اوایل سال ۹۵ که هنوز جوهر امضای تضمینی کری بر سر اجرای توافق خشک نشده بود و پایان یافتن مذاکرات، دولت را سرمست از فتحالفتوح برجام کرده بود، دکتر روحانی در هر نشستی حالا با هر موضوع باربط یا بیربط به برجام و مذاکره هستهای، شروع به مدح برجام و به جهنم فرستادن منتقدان میکرد. همین حرفهایی که امروز دولتمردان درباره آمریکا بر زبان میآورند اگر در آن روزها از دهان دلواپسان بیرون میآمد، نامادری نوزاد برجام میشدند یا عدهای معدود تغذیه شده یا بیشناسنامه یا هر چیزی که گویی دلواپسان دشمن دولت هستند و آمریکا دوست و خیرخواهش!
در بحبوحه همان روزهایی که برجام به آفتاب، مهتاب، ابر، باغ و دیگر نعمتهای الهی تشبیه میشد، جناب رئیسجمهور در واکنش به منتقدان توافق هستهای گفت: «یک مریضی در خطر جانی بوده، بیمارستانی بود، یک جراح ماهری آمد، عمل جراحی انجام داده، سالمش کرده، آمده بیرون، نگاه میکنند این جای بخیه یک کوچولو باقی مانده، اگر جور دیگر میدوخت این اثر باقی نمیماند.
بعد صبح تا شب درباره جای بخیه صحبت میکنند. اصلش را بگویید که اگر این بیمارستان نبود، اگر این جراح نبود، اگر این تیم پزشکی نبود، این مرده بود ولی الان زنده است...».
مذاکره و توافق با آمریکا روزی نزد دولتمردان بسان زنده کردن مرده بود،
روزگاری که کدخدامحوری دکتر روحانی، استکبارستیزی این روزهایش را حتی در
خواب هم نمیدید. اگر برجام نبود نفت به فروش نمیرفت، اگر برجام نبود سایه
جنگ بر سر کشور بود، اگر برجام نبود ایران منزوی میشد و در کلیترین حالت
گویی مشکلات کشور و تابوی رابطه با آمریکا چنان بیماری بر جان کشور افکنده
بود که درمانش و داروی شفابخش آن در دستان آمریکاییها بود.
مذاکرات، بیمارستانی بود که حاصل عمل جراحیاش توافقی شد که اکنون مشخص شده
برعکس نظر دولتمردان نه فقط گوشهای از بخیههایش که اصل عمل اشتباه بوده
است و تیم جراحیای که رئیسجمهور از ماهر بودن آنها یاد میکرد تشخیصی
اشتباه در نوع بیماری داشتهاند و الا چگونه میشود این روزها دکتر روحانی
مذاکره با آمریکا را «اتلاف وقت» یا «دیوانگی» بداند.
اگر به اعتقاد ایشان کسی جز مجنون با آمریکا حاضر به مذاکره نیست، لازم است
دکتر روحانی تغییری در نظرات خود دهد. منتقدان صبح تا شب به یک بخیه ایراد
نمیگرفتند، بلکه اصل کار مشکل داشته است؛ آمریکا علاجی نیست که در
بیمارستان بتوان آن را یافت، بلکه باید دیوانه باشی و در تیمارستان او را
بیابی!
این هفته دکتر روحانی در نقل قولی گفت: «آمریکاییها به بعضی از کشورهای
شرق آسیا [کرهشمالی] پیغام میدهند که بیا با ما مذاکره کن، مگر دیوانه
شدهاند که با شما [آمریکا] مذاکره کنند!»
اینجا سوالاتی قابل طرح است؛ جمهوری اسلامی که شعارش نه شرقی و نه غربی
است، کشوری که منادی استکبارستیزی در جهان بوده، کشوری که از نعمت رهبری
برخوردار است که مکررا خطر آمریکا و قابل اعتماد نبودن این کشور را گوشزد
کردند و مملکتی که ظلم و خیانتی نبوده که از جانب آمریکا به او تحمیل نشده
باشد، چرا باید بار دیگر در چاه مکر دشمن بیفتد و ضرر و خسارت پیشکش آمریکا
کند و در عوض «تحریم» و «تقریبا هیچ» تحویل بگیرد تا درس عبرت کشورهای
دیگر شود؟ چرا باید ما گزیده میشدیم تا امثال کرهشمالی نیش زهرآلود
آمریکایی را تجربه نکنند؟
چرا حتما باید شخصی مانند ترامپ روی کار بیاید و برعکس اوبامای مؤدب و
باهوش لباس گوسفندیاش را از تن گرگی خود بدرد تا بفهمیم وقت گذاشتن برای
توافق با این کشور وقت تلف کردن است و کار دیوانههاست.
دکتر روحانی در حالی میگوید کشوری باید دیوانه و مجنون باشد تا با آمریکا
مذاکره کند که در دولت خود ایشان «جنون مذاکره» و رسیدن به یک توافق چنان
رخنه کرده بود که روزی یک «تماس تلفنی از طرف آمریکا» با عنوان «تماس
تاریخی» تیتر یک تمام روزنامههای همنوایشان میشد، دست دادن و قدم زدن با
یک آمریکایی افتخارشان بود و برای در آغوش کشیدن حسین فریدون از جانب جان
کری و اظهار همدردی با او، سینه چاک میکردند و عکسهایشان در صدر
خبرگزاریها بود.
جنونی که از «برداشتن بالمره تحریمها» گفت اما سر و کله «مادر تحریمها» پیدا شد، جنونی که قسم خورد والله صنعت هستهای متوقف نمیشود اما دانشمند هستهای ما سر از سازمان آب و فاضلاب در آورد، جنونی که بارها گستاخی آمریکاییها را «مالهکشی» کرد و فشارشان به غرب برای اجرای توافق، جز از چند توئیت و ایمیل بالاتر نرفت و ما همچنان منتظر پاسخ کوبندهای هستیم که سران وزارت امور خارجه پس از هر نقضی آن را نوید دادند اما فراموش کردند؛ جنونی که به دلسوزی ناقدان برجام با چشم خیانت و حسادت نگریست و جنونی که چنان مست توافق بود که جاسوس را ندید.
دکتر روحانی میگوید اینکه آمریکا میخواهد در رابطه با موضوعات دیگری با
ما گفتوگو کند از حرفهای مضحک تاریخ است. این مضحکه در معرکهای بود که
خود دولت با الفاظ «برجام منطقهای» و «تمایل به مذاکره بر سر موضوعات
دیگر» به راه انداخت. آن هنگام که آمریکاییها میخواستند ریشه مقاومت را
با چاقوی دیپلماسی ببرند و از طرف دیگر در داخل کشور همنوا با آنها، آنقدر
علیه سپاه موضع گرفتند که سردار سلیمانی خود را سپر این حملات قرار داد و
گفت «بهجای زدن سپاه، مرا بزنید»، همه اینها پالسهایی را به آمریکا
فرستاد که بر اساس اصل فرزند بیشتر، زندگی شیرینتر، نوزاد برجام نیاز به
تکثیر دارد تا آمریکا طعم شیرین برجامهای ۲، ۳ و... را در منطقه بچشد.
اگر اکنون آمریکا چنین درخواستی از ایران دارد ریشه مضحک بودنش را باید در داخل کشور جستوجو کرد و الا بینهایتطلبی آمریکا بر همگان آشکار است و برایش معقولانه است بعد از نابودی برنامه هستهای ایران، اینبار استعداد جوانانمان در بخش موشکی و صد البته امنیت ملی مردم ما را به ورطه نابودی بکشاند. باید نگاهی به خودمان بیندازیم و ببینیم چه چیزی باعث شده آمریکا آنقدر ما را کوتهفکر در نظر بگیرد و بعد از آن همه خلف وعده بر سر توافق هستهای، چنین حرف مضحک تاریخی بزند.
جناب روحانی انگار حواسشان نیست که مردم ایران و تمام دنیا درباره گفتارها
و کردارهایشان قضاوت میکنند. شاید آنچه ایشان به کرهایها اگر پای میز
مذاکره با آمریکا بنشینند نسبت داده است، باقی دنیا برای ایران در نظر
بگیرند، فارغ از اینکه ما مردم خودمان میدانیم چقدر به شما گفتیم این راه
که میروید به ترکستان است و شما برای مردم تنها این جاده انحرافی را بزک
میکردید و چهارنعل میتاختید!