به گزارش پایگاه 598 به نقل از جامجم: نیمه شب 15 مرداد 95، درگیری منجر به جرح در یکی از محلههای رباط کریم به پلیس اطلاع داده شد.
وحید 32 ساله بر اثر اصابت چاقو از ناحیه شکم مجروح و به بیمارستان منتقل شده بود. تلاش پزشکان فایدهای نداشت و شدت خونریزی، جان وحید را گرفت تا کارآگاهان برای دستگیری ضارب وارد عمل شوند. چند ساعت بعد، علی 17 ساله به جرم قتل وحید در خانهاش دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت.
او گفت: «وحید از مدتها قبل برای مادرم مزاحمت ایجاد کرده بود. او امروز مرا به محل حادثه کشاند و وقتی رویم پرید، چاقو خورد.» با تکمیل جزئیات ماجرا، کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.
هفته گذشته، جلسه محاکمه با درخواست قصاص اولیای دم شروع شد. سپس علی که از دانشآموزان نخبه ریاضی است در جایگاه ایستاد و گفت: «پدر و مادرم چند سال پیش از هم جدا شدند و من با مادر و خواهرم زندگی میکردم. تمام فکر و ذهنم پیش درسم بود و با هیچ کسی مشکل نداشتم تا اینکه مزاحمتهای وحید شروع شد. او خودش را خواستگار مادرم معرفی کرد، اما ما با این موضوع مخالف بودیم و حتی به پلیس هم شکایت کردیم.» متهم درباره روز حادثه گفت: «آن روز تولد پدرم بود. به شهریار رفتم و در تولدش شرکت کردم. همانجا وحید با من تماس گرفت و فحاشی و تهدید کرد. ساعت یک نصف شب به خانه خودمان در رباط کریم برگشتم. دوباره وحید زنگ زد و اینبار گفت باید یک میلیون تومان به من بدهی. قبول نکردم. تهدید کرد کاری میکند از سایه خودم هم بترسم. کمی که حرف زدیم گفت بیا جلوی در خانهتان، مشکل را حل کنیم. گفت اگر نیایی غیرت نداری.»
علی ادامه داد: «میدانستم چاقو دارد. ترسیده بودم. برای ترساندن وحید و دفاع از خودم از آشپزخانه چاقو برداشتم. رفتم پایین. صد متر پایینتر از خانه، پشت بوتهها یک نفر پنهان شده بود. همین که اسم وحید را صدا زدم با حالت دو به سمتم آمد. یقهاش را باز کرد و گفت: بزن، تو جرات نداری. در چشمانت نمیبینم که بتوانی بزنی.»
دانشآموز نخبه ریاضی با تاکید بر این که برای درگیری نرفته بود، افزود: «درگیر که شدیم، مادرم هم از خانه بیرون آمد. زنگ زدیم چند تا از دوستانم هم بیایند تا نگذارند دعوا شود. روحم از فحشهای وحید در عذاب بود، اما باز هم جرات چاقو زدن نداشتم. تا حالا کسی را نزده بودم و سرم فقط در درس و کتابم بود. بدنم قفل شده بود. آمدم برگردم، اما وحید چند تکه آجر از روی زمین برداشت و به سمتم نشانه گرفت. من مادرم را پشتم پنهان کردم تا آجرها به او نخورد. همان لحظه وحید دستش را سمت کمرش برد و چاقویش را درآورد. از استرس چوبی به سمتش پرتاب کردم اما به او نخورد. عقب عقب رفتم، پایم پیچ خورد و روی زمین افتادم. نفهمیدم چاقو را چطور درآوردم. همان موقع وحید روی من پرید، اما وقتی بلند شد، شکمش را گرفت. نفهمیدم چطور چاقو به او خورد. زنگ زدیم آمبولانس آمد. خیلیها جمع شده بودند.»
علی در آخرین دفاع خود نیز از اولیای دم درخواست بخشش کرد و گفت: «من فقط به درس و مشقم فکر میکردم و تا آن موقع با هیچ کسی درگیری نداشتم. نمیدانم چطور شد قتل رخ داد. از اولیای دم درخواست بخشش دارم.»
مشاور کانون اصلاح و تربیت که در دادگاه حضور داشت نیز با بیان این که متهم جزو افراد منضبط کانون است به جامجم گفت: «علی جزو نخبههای ریاضی بود و در المپیادها هم شرکت کرده بود. او در کانون نیز درس میخواند و جزو بچههای منظم ماست.» حکم دادگاه بزودی صادر میشود.