کتاب «سودای سکولاریسم» (رمزگشایی از زندگی و کارنامه سید محمد خاتمی) هفته آینده توسط انتشارات موسسه فرهنگی خبرگزاری فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراکز می توانند با مراجعه به بخش انتشارات خبرگزاری، سفارشات خرید خود را ارائه دهند. |
در بررسی سیاست خارجی دولت اصلاحات و نقش شخص «سید محمد خاتمی» در تدوین این سیاست، ابتدا به مقوله گفتمان سیاست خارجی وی به عنوان اساس سیاست گذاری در عرصه خارجی، وسپس دو مسئله رابطه با آمریکا و پرونده هسته ای ایران به عنوان دو مصداق دارای اولویت برتر در عرصه سیاست خارجی ایران، خواهیم پرداخت.
گفتمان سیاست خارجی
با بررسی رویکرد و عملکرد دولت خاتمی در حوزه سیاست خارجی می توان مدعی شد که در دوران اصلاحات، سیاست خارجی ایران در عین تداوم ظاهری، دستخوش تغییرات رفتاری شگرفی شد. سمت گیری و راهبرد سیاست خارجی خاتمی، همانند دولت هاشمی رفسنجانی، نوعی عدم تعهد اصلاح طلب بود؛ به این معنی که راهبرد هر دو دولت، عدم وابستگی به مراکز قدرت بین المللی، تلاش برای اصلاح نظم و نظام مستقر و موجود بین المللی، و مقابله با نظام تک قطبی مبتنی بر استیلا و سلطه آمریکا بود. خاتمی در موردی طی سخنانی بر مبنای همین راهبرد تصریح کرد که «ایران اسلامی اندیشه و پندار سلطه طلبی را نمی پذیرد و خود نیز قصد سلطه طلبی ندارد. ما با جهان تک قطبی به این معنا که یک قدرت به خاطر برخورداری از امکانات مادی بخواهد خواست ها و سیاست های خود را به دنیا تحمیل کند، مخالفیم».(1)
این راهبرد، در ظاهر و شکل خود، تعارضی با گفتمان انقلاب اسلامی نداشت؛ اما دولت اصلاحات با راهکارهایی که برای عملیاتی کردن آن برگزید، نشان داد که اتخاذ این راهبرد، ناشی از یک نگرش آرمان گرایانه و عاطفی به روابط بین الملل بوده، و نکوهش سلطه طلبی در ادبیات خاتمی، به هیچ رو ریشه در آموزه های رهبران جمهوری اسلامی و نگاه آنان به ماهیت نظام بین الملل ندارد. در نگاه امام خمینی (ره)، هدف جمهوری اسلامی «گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران» و نیز «خشکانیدن ریشههاى فاسد صهیونیسم، سرمایه دارى و کمونیسم» است. به باور امام(ره) «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بىدرد شروع شده است».(2) آیت الله خامنه ای نیز در گفتاری عرصه روابط بین الملل را به صحنه جنگی تشبیه می کنند که انسان همواره باید در آن هوشیار باشد: « نسان باید در این عرصه وسیع بینالمللى، خود را در میدان جنگ مشاهده کند. بحث صلح و نوازش و اینها نیست. حتى آنجائى هم که حرف نرم می زنند، پشت حرف نرم، یک خنجر آختهاى وجود دارد که منتظر غفلتى هستند تا دسته در جگر طرف مقابلِ خودشان فرو کنند. لذا باید بیدار بود، باید هوشیار بود».(3) در نگاه ایشان این روحیه سلطه گری چیزی نیست که بخواهد با کرنش در مقابل سلطه¬گران از بین برود و یا تعدیل شود: «در مقابل این زورگوئى و گردن کلفتى و حرف نشنوى و حق ناشناسى چه جور باید برخورد کرد؟ دو جور برخورد وجود دارد: یک برخورد، تسلیم است؛ یک برخورد، مقاومت است. تسلیم در مقابل زورگویان جهان، زورگو را به زورگوئى تشویق می کند. تسلیم ملتها، تسلیم سیاسیون عالم، تسلیم روشنفکران جوامع مختلف در مقابل زورگوئی هاى استکبار جهانى، مشوق آنها در پیشرفت است؛ مشوق آنها در زورگوئى بیشتر است.»
نگرش خاتمی اما به روابط بین الملل کاملا متفاوت است. خاتمی نه تنها اعتقادی به جنگ دائمی حق و باطل ندارد، بلکه عرصه روابط بین الملل را «عاطفی» می پندارد و بر این باور است که می توان با گفت و گو، مبادله و مفاهمه فرهنگی بین ملت ها و در نتیحه از بین رفتن پیش داوری های قوم مدارانه به یک جامعه بین المللی عاری از زور و خشونت و سپس صلح جهانی رسید: «گفت وگو، شرط لازم برای رسیدن به صلح است...صلحی که از راه گفت و گو حاصل شود و بر اثر رشد عقلی و عاطفی انسان به دست آید، تابع علل وجود خود، یعنی تکامل عقلی و روانی خواهد بود و چون سیر قهقرایی در رشد عقل، امری است نزدیک به محال، چنین صلحی لاجرم امری طولانی است و ثانیا دامنه آن بسیار وسیع خواهد بود».(4)
خاتمی در جایی دیگر می گوید: «باید به تحقق دموکراسی و جامعه مدنی در عرصه بین المللی اندیشید. در دنیای امروز، حکومت ها یا به اراده ملت ها وابسته اند و یا به نیروهای بیگانه؛ از این رو برای تحقق دموکراسی و حکومت های مردم سالار در درون کشورها باید در درجه اول به محور پشتوانه اصلی ستم و تبعیض در این کشورها، یعنی ستم و تبعیض بین-المللی، بیندیشیم و در پی تاسیس و استقرار نوعی دموکراسی و ایجاد یا تقویت جامعه مدنی و نهادهای مدنی در سطح جهانی باشیم».(5)
این نگرش خاتمی به عرصه روابط بین الملل در حقیقت ریشه در دیدگاه «انترناسیونالیسم لیبرال» دارد. بر اساس این دیدگاه که «امانوئل کانت» و «جرمی بنتهام» دو چهره سرشناس آن هستند، جوامع مستقل و افراد مستقل، از طریق کنش متقابل و همکاری افزون¬تر، به سمت مقصدهای مشترک،که از همه مهمتر صلح و سعادت همگانی است، حرکت میکنند. در نظر انترناسیونالیسم لیبرال، عقل میتواند آزادی و عدالت در روابط بینالملل ایجاد کند. «جرمی بنتهام» معتقد بود در هیچ جا میان منافع ملت ها تعارضی وجود ندارد؛ بدین طریق طرح های صلح دائمی می توانند از سطح خرد یعنی قرارداد اجتماعی میان افراد در جوامع داخلی، به سطح کلان تر یعنی میان دولت ها در نظام بین الملل بسط پیدا کنند.
بر همین مبنا بود که «سید محمد خاتمی» صلح گرایی، تنش زدایی، اعتماد سازی، گفت و گو، چندجانبه گرایی گفتمانی و تلاش برای برقراری دموکراسی جهانی را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد.
در پرتو این گفتمان، تنش زدایی،توسعه روابط و مناسبات با شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه اروپا و سپس آمریکا در دستور کار و اولویت سیاست خارجی دولت اصلاحات قرار گرفت.
خاتمی در نشست خبری در حاشیه اجلاس هزاره سران کشورهای عضو سازمان ملل درباره سیاست تنش زدایی خود گفت: «سیاست تنش زدایی جمهوری اسلامی ایران شامل همه کشور ها می شود و ما به هیچ وجه از دشمنی و تشدید دشمنی ها استقبال نمی کنیم و در حال حاضر روابط بین ملت ایران و آمریکا مثبت است.» (6) و این در حالی بود که نظر صریح آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی با این موضع خاتمی کاملا در تضاد بود: «مسئله ما با آمریکا، مسئله تنش زدایی نیست...[چون] سیاست استکباری آمریکا متکی بر ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی ایران و مخالفت از پیشرفت اقتصادی کشور ماست».(7)
به هر تقدیر، سرآغاز اعمال و اجرای سیاست تنش زدایی از هشتمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی در 18 آذرماه 1376 در تهران بود. اجلاس تهران فرصت و فضای مساعدی را فراهم ساخت تا رهبران ایران با سران عرب شرکت کننده در نشست، درباره مسائل دوجانبه، منطقه¬ای و بین-المللی گفت وگو و رایزنی کنند. به ویژه آنان فرصت یافتند تا درباره مهم-ترین موضوع اختلافی یعنی جزایر سه گانه ایرانی گفت و گو کنند.
اما اولین تیر خاتمی برای تنش زدایی به سنگ خورد. سران شورای همکاری خلیج فارس در نشستی که در آذرماه همان سال (1376) برگزار شد، بار دیگر از ادعای مالکیت امارات عربی متحده بر جزایر سه گانه حمایت کردند. با وجود این، خاتمی همچنان بر رویه خود اصرار ورزید و به منظور اعتمادسازی و نشان دادن حسن نیت ایران، برای دیدار با شیخ «زاید آل نهیان» رئیس امارات اعلام آمادگی کرد که با استقبال وی مواجه شد. این دیدار اما هیچ گاه صورت نگرفت.(8)
در پرتو اصل تنش زدایی در سیاست خارجی دولت اصلاحات، تصمیم گرفته شد با توجه به واکنش های تند کشورهای اروپایی به حکم امام خمینی(ره) درباره نویسنده کتاب آیات شیطانی، این قضیه حل و فصل شود. 31 شهریور 77 در حاشیه پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک خاتمی فتوای امام خمینی(ره) درباره اعدام سلمان رشدی را مسئله ای فقهی و در نتیجه کاملا پایان یافته اعلام کرد. گویی امام(ره) این روز خاتمی را به چشم دیده بودند. وقتی خاتمی سخاوتمندانه از حکم امام(ره) درباره سلمان رشدی صرفنظر کرد، دقیقا 10 سال از سال 67 می گذشت؛ یعنی زمانی که امام(ره) پیش بینی کرده بودند: «ترس من این است که تحلیل گران امروز، 10 سال دیگر بر کرسى قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانین دیپلماسى بوده است یا خیر؟و نتیجه گیرى کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک وکشورهاى غربى علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامى نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم!»(9)
پس از آن موضع خاتمی، تنها دستاورد دولت اصلاحات این شد که «رابین کوک» وزیر خارجه انگلیس به ایران سفر کرد و پس از مذاکرات، روابط دو کشور به سطح سفیر ارتقا داده شد. (10)
اروپایی ها اما پس از آن عقب نشینی خاتمی، دندان طمع خود را تیز تر کردند. در سوم و چهارم مهرماه 80 هیئت تروئیکای اروپا به سرپرستی «لویی میشل» نخست وزیر بلژیک برای بحث و گفت و گو با مقامات ایران به تهران سفر کرد. آنان خواهان بهبود و گسترش روابط با ایران شدند مشروط بر اینکه ایران به «ائتلاف مبارزه با تروریسم» بپیوندد. در همین راستا بود که مذاکراتی نیز بین«رایان کراکر» سفیر وقت آمریکا در کابل و فرستادگان تهران، در ژنو انجام شد.
در دوره ریاست جمهوری خاتمی، 10 دور مذاکره بین ایران و اتحادیه اروپا برگزار شد. هدف اصلاح طلبان از این مذاکرات همکاری های اقتصادی و پیوستن به سازمان تجارت جهانی بود و اروپایی ها در مقابل، موضوعات سیاسی چون حقوق بشر، تروریسم و صلح خاورمیانه را دنبال می کردند. اما با مطرح شدن مسئله هسته ای ایران، اتحادیه اروپا در خرداد ماه 1382 با صدور بیانیه ای به صراحت بیان داشت که گفت و گوهای این اتحادیه با جمهوری اسلامی مشروط و منوط به اقدامات مثبت ایران در حوزه های حقوق بشر، عدم گسترش سلاح های هسته ای و حمایت از فرآیند صلح اعراب و اسرائیل است.(11) دقیقا در همین مقطع و به دلیل اصرار دولت اصلاحات بر ادامه مذاکرات و برآورده کردن خواست طرف مقابل است که پای مداخله اروپایی ها به روند هسته ای شدن ایران باز می¬شود و دولت اصلاحات به امید اینکه بتواند«پای میز مذاکره» و از طریق مفاهمه، صلح¬آمیز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را اثبات کرده و غربی ها را به پای میز گفت و گوهای بی نتیجه پیشین یعنی مذاکرات تجاری بازگرداند، باب مذاکرات بی فرجام جدیدی را درباره برنامه هسته ای ایران گشوده و غربی ها را در مقام مدعی و طلبکار می نشاند. ظاهرا در همین دوران است که دولت خاتمی تصمیم می¬گیرد هر دو دولت اسرائیل و فلسطین را به رسمیت بشناسد تا نقش خود را در فرآیند صلح مورد نظر غرب نیز ایفا کند؛ که البته با هوشیاری رهبر انقلاب این حرکت متوقف می شود؛ حرکتی که اگر به مقصد می¬رسید، جدا از آن¬که به آرمان های امام(ره) و انقلاب پشت پا می¬زد، اعتبار منطقه ای و جهانی ایران را که در طول سالیان دراز به سبب ایفای نقش محوری در مقاومت کسب شده بود، بر باد می داد و ملت ما را در لاک انفعال و انزوا فرو می برد. البته بعدها خواهیم دید که خاتمی در سفری به آمریکا، نشان می دهد که به وعده خویش در قبال غرب همچنان وفادار است و صراحتا اعلام می کند که از نظر او اسرائیل باید به رسمیت شناخته شود.
در چارچوب چندجانبه گرایی گفتمانی دولت خاتمی، مشارکت جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز بیش از دوره های دیگر افزایش و گسترش یافت. مهم ترین انگیزه ایران مشارکت در هنجارسازی، تنظیم دستور کار و تدوین قواعد بازی بین المللی و منطقه ای بود. بر این اساس، طرح و تصویب گفت و گوی تمدن ها به عنوان یک قاعده و هنجار بین المللی در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار گرفت. در حقیقت دولت اصلاحات در چارچوب چندجانبه گرایی گفتمانی، منافع ملی خود را در راستای مصالح جامعه بین المللی تعریف کرد.
خاتمی در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در اوایل مهر 77 طرح گفت و گوی تمدن ها و پیشنهاد نام گذاری سال 2001م را تحت این عنوان مطرح ساخت: «به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم به عنوان گام اول سال 2001م از سوی سازمان ملل سال گفت و گوی تمدن ها نامیده شود. با این امید که با گفت و گو نخستین گام های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهان برداشته شود...استقرار و توسعه مدنیت چه در صحنه داخلی کشورها و چه در پهنه جهانی در گرو گفت و گو میان جوامع و تمدن ها با سلایق و نظرات متفاوت است.»
مجمع عمومی نیز در تاریخ 13 آبان 1377 (سالروز تسخیر سفارت آمریکا در تهران) برابر با 4 نوامبر 1988م در قطعنامه 22/53 نام¬گذاری سال 2001م را به عنوان سال گفت و گوی تمدن ها به اتفاق آراء تصویب کرد.(12)
تلاش های خاتمی برای تنش زدایی و برقراری صلح بین المللی برپایه گفت و گو اما نه تنها به نتیجه نرسید، بلکه هر چه او و دولتش برای به دست آوردن رضایت طرف مقابل کوتاه آمد و عقب نشست، دشمن پای خود را پیشتر و پیشتر گذاشت. اشتباه بزرگ خاتمی در آنجا بود که وقتی سرمست نظریه انترناسیونالیسم لیبرال شده بود، سرنوشت آن را در تاریخ ندید و نخواند که این آرمانگرایی «ویلسونی»، نتوانست جلوی جنگ جهانی دوم را بگیرد؛ خاتمی نخواست واقعیات عرصه روابط بین الملل را که صحنه تقلای مستکبر برای کسب قدرت و منفعت بیشتر است، درک کند... و زود بود که نتیجه«عاطفی گرایی» خود در سیاست خارجی را مشاهده کرد: در همان سال2001م که سازمان¬ملل متحد به پیشنهاد خاتمی سال گفت¬وگوی تمدن¬ها نام¬گذاری کرد، آمریکا جنگ جهانی خود علیه تروریسم ادعائی اش را از افغانستان آغاز کرد و دیری نپائید که ایران هم از سوی واشنگتن در زمره کشورهای عضو «محور شرارت» دسته بندی شد.
1. روزنامه اطلاعات 4/4/1379.
2. روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج 21 (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378)، صص 85 و 86.
3. بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، 8/3/1390، در:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12559
4. روزنامه اطلاعات 8/8/1378.
5. سید محمد خاتمی، گفت و گوی تمدن ها، چاپ دوم (تهران: انتشارات طرح نو، 1388).
6. روزنامه جمهوری اسلامی، 19/6/1379.
7. روزنامه اطلاعات، 26/5/1378.
8. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلانی ایران (تهران: انتشارات سمت، 1387).
9. روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج 21 (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378)، ص 292.
10. سید جلال دهقانی فیروزآبادی. پیشین.
11. همان.
12. همان.