ایسنا: اقوام ايراني از آغاز اسفندماه يا نيمهي آن، با آيينهايي به
پيشواز نوروز ميروند كه برگزاري چهارشنبهسوري، يكي از آنهاست. شايد
امروز در كلانشهرها، ديگر اثري از آيينهاي موسيقي چهارشنبهسوري وجود
نداشته باشد، اما گروهي از اقوام ايراني هنوز اين آيينهاي موسيقي را
گرامي ميدارند.
زيباترين و قديميترين آداب مربوط به چهارشنبهسوري، آتشافروزي و پريدن از روي آن است كه عصر سهشنبهي آخر سال انجام ميشود.
خراسانيها
چهارشنبهسوري را گرامي ميدارند، از روي بوتههاي آتش ميپرند و براي رفع
پليديها، اين ترانه را ميخوانند: زردي ما از تو، سرخي تو از ما.
آنگاه
خاكستر آتش چهارشنبهسوري را سر چهارراه ميريزند، تا باد آن را ببرد.
برخي عقيده دارند كه خاكستر آتش چهارشنبهسوري را بايد دختري نابالغ ببرد و
در چهارراه بريزد. وقتي او به خانه برميگردد، اهالي خانه از او ميپرسند:
كيه؟ او پاسخ ميدهد: منم. ميپرسند: از كجايي ميآيي؟ پاسخ ميدهد:
عروسي. ميپرسند: چي آوردي؟ پاسخ ميدهد: تندرستي. آنها معتقدند با اين
كار، پليدي را دور ميكنند و تساوي و تندرسي را به خانه ميآورند.
مردم
بندرعباس ساعتي به غروب آفتاب روز سهشنبه مانده، ساز و دهل ميزنند و
پايكوبي و شادي ميكنند و هنگام پريدن از آتش ميخوانند: زردي مه به تو /
سرخي تو به مه.
مردم خور هنگام پريدن از آتش ميخوانند: غيلابي در،
غيلابي در / مردمي بد از ما بيدر. يعني ،كلاغ بيرون رود و مردم بد از ما
به دور شوند.
در تبريز نيز دختران دم بخت هنگام پريدن از آتش چهارشنبهسوري ميخوانند: بختم را باز كن چهارشنبه.
برخي
مردم در اروميه، سه چهارشنبه را سور ميگيرند كه از سومين چهارشنبه آخر
سال شروع ميشود: چهارشنبهي دروغين، چهارشنبهي پيامآور و
چهارشنبهسوري. دختران دم بخت هنگام پريدن از روي آتش ميخوانند: عاطل و
باطل چهارشنبه / بختم را باز كن چهارشنبه.
در بزرگآباد اروميه از روي آتش ميپرند و ميگويند: درد و بلايم به اين آتش برود.
در
گيلان نيز چهارشنبهسوري را «گوگول چهارشنبه» گويند و هنگام پريدن از روي
آتش ميخوانند: اي آتش گل گرفته چهارشنبه، به حق پنجشنبه، نكبت برود،
شوكت بيايد، زردي برود، سرخي بيايد.
در لاريجان نيز چهارشنبهسوري
را گرامي ميدارند و هنگام پريدن از روي آتش ميخوانند: چهارشنبهسوري
ميكنم / مانند سال پيش ميكنم / زرديم به آغوشت رود / سرخيت به آغوشم آيد.
در
اشكور به چهارشنبهسوري «كل كل چهارشنبه» گويند،. بوتههاي گون را بر پشت
بام آتش ميزنند، از روي آن ميپرند و ميخوانند: كل كل چارشنبه / كل كل
چارشنبه / فردا بهار شنبه / فردا بهار شنبه / هرنج و رنجي بكله / گرفتاري و
رنج ما بريزد.
در بسياري از شهرها و روستاهاي ايران، اسپند و كندر
را براي رفع چشم زخم و تنگ نظري، بر آتش چهارشنبهسوري ميريزند و
ميخوانند: بتركه چشم حسود و بيگانه / چه بيرون و چه توي خانه / شنبهزا،
يكشنبهزا، دوشنبهزا، سهشنبهزا، چهارشنبهزا، پنجشنبهزا، جمعه زا /
هركه از دروازه تو ميياد / هركه از دروازهها بيرون ميره / زاغ چشم،
سياه چشم، ارزق چشم / بتركه چشم حسود و بيگانه / چه بيرون و چه توي خانه.