورهای غیر اسلامی رایج است، از نو بسازیم. و نیز اجازه نمیدهد که مرتجعانه به اعصار جاهلیت پیش از اسلام بر گردیم.
اسلام هرگز با بشر پرستی، تبعیضات نژادی، استثمار، شرک و مظاهر آن، با عَلَم کردن پیکرهها و بتها و پرستش آنها موافقت نمینماید؛ و مفاهیمی را که کفّار به ما عرضه میدارند، صریحاً رد میکند و فقط منهج و مفاهیم خود را عرضه میدارد.
آری، هیچ گاه از قدرت و توانایی اسلام برای اصلاح جوامع و نجات انسانها چیزی کاسته نمیشود و صلاحیت رهبری جاویدان آن، روز به روز آشکارتر میشود.
اسلام در مکاتبی که در جهان معاصر وجود دارد یا پس از این وجود مییابد، هضم نمیشود و با آنها آمیختگی و ترکیب پیدا نخواهد کرد.
این اسلام با جوامعی که مسلمان نماها میخواهند با الهام از استعمار و به نفع شرق یا غرب بسازند، سازگار نیست و صلح و آشتی ندارد و نصوص کتاب وحدیثش با آنها تطبیق نمیگردد. از اینرو، دین اسلام مسلمان دو شخصیتی را نمیپذیرد.
اسلام، دین خدا است و دین خدا با استثمار ضعفا، با سرمایهداری- که نتیجه استعباد کارگر و تسلّط کار فرما بر سیاست، اجتماع، قانون، محاکم و اخلاق است- با اشتراکیت و الغای مالکیت، و با بیشخصیت ساختن انسانها و سلب استقلال از آدمی و به صورت ماشین و جماد از آن استفاده کردن، مخالف است.
حال اگر در یک جا نوکران شرق و دول اشتراکی و در جای دیگر مزدوران و سرمایهداران و رژیمهای به اصطلاح کهنه، آن را پاسخ گوی احتیاج بشر ندانند، مهمّ نیست؛ چرا که اسلام برای همیشه به صدای استعباد و ضدّ آزادی از حلقوم هر کس که بیرون بیاید، جواب موافق نمیدهد.
اسلام یک مسلک خدایی و یک منهج مستقل است که باید به تمام و کمال اجرا شود تا جامعه اسلامی به وجود آید.
اگر ما بخواهیم برای ضعفی که در برابر قوای مادّی دشمن داریم و خود را ناچار میدانیم (در حالی که ناچار نیستیم) به خواستههای آنان عمل کرده و اسلام جدیدی اختراع کنیم یا اجازه دهیم که اسلام نوینی
را برای ما اختراع کنند، چنین اسلامی- که با مبانی تفکّرات شرق و غرب آمیخته است- اسلام قرآن، دین خدا و دین محمّد صلّیالله علیه وآله وسلّم نیست.
آن اسلامی که پیامبر عزیز اسلام آورد و خداوند متعال در قرآن کریم راجع به آن میفرماید:
انَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الاسْلامُ
حدود، ارکان، شعائر، احکام، دعوت و مقاصدش روشن است و اکنون هم باید مانند چهارده قرن قبل، منبع حرکت و فعّالیت و مصدر اقدام و قیام مسلمین باشد.
اسلام، همان اسلام؛ قرآن، همان قرآن؛ و احادیث و تعالیم، همان تعالیم چهارده قرن پیش است. وسایل تبلیغی عصر، درک حقایق و فهم مشخّصات مکتب عالی اسلام را آسانتر ساخته؛ ولی ما در ناحیه عمل، ضعف و کمبود داریم و تصوّرات و افکار دور از حقایق اسلام، ما را به خود مشغول کرده است. شهوات و مادّیات در ذایقه ما اثر گذاشته و از این جهت نمیتوانیم با یک جهش، این دامها و بندها را پاره نموده و به سوی دنیای فضیلت، سعادت و انسانیت و توحید اسلام، پرواز کنیم.
امّا عاقبت باید بفهمیم و خواهیم فهمید- هر چند دیر شده و هر آن، دیرتر میشود- که یگانه داروی دردها و درمان این همه بیماری که بشریت به آن مبتلا شده و سامان دهنده این همه بحران که در سر تا سر دنیای به اصطلاح متمدّن در هر زمینه وجود دارد، اسلام است.
باید با مقیاسهای اسلامی امور را بسنجیم و فکر و عمل خود را هدایت کنیم.
باید همواره در کلاس اسلام، زانوی تلمّذ زنیم تا به انسانی واقعی و رشد یافته تبدیل گردیم؛ و به سلاح تقوا و پرهیزکاری، مسلّح شویم؛ تقوایی که سبب هدایت جستن و بهره بردن از قرآن مجید است:
ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیْهِ هُدَی لِّلْمُتَّقینَ
تقوایی که وسیله نجات از گرفتاریها و نابسامانیهای زندگی و فشارهای اقتصادی است:
وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحَتَسِبْ
تقوایی که سبب آسان شدن امور است:
وَمَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً
تقوایی که باعث جدا شدن حق از باطل است:
ان تَتَّقَوُا اللهَ یَجعلْ لَکُم فُرقاناً
تقوایی که به فرمایش علی علیه السّلام امروز پناه گاه و سپری در برابر حوادث جهان است و فردا راه بهشت جاویدان.
آری، صیام و روزه ماه رمضان اگر به شرف قبول، مشرّف و آداب و وقار آن نگاهداری شود، میوهاش تقوا و محصول آن استحکام شخصیت اسلامی و مستعد شدن روزهدار برای فرمانبری و اطاعت اوامر خدا و رساندن دعوت اسلام به جهانیان است.
منبع: مهر