پایگاه 598: رهبر معظم انقلاب اسلامی
پس از یک دوره نسبتاً بلند مدت از "نرمش قهرمانانه" و "اذن سیاسی" برای
سنجش هزینه – فایدهی ارتباط با غرب، از سنّتی الهی برای رشد و پیشرفت کشور
سخن گفتند. در واقع دو بازهی زمانی دولت هشتم، و دولتهای یازدهم و
دوازدهم به مدت ده سال، تجربهی تعامل با غرب دربارهی یکی از مؤلّفه های
قدرت ایران، حکایت از آن دارد که چگونه امام خامنهای توانسته است با
کمترین هزینه از یک "سیاست گذاری" درست، مردم را به یک "نظریهی مشخّص
برساند؛[1] در ذیل به گزینههای پیش روی ایران در مسئلهی هستهای و
سیاستهای ممکن در این زمینه برای کسب بهترین نتیجه پرداخته میشود:
گزینهی اول:
جمهوری اسلامی ایران قطع نظر از سازمان ملل و شورای امنیّت و کشورهای غربی
در جبههی مقابل به فعالیّت های هستهای خود ادامه داده و همکاریهای خود
با آژانس بین المللی انرژی اتمی را قطع میکرد. در این حالت علیرغم اینکه
ساخت بمب هستهای در منطق جمهوری اسلامی ممنوع است امّا عواید علمی، پزشکی و
انرژی زیادی نصیب کشور میشد. این گزینهی سیاست گذاری برای ایران بسیار
پر هزینه بود زیرا مستلزم این بود که امکان انعقاد یک اجماع بین المللی از
اوایل دههی هشتاد را علیه ایران فراهم میساخت و جمهوری اسلامی را به
عنوان یک حکومت دینی و معنوی به مثابهی کشورهایی در عِداد لیبی و کرهی
شمالی قرار میدهد. از این گذشته چنین بهانهای مستمسکی برای حملهی نظامی
مشروع! از سوی ایالات متحده و همپیمانانش علیه ایران را فراهم میکرد.
تحریمهای بین المللی بسیار شدت میگرفت و با روشن نبودن موضع افکار عمومی
ایران در قبال مقاومت در برابر فشار طرف مقابل، نتایج یک جنگ اقتصادی یا
نظامی، قابل پیش بینی نبود. چه اینکه تنها 13 سال از پایان طولانیترین جنگ
قرن (دفاع مقدس) علیه ایران میگذشت.
گزینهی دوم: ایران
به همکاری همه جانبه و تعامل گسترده با کشورهای غربی در چارچوب نهادهای
بین المللی اقدام نماید. در این فرض ایران به تعلیق داوطلبانهی فعالیتهای
مهم هستهای خود اقدام کرده و آنچه را نهادها و کشورهای مقابل از او طلب
مب کنند را انجام میدهد. در عوض امکان حضور در نهادهای تجاری مثل سازمان
تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول، فروش ازادانه نفت و واردات کالاهای
مورد نیاز بدون هرگونه مشکلی صورت بپذیرد. هزینهی این سیاست، امکان تخلّف
طرف مقابل از وعدهها، از دست دادن یکی از مؤلّفه های قدرت به نام توان
هستهای و کاهش سطح پرستیژ بین المللی ایران در چشم ملّتهای مسلمان یا
جبههی ضد استکبار در جهان بود. مزیّت آن در سیاست داخلی نیز بهبود وضعیّت
اقتصادی مردم در اثر گشایش اقتصادی حاصل از رفع منازعه با غرب در این مسئله
بود؛ هرچند که در صورت شکست این سناریو به دلیل کاهش اقتدار دولت در
صحنهی بین المللی، سرشکستگی عمومی و احساس ضعف میتوانست بر افکار عمومی
سایه بیفکند.
گزینهی سوم: امکان ایجاد یک
اجماع بین المللی حتی در سطح کشورهای اسلامی برای حمایت از جمهوری اسلامی
ایران در برابر تهاجم سیاسی و اقتصادی غرب میتواند منجر به حفظ برنامهی
هستهای ایران و کاهش ضریب اثرگذاری جنگ سیاسی و اقتصادی طرف مقابل شود. به
عبارت دیگر ایران از ظرفیّت سازمانهای بین المللی چون جنبش عدم تعهّد،
سازمان همکاری اسلامی یا شورای همکاری خلیج فارس و ... برای مقابله با
تهدیدات احتمالی کشورهای غربی بهره بگیرد. در چنین فرضی همراهی برخی از
کشورهای عضو شورای امنیّت سازمان ملل مثل چین و روسیه نیز دور از دسترس
نیست. بدیهی است این سناریو در صورت حمایت همه جانبه میتواند الگوی برای
سایر "منازعات نامتقارن"[2] ایالات متحده با کشورهای دیگر شود. طبیعتاً
برای تحقق این سناریو باید معاقد اجماع کشورهای اسلامی و جبههی عدم تعهد
در قبال آمریکا طرح و فعّال شده یا جمهوری اسلامی با حسن تدبیر به اقناع
این کشورها بپردازد.
گزینهی چهارم: جمهوری
اسلامی با کشورهای غربی و نهادهای بین المللی تحت امرشان با "قدرت هوشمند"
خود مواجه شود. در این سناریو بهره گیری ممزوج از قدرت سخت و قدرت نرم برای
نیل به حفظ اهداف هستهای در عین بهبود وضعیّت اقتصادی صورت میگیرد. به
عبارت دیگر در ضمن تأمین اقتدار بین المللی در پروندهی هستهای با برقراری
نسبی روابط با نهادهای بین المللی چون آژانس بین المللی انرژی اتمی،
مذاکرات هستهای با طرفهای مقابل، شفافیّت نسبی در فعالیّت های هستهای،
تلاش برای ایجاد اجماع در میان کشورهای دوست (مسلمان و غیر مسلمان)، حفظ
رشد صنعت هستهای در عین کاهش سطح فعالیّت های مرتبط، همراه با افزایش توان
نظامی در حوزههای موشکی و نیروهای رزمی، حفظ اقتدار نظامی خود با تقویّت
گروهها و جریانات مقاومت، حفظ سطح تهدید علیه رژیم صهیونیستی، شراکت مردم و
افکار عمومی در باب تصمیم گیری در موضوع صنعت هستهای به هر راه ممکن
میتواند سبب کاهش هزینههای اقتصادی و سیاسی ایران شود. این گزینه هرچند
در بلند مدّت یا در صورت مدیریت بهینه در میان مدّت نتیجه بخش است و
هزینههای مالی زیادی در پی دارد و نیازمند تلاش دیپلماتیک زیاد برای اقناع
کشورهای دیگر، و اقتدار کافی رهبران سیاسی کشور برای توجیه افکار عمومی
داخلی برای "مقاومت" است؛ امّا مزیّت آن در غیر معتبر شدن گزینهی نظامیِ
مشروع غرب در عرصهی بین المللی، حفظ توان هستهای و احتمالاً در جلوگیری
اجماع بین المللی علیه ایران و در نهایت رهایی از بخشی از مشکلات اقتصادی
مرتبط با اقدامات بین المللی خواهد شد.
حال پس از بررسی چهار
امکان در باب پروندهی هستهای ایران به برخی واقعیّت های قطعی در مورد
شرایط داخلی و خارجی جمهوری اسلامی اشاره میشود تا دلایل رد یا اثبات هر
کدام از گزینههای بالا تشریح شود:
- تعارض منافع بنیادین جمهوری اسلامی ایران و غرب به رهبری آمریکا
- بی تجربگی ملّت ایران از تعامل سیاسی با غرب
- عدم امکان اجماع بین المللی به نفع ایران در میان کشورهای اسلامی به
واسطهی سیاست کشورهایی چون عربستان، امارات، قطر، کویت و... (اختلافات
ایدئولوژیک و هویّتی)
- سیاست خارجی برخی رؤسای جمهور ایران و امریکا
- حضور گستردهی تروریسم در منطقه و امکان همراهی آن با سیاستهای غرب در قبال ایران
- فشار گستردهی تحریمهای بین المللی علیه اقتصاد ایران
- تجربهی منفی هستهای کشورهایی مثل کره شمالی و لیبی از تعامل و سازش با غرب
- تجربهی مذاکرات هستهای در دولت هشتم و تعلیق تمام فعالیّت های هستهای و بد عهدی طرف غربی در مورد تعهداتش
بر اساس این واقعیّت ها و تجارب و مطابق چهار فرض پیش گفته، رهبر معظم
انقلاب "گزینهی چهارم" را برای نحوهی مواجهی جمهوری اسلامی با غرب
برگزیدند و به دولتهای وقت اجازه دادند از تمام ظرفیّت کشور برای حلّ این
مسئله و تأمین منافع ایران استفاده کنند. در این میان نگاه "لیبرالیستی"
برخی مسئولین جمهوری اسلامی به روابط بین الملل که معتقد بودند: «تنها راه،
گفت و گو و حل اختلافات به شیوه دوستانه و مسالمت آمیز است و راهکار حاصل
جمع صفر جوابگو نیست.»[3] شرایطی را برای تعامل با طرف غربی ایجاد کرد و در
واقع برای بار دوم، "گزینهی دوم" این نوشتار به کار گرفته شد. سناریویی
که که پیش از این یک بار دیگر توسّط همین تیم در مذاکرات منجر به توافقهای
"سعد آباد"، "بروکسل" و "پاریس"[4] شد که نتایج آن بدتر از برجام بود.
در
این زمان به نظر میرسد با تجربهی تاریخی ملّت ایران از مذاکره، تعامل یا
سازش با غرب در قرارداد برجام، تنها راه باقی مانده انتخاب گزینهی چهارم
این نوشتار باشد. فرضی که در عین حفظ تعاملات عادی با نهادها و سازمانها
بین المللی و سند محکم جمهوری اسلامی در بدعهدی غرب و فضای تخاصم میان
کشورهای منطقه با انتخاب گزینهی "مقاومت" در برابر جبههی مقابل میتواند
بخش قابل توجّهی از منافع ملّی خود را تدمین نماید. گزارهای که این روزها
پس از 6 سال توسّط رئیس جمهور محترم در قبال سیاستهای غرب و به خصوص
ایالات متحده در قبال ایران به کار گرفته شد. حفظ تهدید علیه منافع غرب و
همپیماناشان در منطقه و رژیم صهیونستی در عین تقویت اقتصاد مقاومتی و
همراهی مردم و مسئولین به معنای بهره گیری از قدرت هوشمند نظام برای تأمین
منافع ملّی است.
نکتهای که رهبر معظم انقلاب از سنّت الهی
"مقاومت در برابر استکبار" فرمودند و یادآوری این معنا که هزینههای سازش
بیش از مقاومت است به خوبی در تجربهی قراردادهای سعد آباد و برجام و
تعطیلی یکی از مؤلّفه های قدرت کشور در عین بدتر شدن وضعیّت اقتصادی قابل
رؤیت است و نشان میدهد «تسلیم علیه دشمن مانع موذیگری او نیست..."فَلا
تَهِنوا وَ تَدعوا اِلَی السَّلمِ وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ وَ اللهُ مَعَکُم
وَ لَن یَتِرَکُم اَعمالَکُم"؛ سست نشوید، دعوت به سازش با دشمن نکنید،
خدای متعال شما را برتر قرار داده است و برتر هستید خدای متعال برای شما کم
نمیگذارد در مقابل مجاهدتی که انجام دادهاید، پاداش این مجاهدت را
بهطور کامل به شما خواهد داد...»[5]
در نهایت
میتوان از سیاستهای دو دههی اخیر جمهوری اسلامی در قبال غرب، با همهی
فراز و نشیبهایش به "نظریهی مقاومت" رسید. راهبردی که میتواند کشور را
با کمترین هزینهی ممکن به اهدافش برساند.
پینوشت ها:
1. ر.ک به: چرنوف، فرد، "نظریه و زبرنظریه در روابط بین الملل"، ترجمه علیرضا طیّب، نشر نی، 1393
2. منازعهی نامتقارن، استفادهی دولتهای قدرتمند از استراتژی قهری در قبال دولتهای ضعیفتر برای شکست است.
3. محمد جواد ظریف، http://www.irna.ir
4. سه توافق مذکور در فاصلهی مهر 1382 تا ابان 1383 اتفاق افتادند.
5. مقام معظم رهبری 9/4/1397
مرتضی خانجانی