به گزارش پایگاه 598، با آشکار شدن ضعف شدید مدیریتی در ارکان دولت دوازدهم و علیرغم تمام ادعاهای حمایتی جریانات و احزاب سیاسی حامی دولت و با گذشت زمان این سئوال ذهن همگان را بخود مشغول داشته است که آیا روند حمایت ها همچنان ادامه خواهد یافت یا در اولین بزنگاه انتخاباتی که انتخابات مجلش شورای اسلامی در سال 98 خواهد بود اصلاح طلبان خود هدایت قطار اصلاحات را که چند سالی است بدست اعتدالیون افتاده است را بدست خواهند گرفت و روحانی مجبور خواهد شد از قطار پیاده و شاید دوباره به ام القری سیاسی خود برگردد. در هر صورت از هم اینک انرژی های اصلاح طلبان برای ورود مستقل و بدون سایه در حال فوران است و بروز اختلافات حاد بین ارکان اصلی این جریان که بنام های مختلق "شورایی" خود نمایی می کنند می تواند به گسل های خطرناک سیاسی بدل گردد و باعث شود تا بدنه اجتماعی – سیاسی اصلاحات همچنان در اسارت اعتدالیون و حسن روحانی باقی بماند. از ابتدای دولت یازدهم همگان دیدند که پروپاگاندای سلبریتی های اعتدالیون نقش مهمی را در سرازیر کردن آرای مردم و خصوصا اصلاحات به روحانی را موجب گردید اما با گذشت زمان " حامیان اصلاح طلب روحانی و مشخصا همان سلبریتی ها با موج سازی جریان "من پشیمانم" نشان دادند که شکافت سیاسی بین دولت مردان و اصلاحات پدیده دور از انتظار نخواهد بود.
بحث اصلاح طلبی و اعتدال گرایی و اصولگرایی دولتی ها و خصوصا روحانی چنان اوج گرفت که هویت سیاسی سسلسله جنبان دولت اعتدال یعنی حسن روحانی نیز مورد تردید قرار گرفت و شکاف سیاسی موصوف در ابعاد دیگر نیز سر باز کرد:
1- هر جناجی از جناح های درونی اصلاحات به فراخور دیدگاه خود وی را اصلاح طلب یا اصلگرای اصلاح طلب یا نمونه ای نادر از هر سه تفکر را در وی دیده و او را اصلاح طلب اوصلگرایی دیدند که با مبانی اعتدالی خود مانند امروز رگه هایی آشکار از نگاه به خارج از کشور را به نمایش گذاشته بود.
2- اما در درون جریان اصلاحات هم بودند که تا به امروز هم او را اصلاح طلب ندانسته و نزدیکی او به اصلاحات و مشخصا "کارگزارانی ها " را علیرغم عضویتش در جامعه روحانیت مبارز از سر ناچاری و فقدان بدنه و پایگاه اجتماعی تفسیر می کنند.
3- جدای از کسانی که در جریان اصلاحات از حامیان پر و پا قرص روحانی هستند اما باید اذعان نمود که مخالفان فکری روحانی از وزن سیاسی بیشتری نسبت به مخالفان او برخوردار هستند که می توان از جمله آنان به محمدرضا عارف یا "مرد همیشه انصراف ها و مرد استشهاد سیاسی اصلاح طلبان " اشاره کرد که با فداکاری و فدانمودن خویش دکترین های سران نه چندان اصلاح گرای سیاسی را به مورد اجرا گذاشته است وی در جمله ایی عجیب می گوید :اعتدال را فاقد مولفه های یک گفتمان در سپهر سیاست می داند که لزوما( شما بخوانید نیاز زمانی طرح موضوع) به اصلاحات الصاق شده است زیرا در دل اصلاحات اعتدال نیز نهفته است ( توضیح نمی دهند که اگر این گونه است حوادث 88 پس چیست و اینکه در میان جمع ایشان یکی از سران فتنه براحتی در حال تردد و خودنمایی است).
4- اما تیر خلاص را علی شکوری راد از بازماندگان حزب برانداز مشارکت و از نواده های این حزب در حزب اتحاد ملت را بر روحانی و پیکره اعتدالیون زد و در مراسم روز دانشجو در دانشگاه شهید بهشتی گفت : روحاني کانديداي مطلوب من نيست کانديداي مطلوب من در حصر است. کانديداي مطلوب من ممنوع التصوير است.
5- در باره چرایی انتخاب روحانی برای قرار دادن نطفه بدحال و بیحال اصلاحات در رحم اجاره ای دولتش آنهم در دو راهی انتخاب مرگ و زندگی پس از حوادث 88 نه در منش و و رفتاراطرا فیان روحانی که در منش ، روی گشاده اش برای در آغوش گرفتن و بهره برداری از سبد آرای اصلاح طلبان در انتخابات باید جستجو کرد.
6- در آخرین فراز از این نوشتار اشاره ایی هم کنیم به اختلافات درونی جریان حامی دولت. اصولا گویی درون مایه دولت حسن روحانی به ذاته بروز اختلاف و تشتت را در درونش داشت و فقط گذشت زمان را نیاز داشت تا حامیان ناهمگون از جهت تفکرات سیاسی و روش های تعاملی و تقسیم قدرت هرچه بیشتر به سمت واگرایی سوق می دهد اگر حامیان اعتدالی دولت یازدهم پیروزی خود را نتیجه وحدت در موضوعی بنام "گذر از احمدی نژاد" دانستند و خود را بی نیاز از سبد آرای اصلاح طلباندیدند برای اصلاح طلبان مشکلی نبود در هر حالتی آیشان نیازمند بازگشت به ساختار قدرت بودند و روحانی را برای اسنکار مناسب دیده بودند لذا در دولت یازدهم مشکلی وجود نداشت اما زمانی که دولت دوم روحانی پای به عرصه وجود گذاشت حامیان اعتدالی روحانی هر چه بیشتر خود را بی نیاز از روحانی احساس کردند و اصلاح طلبان هم که خود را یک ضلع پر قدرت در استمرار پیروزی روحانی در هر دو دولتش می دانستند ناگاه احساس کردند که روحانی قطار اصلاحات را در دست دارد و اصلاح طلبان بدون اینکه خود بخواهند و به تمام مناصب و مزایای تقسیم قدرت به اندازه سهم خود رسیده باشند( اصلاح طلبان همیشه به نوع تقسیم قدرت در قوه مجریه و اینکه به حق خود نرسیده اند اعتراض داشتند) در مسیری گام برداشته اند که با آشکار شدن چشم انداز شکست های پی در پی برجامی و اقتصادی دولت باید با "اش نخورده و دهن سوخته " خود هزینه های حمایت از روحانی را هم پرداخت کننددر نتیجه با اتخاذ استراتژی معروف "ما پشیمانیم" در یک پاردوکس تاریخی قرار گرفته اند و تلاش می کنند تا با یک سیتست هماهنگ به دو هدف همزمان دست یابند : هم در داخل جریان دولت و گردونه حامیانش باقی بمانند و ضمن استفاده از مزایای این کار در ابعاد مختلف به لقب " رفیق نیمه راه سیاسی" مشهور نشوند و هم اینکه به مردم اثبات کنند به همچنان به آرمانهای اصلاحات و مردم! وفادارند و قطعا در این بخش ار اصلاح طلبان بیش از سکوت چیزی نخواهیم دید تا هم مردم و هم جریانات سیاسی حامی دولت معنا و مفهوم "وفاداری " را بصورت شناور به سمت و سوی خود تفسیر کنند.
در مجموع گذر زمان صحت این ادعا را تایید و یا رد خواهد کرد اما هرچه هست دیگر روحانی شخصیتی تکرار شدنی در سپهر سیاست قوه مجریه نخواهد بود و تا سال 1400 فاصله گرفتن اصلاح طلبان از وی و تیمش امری غیر ممکن نخواهد بود.
* رضا احمد زاده