به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، جرقه اولیه انقلابهای عربی در سال2011 میلادی، از تونس زده شد و ملت این
کشور، ضد «زینالعابدین بن علی» قیام کردند اما این انقلاب در نهایت
نتوانست به برگزاری دادگاه عادلانهای برای محاکمه وی ختم شود. جرقه نخست
انقلاب تونس را جوانی به نام «محمد البوعزیزی» در روز جمعه 17دسامبر
سال2010 با به آتش کشیدن خود شعلهور کرد. انقلاب از آن روز شعلهور شد و
پس از آن روز بود که انتفاضهای در تونس از پایتخت آغاز و تا دیگر شهرهای
این کشور امتداد یافت و به کشته و زخمی شدن بسیاری از شهروندان این کشور
منجر شد.
در پی پیروزی انقلاب در تونس، بنعلی پس از 23سال حکومت، از
قدرت خلع و به عربستان سعودی فرار کرد. بنعلی در طول دوران حضورش در قدرت،
چهرهای وابسته به آمریکا و جریان استعمار بود. اگرچه بسیاری از گروههای
حقوق بشری از جمله سازمان عفو بینالملل، دولت بنعلی را دولتی دیکتاتوری
قلمداد میکردند اما روابط غرب با دولت او همواره مسالمتآمیز بود و وی و
دولتش، همچون دیگر کشورهای عربی وابسته به غرب، مورد کمترین انتقاد قرار
میگرفتند.
بنعلی در عرصه سیاست خارجی، همواره سعی داشت از خود چهرهای
صلحطلب ارائه کند و همچون بسیاری از سران وابسته کشورهای عربی، با تلاش
برای نزدیکی به آمریکا، از دهه۹۰ میلادی مدعی مبارزه با تروریسم شد و
دولتش نیز از مهمترین متحدین آمریکا در جنگ به اصطلاح علیه تروریسم محسوب
میشد.
گذشته از اینها، رییسجمهوری مخلوع تونس نیز، گرفتار سرنوشتی
مشابه محمدرضا شاه، دیکتاتور ایران شد. اگر 40سال پیش، محمدرضا، رفیق
گرمابه و گلستان روسای جمهور آمریکا، پس از فرار از کشور در 26دیماه
سال1357، از سوی جیمی کارتر با دست رد مواجه شد و همین سبب شد تا محمدرضا
مجبور شود پس از سرگردانی چند روزه در کشور کوچک «پاناما»، به سراغ «انور
سادات» دیکتاتور مصر برود، زینالعابدین بنعلی هم از سوی دوستان اروپایی و
غربی خود با سردی روبهرو شد و نهایتاً چارهای جز پناه بردن به خاندان آل
سعود پیدا نکرد.
سقوط فرعون مصرمردم مصر خود را «امالدنیا»
میدانند. این تعبیر شاید اغراقآمیز باشد اما حکایت از جایگاه این کشور
در دنیای اسلام و بهویژه جهان عرب دارد. مصر با تسلط بر کانال سوئز و
همچنین همسایگی با رژیم صهیونیستی، توجه قدرتهای مختلف را در دهههای
گذشته به خود جلب کرده است. در پی تشکیل رژیم اسرائیل در فلسطین به
سال1948، مصر به رهبری جمال عبدالناصر، پرچم مبارزه علیه این رژیم را
برافراشت و جهان عرب را حول این حرکت، بسیج کرد و حاصل آن چندین جنگ ضد این
رژیم بود که در همه این جنگها، مصر و سوریه رهبری جهان عرب را بهعهده
داشتند.
در واقع اهمیت بالای مصر باعث شده بود، تصمیمات اتخاذشده در
قاهره بهسرعت در دیگر کشورهای عربی تأثیر بگذارد. در پی مرگ جمال
عبدالناصر و به قدرت رسیدن انور سادات، مصر از جایگاه ویژه خود بهتدریج
دور شد و در سال۱۹۷۸ با پیوستن به توافقنامه «کمپ دیوید» با اسرائیل، به
نوعی به دامن غرب افتاد. در دوران حسنی مبارک نیز سیاست نزدیکی به غرب و
رژیم اسرائیل بیشتر از قبل دنبال شد.
جرقه انقلاب تونس که زده شد،
جرقههای بعدی به سرعت به سرزمین مصر انتقال یافت. شروع موج بیداری اسلامی
در سال۲۰۱۱ تأثیرات خود را در سرزمین مصر برجای گذاشت و مجموعهای از
راهپیماییها و اعتراضات در ۲۵ژانویه۲۰۱۱ آغاز شد و نهایتاً در
۱۱فوریه2011 به برکناری حسنی مبارک از قدرت منجر شد. انقلاب مصر که
توانسته بود در کمتر از سه هفته به ثمر بنشیند، نویدبخش دوران جدیدی برای
مصر و همچنین جهان عرب بود. مردم مصر علیه وابستگی کشورشان به غرب و ارتباط
با رژیم صهیونیستی قیام کردند؛ چراکه عامل فقر اقتصادی و فساد جامعه خود
را این عوامل میدیدند.
با وجود وابستگی عیان حسنی مبارک به آمریکا در
طول 30سال حکومتش بر مصر، ایالات متحده در دوران زمامداری باراک اوباما،
به طور آشکاری از حمایت حسنی مبارک سر باز زد. در روزهای منتهی به
انقلاب مصر، کاخ سفید به این نتیجه رسید که باقی ماندن مبارک در قدرت، حتی
با حمایت آمریکا غیرممکن بوده و به همین علت، با کاهش حمایت خود از وی، به
دنبال جایگزینی مناسب برای وی بود؛ موضعی تقریباً مشابه با آن چیزی که جیمی
کارتر در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی ایران، در قبال محمدرضا در پیش
گرفت.
بدرود آقای سرهنگپیروزی انقلاب مصر و سقوط حسنی مبارک،
انگیزه ملت لیبی برای قیام در برابر دیکتاتور آن کشور را افزایش داد. با
تغییر اوضاع منطقه غرب آسیا، خفقان همچنان در لیبی ادامه داشت تا اینکه
تنها پنج روز پس از سقوط حسنی مبارک، تظاهرات اعتراضآمیزی از سوی مردم
لیبی با شعار «غالبالله اکبر» علیه قذافی برگزار شد. پس از آن و در پی
بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و شورش سراسری علیه
حکومت لیبی و رهبر آن که با سرکوب شدید و کشتار گسترده از سوی قذافی مواجه
شد، سرانجام انقلاب مردم لیبی در ۲۰اکتبر سال۲۰۱۲ با سرنگونی حکومت قذافی
به پیروزی رسید.
روابط قذافی با غرب، فراز و فرودهای زیادی را به خود
دید اما برآیند همه 42سال حکومت مادامالعمر او، گواهیدهنده همسویی و
همراستایی با منافع غرب است. یکی از مهمترین اقدامات قذافی در جهت خواست و
منافع غرب و بهویژه آمریکا، به تعطیلی کشاندن فعالیتهای هستهای این
کشور بود. معمر قذافی بهدلیل پیگیری برنامههای هستهای، بهشدت تحت فشار
سیاسی و اقتصادی از سوی آمریکا و متحدان غربیاش قرار داشت.
از سال1979
که فشارها بر لیبی آغاز شد تا سال2001 که آغاز گفتوگوهای رسمی آمریکا و
لیبی بود، این کشور آفریقایی، تحت تحریمهای گوناگونی قرار گرفت. در
سال2001 اولین گفتوگوهای مقدماتی لیبی با غرب آغاز شد و در سال2003
سرانجام گفتوگوها تحت تأثیر جنگ آمریکا با عراق، چهره جدیتری به خود
گرفت. قذافی تصمیم گرفت، ضمن پذیرفتن مسوولیت حمله به هواپیمای خطوط
هواپیمایی «پانآمریکن» یا به قول رسانهها، «حادثه هوایی لاکربی» خسارت
خانوادههای قربانیان را بپردازد و از سوی دیگر در مذاکرات با آمریکا برای
برداشتن تحریمها، از تمام حق این کشور در داشتن برنامه هستهای صلحآمیز
گذر کند.
لیبی با به اجرا گذاشتن تمام خواستههای آمریکا توانست شاهد
لغو شدن تعدادی از تحریمها نیز باشد؛ اما در همان زمان، رییس سازمان
جاسوسی ایالات متحده آمریکا در کنگره و سفیر آمریکا در رژیم اسرائیل بهشدت
با الغای تحریمهای شورای امنیت علیه لیبی مخالفت کردند و هر روز اتهام
تازهای را متوجه این کشور کردند.
پس از آنکه قذافی در مذاکرات با
طرفهای غربی، حاضر شد تمام پیچ و مهرههای فعالیت هستهای کشورش را باز
کند، از سوی سران اروپا و آمریکا با وعده حمایت نظامی در صورت تهدید این
کشور از سوی کشور ثالث مواجه شد. با وجود این وعده، در جریان انقلاب مردم
لیبی و در شرایطی که این کشور در وضعیت بحرانی به سر میبرد، جنگندههای
ناتو با بمباران سلسلهوار مناطق مختلف لیبی، تمامی زیرساختهای این کشور
را نابود و زمینه را برای سقوط آقای سرهنگ فراهم کردند.
سقوط نمکدانشکن!آخرین
موردی که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت، سرنوشت عمرالبشیر،
رییسجمهوری مخلوع سودان است که اخیراً در پی خیزش مردم این کشور و کودتای
نظامی مورد حمایت ریاض، از اریکه قدرت به زیر کشیده شد. عمرالبشیر که در
کودتای سال1989 علیه صادق المهدی، نخستوزیر وقت سودان قدرت را به دست
گرفت، در سالهای زمامداریاش، روابط نسبتاً حسنهای بر مبنای احترام
متقابل با جمهوری اسلامی ایران برقرار کرد. این روابط اما پس از روی کار
آمدن ملک سلمان، پادشاه سعودی از سوی بشیر به تیرگی گرایید.
یکی از
نخستین اقدامات عمرالبشیر در مقابله با جمهوری اسلامی ایران، به تعطیلی
کشاندن تمام مراکز فرهنگی ایران در سودان بود. اقدام مهمتر رییسجمهوری
سابق سودان، همراهی بیکموکاست با پادشاهی سعودی در جنگ علیه مردم بیدفاع
یمن بود. در جریان شکلگیری ائتلاف عربی برای تجاوز به یمن، یکی از
کشورهایی که آمادگی کامل خود را برای همکاری با عربستان و حمایت از این
اقدام اعلام کرد، سودان بود. عمرالبشیر، ضمن اعلام حمایت کامل از عربستان،
اقدام نظامی در یمن را «امری واجب» خواند که درنگ در آن دیگر جایز نبود.
سودان در دهه90 و دهه ابتدایی هزاره سوم، در اردوگاه کشورهایی قرار داشت که رفتار سیاسی آنان منطقی و نیز بر
اساس اولویتهای منطقهای محور مقاومت تعریف میشد. سیاستهایی که نتیجه
نگرش حمایتی به فرآیند مقاومت در فلسیطن و ضدیت با رژیم صهیونیستی بود اما
همزمان با افزایش فشارهای سیاسی و دخالت خارجی و نیز شرایط جدید منطقهای
در آستانه شکلگیری انقلابهای عربی در سال2011، نگاه خارطوم تغییر کرد.
عمرالبشیر در گرماگرم خیزش بیداری اسلامی، بهدلیل بحران عدم مشروعیت داخلی
که نضج یافتن جریانات استقلالطلب از جمله طرفداران استقلال سودان جنوبی
از بخش شمالی، یکی از نمونههای بارز آن بود، همراهی با سیاستهای آمریکا و
رژیم اسرائیل را در پیش گرفت.
تسلیم شدن در برابر خواستههای آمریکا
نتیجه تصمیمگیری البشیر بود؛ نتیجهای که هیچ ارتباطی به مواضع مردم این
کشور نداشت و تنها عنصر دخالتکننده در این تصمیمگیری، نجات البشیر از
اتهامات بینالمللی و بحرانهای داخلی بود. تصمیم به قرار گرفتن در اردوگاه
سعودی، گزینهای بود که البشیر برای تضمین پایداری سیاسی و قدرت خود به آن
دست زد.
هزینه مقاومت، کمتر از سازش است
بررسی سرنوشت
بنعلی، حسنی مبارک، قذافی و نهایتاً عمرالبشیر، تنها گوشهای از نتایج
فاجعهبار اعتماد به آمریکا و همپیمانان او را پیش چشمان ما قرار داد؛ چه
آنکه میشد به این سیاهه، آخر و عاقبت رقتبار چهرههایی نظیر علی عبدالله
صالح، دیکتاتور یمن و صدام حسین دیکتاتور عراق را نیز اضافه کرد. آیتالله
خامنهای، رهبر انقلاب همواره از چهرههایی بودهاند که در مقام مذمت
سازشکاری با غرب، بارها و بارها سخن گفتهاند. ایشان در تیرماه سال1397،
در مراسم سالانه دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری
امام حسین؟ع؟ با اشاره به تجویز برخیها برای تسلیم شدن مقابل دشمن، گفتند:
هزینه تسلیم شدن به مراتب بیشتر از هزینه مقاومت و ایستادگی است و فایده و
دستاوردهای ایستادگی صدها برابر بیشتر از هزینههای تسلیم شدن است.
* صبحنو