پس از حلوفصل چالش برنامه هستهای ایران توسط طرفهای غربی و بویژه آمریکا، چالشهای دیگری که در تعارض با منافع آنان وجود خواهد داشت یکی برنامه دفاعی موشکی ایران و دوم تاثیرگذاری منطقهای ایران است. هر دوی این مسائل به شکل قابل توجهی به عملکردها و ماموریتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرتبط است و پرواضح است سپاه پاسداران یکی از 2 نهاد نظامی- امنیتی کشور و ممزوج در همه ساختار حاکمیت است.
برای آمریکاییها حل این دو چالش با کمترین هزینه در اولویت خواهد بود.
کمهزینهترین راه برای آنها به شکل بدیهی روی آوردن به مذاکره و دیپلماسی
خواهد بود. برای این منظور در ابتدا باید ایران را وادار به مذاکره بر سر
آنها کرد. مسالهای که هماکنون با مقاومت شدید، طبیعی و ناگزیر دولت ایران
مواجه شده است. برای این منظور آمریکاییها به 3 چیز نیاز خواهند داشت: 1-
ادامه فشار اقتصادی ملموس و همهجانبه، 2- ایجاد نارضایتی گسترده در میان
مردم ایران با تمهید سازوکارهایی برای حس شدن فشارهای اقتصادی ذکر شده توسط
مردم ایران و در کنار آن ایجاد یک راهحل در دسترس با تصویرگری یک مقصر
خاص و 3- حمایت از جریانات سیاسی که این نارضایتی را سیاسی کرده و ابتکار
عمل را بهدست بگیرند؛ از راه افزایش فشار و کنترل و تعدیل آن متناسب با
رقابتهای سیاسی داخلی ایران.
از 3 موردی که بیان شد، مورد اول سالهاست وجود دارد و در حدود 6-5 سال پیش
به اوج خود رسید و موارد دوم و سوم در بستری که به انتخاب شدن روحانی ختم
شد نمایان شد. تحریمها به دنبال انعقاد برجام که یک حلوفصل طولانیمدت
برای آنچه خطر برنامه هستهای ایران عنوان میشد، بود، تا حدود کمی معلق شد
اما توانمندی این روند برای آنچه تغییر رفتار پایدار جمهوری اسلامی ایران
عنوان میشود عاملی است که هیچ توجیهی را برای معطل کردن به سیاستمداران
آمریکایی نخواهد داد. هرکس چه محافظهکار و چه دموکرات به کاخ سفید راه
یابد همین مسیر کمهزینه که کارآیی خود را نشان داده است، برخواهد گزید.
در دوران تحصیل یکی از اساتید که تخصص اصلیاش روابط بینالملل بود و ارتباطات زیاد با مجامع آکادمیک آمریکایی نیز داشت در بیان چالشهایی که بر سر پیشرفت مذاکرات قرار داشت، همواره به هزینه سنگین ایران در تاسیسات هستهای خود اشاره میکرد و میگفت این چالشی است برای حل برنامه هستهای ایران، چرا که بسیار سخت است راهحلی پیدا شود که این تاسیسات را بهگونهای حفظ کند که هزینه سنگین ایران برای آنها کاملا از بین نرود و از سمت دیگر رسیدن به راهکارهایی که این تاسیسات را کاملا به کناری مینهند، به علت بهای سنگینی که ایران برای آن پرداخت کرده است، عملا غیر قابل دسترس خواهد بود.
این گره و چالش را استاد مذکور از پنجره نگاه ناظران خارجی مطرح میکرد و نشاندهنده این مهم بود که تقریبا برای هیچ بازیگر غیرایرانی هم تعطیلی برگشتناپذیر تاسیسات هستهای به عنوان یک راهحل عملیاتی و نه یک خواسته کران بالا در فرآیند چانهزنی، مطرح نبوده است و آنچه از نگاه آنان حل مساله برنامه هستهای ایران را در عمل بسیار پیچیده میکرده، همین مشکل بوده است اما بر خلاف تصور آنها، نخبگانی در ایران وجود داشتند که این ناشدنی عقلایی را شدنی کردند. آن هم از مسیر 3مرحلهای که در ابتدا بیان کردیم.
حال که برنامه هستهای ایران برای جهان غرب بیخطر شده است، نوبت به
چالشهای اساسی دیگر آنها با جمهوری اسلامی ایران رسیده است. مهمترین آنها
توان بازدارنده موشکی ایران است. توان استراتژیک و بسیار پراهمیتی که به
ایران با وجود عدم دسترسیاش به تجهیزات مدرن نظامی و محروم بودنش از
خریدهای تسلیحاتی تعیینکننده، امکان موثری برای موازنه قدرت نظامی در
منطقه خاورمیانه داده است.
اینکه ایران از این توان بازدارنده که تنها گزینهاش در جریان موازنه قوا در منطقهای با دشمنان عینی- که دشمنی خود با ایران را به هیچوجه کتمان نیز نمیکنند- است دست بردارد، بسیار انتظار غیرعقلانی و گزافی است. همین گزافه و غیرعقلانی بودن این مساله است که در حال حاضر برای هیچ بازیگری در ایران در مخالفت با آن تردیدی باقی نمیگذارد اما مساله اساسی اینجاست که برای طرفهای غیرایرانی تجربه روند دسترسی به برجام، نمایانگر آن است که در ایران گروههایی وجود دارند که پس از یک دوره فشار و در ترکیب این مساله با رقابتهای سیاسی داخلی، قابلیت پذیرفتن بلااثر کردن توان موشکی ایران را خواهند داشت. از نگاه ایالات متحده این مساله فقط به گذر زمان و افزودن موثر فشارهای اقتصادی نیاز خواهد داشت.
در این میان اما باید به ایجاد یک تصویر عمومی در اذهان ایرانیان به نحوی
که یک مقصر عمده و یک راهحل ساده در رابطه با فشارهای اقتصادی و تنگناهای
بینالمللی در آن وجود داشته باشد، اقدام کرد. آنچه در این روزها شاهد آن
هستیم، شکلگیری این تصویر حول و حوش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
پررنگ کردن سپاه پاسداران در پروسه تحریمهای برجام در حالی که این
تحریمها هیچ ارتباطی به سپاه ندارد از یکسو و دور جدید تحریمهای معروف به
«مادر تحریمها» با محور قرار دادن هر گونه ارتباطی با سپاه از سوی دیگر؛
به دنبال عملیاتی کردن همه فشارهای قبل از برجام و حتی بدتر از آن است.
مقصر جدید در راهبرد سهگانهای که از آن یاد کردیم، سپاه پاسداران نشان
داده خواهد شد. نهادی که در این تصویر دشمنساخته خاص با توسعهطلبیهای
خود در منطقه باعث این شده است که به عموم ایرانیان فشار وارد شود. این
چیزی است که در آینده نه چندان دور به دال مرکزی تحلیلهای عدهای در داخل
کشور برای توصیف وضعیت فشار و تحریم اقتصادی در پیشرو، تبدیل خواهد شد.
عدهای نیز در داخل بر این روایت سوار خواهند شد و با ایجاد فضای رعب و
وحشت در جامعه بر سر اینکه تنها آنها هستند که میتوانند این مساله را حل
کنند و مابقی رقبای سیاسی به این مشکل دامن خواهند زد، گوی قدرت را در
میدان چوگان خود حفظ خواهند کرد.
پس از این، راه برای حل مساله به گونهای که امروز بسیار غیرعاقلانه و حتی
خائنانه تصور میشود باز خواهد شد. هر کنشگری در شرایط اضطراری و برای حفظ
جان خود میتواند به هر عملی دست بزند. رساندن وضعیت کشور در بستر یک تصویر
به این مرحله پس از منجر شدن به برجام، دوباره در حال شکلگیری است. شاید 4
یا 5 سال دیگر سیاستمدارانی در ایران وجود داشته باشند که معتقد باشند هم
باید موشک بپرد و هم چرخ اقتصاد مردم بچرخد و حتی آب خوردن مردم هم به حل
مساله موشکی ایران وابسته است و قس علی هذا.
لذا آنچه این روزها به راه افتاده است و در ظاهر حمایتی بیدریغ از سپاه
است، در اصل شروع سیبل کردن سپاه پاسداران است؛ در مرکز توجه قرار دادن
سپاه و سپس به مرور زمان ساختن چهره مقصر اصلی همه فشارهای آتی از آن و
بعدتر مبارزه با دولت باتفنگ! و محدود کردن و بیاثر کردنش و خزیدن از این
مسیر به خانه قدرت سیاسی. معامله برد- باخت-بردی که برندگان دو سر آن برخی
سیاستمداران موجسوار داخلی و ایالات متحده آمریکا و اسرائیل و عربستان
سعودی و بازندگان میانه آن ملت خلع سلاح شده ایران خواهند بود. ملتی که بعد
از آن نیز از این تسلسل استهلاک عوامل قدرت ملیاش رها نخواهد شد.