یکی با «مسلمیه» و یکی با «موسم حج» و یکی با
«سعی صفا و مروه» و یکی با «دعای عرفه» و یکی با «عید قربان» و یکی با
«غروب خورشید روز غدیر خم» و یکی هم مثل سیدهخانوم با «صدای زنگ سینی به
دستان کمک به هیأت» متوجه میشود «محرم» نزدیک است! چادر به کمر میبندد و
بدوبدو میرود برای بچهها اسپند دود میکند تا مبادا «متوسلین به حضرت
قاسم» چشم بخورند! پارسال خودم در کوچه دیدم که یک تراول پنجاهی گذاشت در
سینی بچهها، علاوه بر آن ۱۰ تومانیهای نوی ممهور به مهر علی که به هر
کدامشان یکی داد! عاشق این بچهها و این اسم ناز هیأتشان است؛ نیست که
اسم پسر خودش هم «قاسم» بود! شهیدی از خیل شهدای والفجر ۸ که البته هنوز
بعد از ۳۳ سال پیکرش بازنگشته! و آنجور که همرزمان شهید تعریف میکنند،
بعید هم هست بازگردد! نشسته بود تنهایی روی قایق عاشورا لب ساحل اروند که
چند گلوله، آتش شد بر همه بدنش! قایق افتاد و قاسم هم افتاد و نه که جزر و
مد آب زیاد بود، هر چه بچهها جستوجو کردند، هیچ نیافتند از آن پیکر
قطعهقطعهشده، الا ساعتی که دیگر ثانیههایش جلو نمیرفت و دقیقا روی
زمان شهادت قاسم، ثابت مانده بود! هنوز هم ثابت مانده! داردش سیدهخانوم!
۳۳ سال است هر روز صبح ساعت هفت و ربع- همان زمانی که ساعت قاسم نشان
میدهد- ساعت را میگذارد جلویش و بنا میکند خواندن زیارت عاشورا! و همین
که به «السلام علیک یا اباعبدالله» انتهای زیارت میرسد، هایهای اشک
میریزد! آتشی بود! آتشی بود که حتی به بدنه قایق هم رحم نکرد، چه برسد به
بدن قاسم! ۱۹ ساله! اعزامی از تهران! دانشجو! بسیجی! سیدهخانوم میگوید:
«خودم سربند «یا زهرا» را بستم پیشانیاش، قبل از اینکه سوار اتوبوس شود!
نورانی شده بود! پارسال که اربعین رفتم کربلا، مدام قاسم میآمد جلوی چشمم!
در عمود نمیدانم شماره چند، جماعتی جوان را دیدم که همه سربند «یا زهرا»
داشتند! انگار همهشان قاسم بودند! نگاه کردم دیدم ساعتم که به زمان کربلا
تنظیمش کرده بودم، هفت و ربع است! از کیفم ساعت قاسم را درآوردم! همان بود!
همان هفت و ربع همیشگی!» قسم به شهدا و ساعت و ساحت شهادتشان، خدا
پاسداری میکند از عاشورا! اگر قرار بود با ۴ تا شبهه و طعنه و کنایه و
زخمزبان، دست از دامان محرم برداریم، قاسم شهیدمان هر روز صبح، زیارت
عاشورا نمیخواند! زنجیرهایها روزی علیه این زیارت نوشتند که «باید زیارت
عاشورایی دیگر و عاری از عبارات خشونتبار بنویسیم» اما خدا با زیارت
باشکوه و جهانشمول اربعین، جوابشان را داد! قلم به مزدهایی که امضای
حرامیان را تضمین میخوانند و رنگ لوگو را با پرچم یزیدیان ست میکنند، نه
عجب که حالا و به انحای مختلف، عزمشان بر تخریب اربعین جزم باشد! نیست هر
غلطی در مثلا تحریریه خود میکنند و هر دروغی را بهراحتی میبافند، زائر
مشهد و کربلا را هم مثل خود میبینند! شگفتا! در شرایطی داعیهدار عفت و
عرق ملی و ناموس وطن شدهاند که خود غربزدهشان مسافر تور شهوت و کذب هستند
و مکرر اماکن فسق و فجور دنیا را بر سر ایران خراب میکنند! این جماعت اگر
شرف سرشان میشد، آیا رنگ لوگوی چرکنامه خود را با پرچم قاتلان
غیورمردانی که سختی جنگ در دیار غربت را به تن خریدند تا هرگز بعضی اتفاقات
تلخ و تکاندهنده کشورهای منطقه در ایران عزیزمان نیفتد، ست میکردند؟!
هدف شومشان که کاملا واضح است چیست! تفرقه انداختن میان ملل مسلمان بویژه
ایرانیها و عراقیها، بلکه از شکوه زیارت اربعین بکاهند! و این هم واضح
است که پشتسر این همه لجاجت، جوخههایی هستند که به جوجهها خط میدهند!
عاقبت آن همه پولی که دشمن در کنگرهاش تصویب میکند تا علیه مقاومت
استفاده شود، هزینه امثال همین یاوهگوییها میشود! که غربزده عراقی، ذهن
ملت عراق را نسبت به زائر ایرانی مخدوش کند و غربزده ایرانی، ذهن ملت ایران
را نسبت به زائر عراقی! و این توطئه، صدالبته فقط علیه «امنیت ملی» خودمان
نیست و با بررسی همه جوانب اگر بنگری، متوجه میشوی که هدف، تخریب امنیت
ملی منطقه مقاومت است، با همان نقشه قدیمی تفرق و دودستگی!
و حقا که جا
دارد گلهمند باشیم بابت سکوت گوشخراش مدعیالعموم! اینجا فقط بحث خبط و
خطا و خیانت یک روزنامه نیست؛ بحث یک جریان است که ناظر بر فاصله انداختن
میان مردم کشورهای منطقه، بنا دارد اربعین را بزند! زیارتی که به استناد
دوست و اعتراف دشمن، در حال حاضر مهمترین برگ برنده جهان اسلام علیه
آمریکا و اسرائیل است، آن هم در عصری که مکه و مدینه، دست عمال گوش به
فرمان آمریکا و اسرائیل است! و حکایت قدس، تو گویی اسیر است! از قضا، جای
ورود نهادی مثل «شورایعالی امنیت ملی» همینجاست، نه آنجا که قلمزن
متعهد، معطوف به مشکلات مردم، چند تا نقد درست به دولت وارد میکند! از
«دلنوشت شهادت» سوق پیدا کرد این متن به «یادداشت سیاست» و چارهای هم نبود
اما قدرمسلم، خدایی که «زیارت عاشورا» را نگه داشت، حفاظت از «زیارت
اربعین» را هم بلد است! و این درست که پیکر قاسم والفجر ۸ هنوز هم
بازنگشته، لیکن چه خوب گفت وزوایی شهید که «ما کربلا را برای خودمان
نمیخواهیم، برای نسلهای آینده میخواهیم»! گمانم همان گونه که زیارت
عاشورا منجر به باز شدن راه کربلا شد، زیارت اربعین هم ختم به رهایی قدس
بشود! آن سالیانی که امام بزرگوار ما فرمود «راه قدس از کربلا میگذرد»
قاسم سلیمانی درگیر کربلای ۵ بود و هنوز حتی به کربلا هم نرسیده بودیم!
اینک اما به کوری چشم دشمنان و دشمنپرستان، جوری مردم عراق از زوار اربعین
سید و سالار شهیدان پذیرایی میکنند که جهان را به حیرت واداشته! خودم در
سفری خیلی سال پیش دیدم همان اشتیاق ما را به کربلا، مردم عراق دارند به
زیارت مضجع نورانی امام رضا علیهالسلام! و با چه حسرتی! و چه بغضی! و چه
اشکی! خود آقا به کمر جماعت بیشرف بزند که اینجور میخواهند وارونه نمایش
دهند حقایق را! سوزش غربزدهها از شورش خلق عالم، گویی تمامی ندارد! نه
تیر سهشعبه، حریف پرواز خون علیاصغر شد و نه این شعبات شبهه قادر است از
حرارت محبت امام عاشورا بکاهد! بخواهی یا نخواهی، نبض حوادث دنیا، دست
علمدار کربلاست! بدبخت و بیچاره، جماعتی که توهم زدهاند در وعده شمر،
تضمینی هست! ما الگو از عباس و قاسم و عبدالله میگیریم و خوب میدانیم
برای عمرسعد، ری اصلا گندم ندارد! زندهباد آن شیرزن عراقی که برای
«سیدهخانوم» نان تنوری درست کرد تا زائر اربعین آقا را تکریم کرده باشد! و
به یقین، ما باز هم این جاده را خواهیم رفت و باز هم عمودها را خواهیم
شمرد و باز هم با دیدن سربندهای «یا زهرا» یاد شهدا خواهیم افتاد! عشق است
زیارت عاشورا، با همین عبارات فعلی! یزید و شمر و پسر مرجانه را لعن
میکنیم؛ اینجا به زنجیرهایها برمیخورد! البته حق دارند! رنگ لوگویشان
ست با پرچم بازماندگان همین جانورهاست! لذا عشق است زیارت اربعین با همین
عمودهای فعلی! عشق ما به قدمگاه جابر اگر بسته به ۴ تا دروغ بود، که حتی در
عید قربان هم هوایی محرم نمیشدیم! اصلا هر چه بیشتر در راه کربلا زخم
بخوری و زخمزبان بشنوی، لذتش بیشتر است! فدای صوت و صورت قاسم شهید که در
قایق عاشورا داشت زیارت عاشورا میخواند و هنگام سلام بر حضرت اباعبدالله،
جرعهنوش باده شهادت شد! ۳۳ سال گذشت و ما عاشقتر شدیم! دل توی دل
«سیدهخانوم» نیست که بچههای هیأت حضرت قاسم، کی زنگ در خانهاش را به صدا
درآورند امسال! صبر کن شیرزن قهرمان! صبر کن مادر شهید! اندکاندک جمع
مستان میرسد... .