همانطور که اعلام شده است بودجه همه دستگاههای فرهنگی کشور اعم از
صداوسیما، وزارت ارشاد و سایر نهادها و مؤسسات فرهنگی ۵ /۲ درصد بودجه
عمومی و ۷ /۰ درصد (کمتر از یک درصد) بودجه کل کشور است. دو سال است این
بخش از بودجه کل کشور از کلیت آن انتزاع و در شبکههای اجتماعی همانند پول
دزدیده شده و به یغما رفته مورد تمسخر و هجمه قرار میگیرد. امسال همانانی
که این مهندسی اطلاعرسانی را انجام دادند دم خروسشان به دو طریق بیرون
زد؛ هم مستقیماً علیه آن صحبت کردند و هم با لابیگری آن را کاهش دادند.
البته همه مسئولان، رسانهها و بودجهگیران کشور میدانند و باید بدانند که
درآمدهای کشور قدری کاهش دارد و همه باید بپذیرند به همین نسبت «توزیع
کاهش» بودجه نیز انجام شود. اما مسخره کردن نهادهای فرهنگی کشور در فضای
مجازی و کاهش چشمگیر بودجه فرهنگی را نمیتوان صرفاً به کاهش بودجه کشور
نسبت داد. قبلاً که بودجه فرهنگی کاهش هم نیافته بود، مقام معظم رهبری به
دولت ما قبل نسبتبه مظلومیت فرهنگ هشدار دادند. اکنون این مظلومیت مضاعف
شده است.
ریشه و مبنای این کاهش را باید در نگرشی دید که درصدد است و بارها اعلام
کرده است: حکومت چه کار به فرهنگ دارد؟ حکومت چه کار به بهشت رفتن مردم
دارد و... اینچنین شرایطی را ساختند که گویی بودجه فرهنگی را از شکم مردم
گرسنهای درمیآورند که در حال تلف شدن هستند، اما بخشهای دیگر بودجه
مربوط به مردم سیر شده است. اما فراسوی تدابیر موجود برای بودجهریزی،
میتوان این آسیب را در ساحت راهبردهای انقلاب اسلامی تحلیل نمود و خطر را
گوشزد کرد. بودجه فرهنگی و فرهنگ مرتبط با موجودیت و هویت جمهوری اسلامی
است. هویت در جغرافیای فرهنگ معنا و مفهوم مییابد و به صورت طبیعی در
سازوکارهای فرهنگی رشد میکند و بارور میشود. اگرچه مردم ایران در حین
انقلاب اسلامی مشکلات اقتصادی نیز داشتند، اما کسی هست که یک شعار یا
پلاکارد اقتصادی در سالهای ۵۶ و ۵۷ در دست مردم ایران دیده باشد؟ آیا در
عاشورا و ۲۲ بهمن ۵۷ کسی در خیابانها شعار شکم شنیده است؟ بنابراین بستن
دست نهادها و مؤسسات و سازمانهای فرهنگی- دینی به معنای کودتا علیه جوهره
انقلاب اسلامی است. رمز استمرار انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است،
بنابراین جریانی در سالهای اخیر سعی کرده است، مشکلات مردم را بهانهای
برای ایجاد دوراهی انقلاب- معیشت قرار دهد و هرآنچه مقوم هویت فرهنگی و
دینی ماست را پشت معیشت مردم برده و سلاخی کند. واقعاً سؤال این است که چرا
بودجه شرکتهای دولتی، حقوق مدیران شرکتهای وزارت نفت، حقوق وزیران و
معاونین و... به شبکههای اجتماعی نمیآید؟ چرا حقوقهای ۲۵ میلیونی به ۲۰
میلیون تبدیل نمیشود تا نهادهای فرهنگی کشور را مقابل مستضعفین قرار
ندهند؟ چگونه این فرهنگ را ساختند که اگر بودجه دانشگاه رشد کند درست و
نوعی پرستیژ است، اما اگر طلاب بیمه شوند هدر رفتن بودجه و مفتخوری است؟
بدون تردید این ادبیات بازی کردن با بنیادهای فکری- فرهنگی مکتب و انقلاب
ماست و کمتر از خیانت نمیتوان نامی بر آن نهاد. پژواک صدای انقلاب اسلامی
در حوزه فرهنگ است. امروز صداوسیما فراتر از جغرافیای فرهنگ که در جنگ
پیچیده و روانی دشمنان باید در کانتکس امنیت ملی جایابی شود و با این شاخص
برای آن بودجهریزی شود. جامعهالمصطفی نقطه عملی عزیمت آرمان امام است که:
«جمهوری اسلامی نیازهای عقیدتی سربازان اسلام را در جهان فراهم میکند».
آیا اینگونه برخورد با آن خیانت به آرمان امام نیست؟ قطعاً اگر در شرایطی
قرار بگیریم که جز پرداخت به معیشت مردم باید همه چیز را تعطیل کنیم باید
همه بپذیرند، اما میزان بودجه ۱۳۹۸ این را نشان نمیدهد. بودجه ۳۳۰
هزارمیلیاردی کشور در سال ۱۳۹۷ به ۴۰۷ هزارمیلیارد در سال ۱۳۹۸ افزایش
یافته است، اما بودجه فرهنگی کشور حتی در تراز ۱۳۹۷ حفظ نمیشود، چرا؟
باور کنید اگر هزینهای که صرف هتلها، مهمانسراها و تفریحگاههای اختصاصی
سازمانها و وزارتخانهها در شمال و مشهد و... میشود قطع شود میتوان
چالههای بزرگی را با آن پر کرد. عجیبتر آنکه بودجههای فرهنگی و دینی
کشور در زمان صدارت یک شخصیت حوزوی در رأس قوه مجریه کاهش مییابد. این
مصیبت را چگونه میتوان توجیه کرد؟ بدون تردید بازی با ردیفهای بودجه
فرهنگی و قرار دادن آن توسط زیباکلامها در مقابل محیط زیست و... نوعی
دینزدایی در قالب عوامگرایی مدرن و در راستای تضعیف بنیه فکری- فرهنگی
نظام جمهوری اسلامی است. امید است این اقدام دولت در مجلس تصحیح و
تنگناهای بودجه به عدالت توزیع و سرشکن شود. اگر قرار است حقوق کسانی که
بالای ۱۵، ۲۰ میلیون در ماه دریافت میکنند، ۲۰ درصد افزایش یابد از آن
جلوگیری شود تا هم مستضعفین بر دلسوزی مدیران دولت صحه بگذارند و هم عرصه
فرهنگی که غذای روح و مقوم ماهیت حقیقی انقلاب اسلامی است، لاغر و نحیف
نشود. انشاءالله
منبع: روزنامه جوان