کد خبر: ۴۳۷۸۸۹
زمان انتشار: ۱۳:۴۲     ۲۱ بهمن ۱۳۹۶
مهدی همازاده ابیانه
دکتر معتمدی بدرستی از وحدت فرم و محتوا میگوید و اینکه محتوای فلسفی فیلم او، کاملا در قالب فرم نشسته است.

کاری ندارم که چقدر فرم #سوء_تفاهم با محتوای آن متّحد است، و کاری ندارم که - بنا به سخن فیلمساز - چقدر فرم این فیلم با افزودن معمّای پلیسی و چاشنی های کمدی و عشق در حاشیه، جذابیت عمومی پیدا کرده.

عیب هم نمیدانم که درصدی از حمایت‌های حاکمیتی را بسمت فیلمهای فلسفی و خاص سوق بدهیم؛ یعنی فیلم‌هایی که به احتمال زیاد، سرمایه را بر نمی گرداند، اما در جنبه های آکادمیک و آموزشی، می توانند به کار بیایند.

ولی بنظرم سؤال اینجاست که کدام فلسفه؟ نسبت فلسفه پست مدرن بودریار با فرهنگ و سنّت و تفکّر ما چیست؟ حاد واقعیت (hyper reality) که بجای واقعیت نشسته و واقعیت را به محاق برده، حاد واقعیت که مرزهای واقعیت و مجاز را برداشته و انسان دوران تکنولوژی را در تعلیق بین واقعیت و مجاز رها کرده است، حاد واقعیت که روگرفت از چیزی نیست تا با ارجاع به آن قابل ارزیابی باشد، ...، هیچ نسبتی با دوگانه های واقعیت و حقیقت، فیزیک و متافیزیک، مادّه و مثال، و ... ندارد.

چه دلیلی دارد برای «این فلسفه» از بیت المال خرج شود تا حتّی فرم درخور و جذابش را بسازیم؟ (به فرض که «درخور» و «جذاب» باشد). دلیلش البته فکر میکنم به صندوق دار بزرگوار برمیگردد که صرفا بدنبال کارکردن با اسم های خاص است. او اساسا درکی از بودریار و غیر بودریار ندارد تا به نسبت آن با فلسفه خودش بیندیشد.

  a.r.pahangفیلم عجیبی بود . شاید علت عجیب بودنش همین نگاه فلسفی حاکم بر فیلم باشد که تهش حقیقتی را به دست تو نمیدهد که با آن بتوانی بفهمی کجای مرز واقعیت و مجازی .

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها