کد خبر: ۴۴۴۸۵۳
زمان انتشار: ۰۹:۴۱     ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
به اخبار گوش می‌دادیم که رادیو اعلام کرد «خاویر پرز دکوئیار ایران را ترک کرد.» هنوز این خبر تمام نشده بود که صدای شیرجه هواپیمایی همه را غافلگیر کرد.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، آن‌چه خواهید خواند، روایتی است از «قاسم عباسی» از نیروهای گردان تخریب «لشکر27 محمدرسول‌الله(صلوات الله علیه)». او در سال 1361 با «عملیات خیبر» وارد جبهه شد و تا پایان جنگ، میدان را ترک نکرد:

اصطلاحی بین همسنگران‌مان سر زبان‌ها افتاده بود که به هواپیماهای جنگی عراق می‌گفتند «حسین صافکار».(احتمالا کنایه از این‌که به دستور «صدام حسین» می آمدند و کارشان هم صاف و با خاک یکسان کردن خانه و زندگی مردم بود.) در «عملیات والفجر 10‌»(زمستان 1366) در منطقه عمومی «حلبچه» و «شیخ صالح»، بمباران های شیمیایی عراق از حد گذشته بود و هر روز منتظر بمباران شیمیایی عراق توسط «حسین صافکار» بودیم.

مقر ما در دامنه کوهی در انتهای یک جاده خاکی بود. هنگام بمباران در حالی که ماسک شیمیایی به صورت زده بودیم، به پشت تخته سنگ‌ها و مناطق امن فرار می‌کردیم. تنها وسیله اطلاع ما از اخبار، صدای رادیویی بود که از بلندگوی چادر تبلیغات پخش می‌شد. در آن زمان رئیس وقت سازمان ملل، «خاویر پرز دکوئیار» بود که یک روز مطلع شدیم وارد ایران شده است. چیزی که جالب بود، از زمان ورود او به ایران حتی یک مورد بمباران هوایی نداشتیم و امنیت نسبی برقرار بود.

بعد از چند روز، ناهارخورده و در حالی که لیوان چای  دستمان بود، به اخبار گوش می‌دادیم که رادیو اعلام کرد «خاویر پرز دکوئیار ایران را ترک کرد.» هنوز این خبر تمام نشده بود که صدای شیرجه هواپیمایی همه را غافلگیر کرد. با عجله و اضطراب لیوان‌ها را زمین گذاشتیم که فرار کنیم. همان لحظه «صادق شمس‌پرور» با صدای بلند و لحن خنده‌داری گفت «بچه ها در رید! خاویر پرسکار رفت، حسین صافکار اومد!»
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها