مصطفی دنیزلی با آنچه در داربی 74تهران عرضه کرد، بار دیگر ارزشهای فنی خارقالعاده خودش را به نمایش گذاشت و بیشتر در دل هواداران پرسپولیس جا باز کرد. او حالا دوباره در کانون توجهات قرار گرفته است؛ مثل روزی که به ایران بازگشت و نیمههای شب روی قلمدوش دوستدارانش نشست. حالا خیلیها بیش از گذشته به رفتار او، گفتارش و نتیجه افکارش خیره میشوند و جزییات کار افندی را با دقت تمام زیر نظر میگیرند.
حاصل چنین تمرکزی، بیگمان آشنایی بیشتر با «فلسفه فوتبال» آقا مصطفی خواهد بود؛ مجموعه باشکوهی از باورها و برداشتهای او در حوزه مربیگری که در نوع خودش کم نظیر و به شدت قابل توجه است. این مطلب میکوشد تا به فراخور بضاعت خودش، نگاهی به مهمترین اصول مصطفی دنیزلی هنگام کار به عنوان مربی فوتبال بیندازد.
آغاز مسابقه مهم است، اما پایان آن مهمتر است!
این نکتهای است که مصطفی دنیزلی همیشه روی آن تاکید دارد. او چه در لیگ ششم که سرمربی پرسپولیس بود، چه پس از آنکه به بشیکتاش رفت و چه حالا که برگشته، در خیلی از کنفرانسهایش این اصل کلیدی را به زبان میآورده است.
دنیزلی بر این باور است که مهمترین بخش کار یک مربی، مربوط به هدایت تیمش در طول دقایق مسابقه میشود، نه قبل از شروع بازی. او مهارت فوقالعادهای در بازیخوانی و اتخاذ تصمیمات سریع در جریان مسابقه دارد. تعویضهای دنیزلی معمولا طلایی هستند.
او سعی میکند برنامهاش را مطابق با آنچه در زمین رخ میدهد پیش ببرد تا به جای حوادث ابتدایی، نتیجه پایانی را به سود تیمش رقم بزند. به خاطر همین تبحر خیره کننده هم هست که میتوان از افندی به عنوان «سلطان بازگشتها» یاد کرد.
در هفت مسابقهای که او در نیم فصل دوم هدایت پرسپولیس را بر عهده داشته، تیمش در مصاف با شهرداری تبریز، مس سرچشمه و استقلال تهران از شکست نجات یافته و این امکان، حتی در بازی با ملوان و نفت آبادان هم برای پرسپولیسیها فراهم بوده، اما کم دقتی بازیکنان این تیم چنین موقعیتی را در این دو بازی از میان برده است.
بدون تردید باید از داربی 74 به عنوان شاهبیت این دسته از باورهای دنیزلی نام ببریم و البته نباید فراموش کنیم که او در داربی رفت لیگ ششم هم ابتدا از تیم مرفاوی عقب افتاد و بعد استقلال را برد. اظهارنظر عجیب او در پایان بازی داربی، میتواند عمق اعتقاد دنیزلی به این اصل را نشان بدهد: «قبلا دوبار بازیهای سه بر صفر باخته را چهار بر سه برده بودم. اینکه دو هیچ بود!»
آغاز تورنمنت مهم است، اما پایان آن مهمتر است!
نگاه عاقبت اندیشانهای که دنیزلی به یک مسابقه فوتبال دارد، شامل تورنمنتها هم میشود. او استاد برنامهریزی برای یک دوره رقابتهای طولانی است؛ طوری که حتیالمقدور انرژی تیم برای روزهای سرنوشتساز ذخیره شود و تمرینات طوری ترتیب داده شوند که تیمهای وی بتوانند در انتهای رقابتها بهترین رتبه ممکن را به دست بیاورند.
او در لیگ ششم با همین دیدگاه توانست اختلاف 12 امتیازیاش با استقلال را جبران کند، این تیم را پشت سر بگذارد و در اتفاقی حیرتانگیز تا آخرین شامگاه برگزاری مسابقات شانس قهرمانی داشته باشد! دنیزلی در سال 2009 هم فاصله 16 امتیازی بشیکتاش با صدر جدول را جبران کرد و قهرمان سوپرلیگ ترکیه شد.
یگ گل بیشتر، نه یک گل کمتر!
مربیان مختلف در فوتبال دنیا، دیدگاه خاص خودشان را نسبت به کسب پیروزی دارند. عدهای سعی میکنند برای به دست آوردن تمام امتیازات یک مسابقه، یک گل کمتر از حریف بخورند و عدهای دیگر، یک گل بیشتر از رقیب زدن را ترجیح میدهند. دنیزلی اینجا هم جزو دسته دوم است.
او تقریبا در تمام مسابقات، تیمش را به عنوان «مهاجم اول» به زمین میفرستد و به ندرت پیش آمده که شاگردان افندی، منتظر هجوم حریف بمانند تا به آن واکنش نشان بدهند. نتایج دلخواه دنیزلی، چیزهایی شبیه چهار بر سه یا سه بر دو هستند و نتیجهای مثل صفر-صفر، او را متاثر و سرخورده میکند! درست به همین دلیل هم هست که غالبا تیمهای او آمار گل خورده آبرومندانهای ندارند!
گل زدن مهم است، اما فرصت گل درست کردن مهمتر است!
مصطفی دنیزلی در این زمینه بینش منحصربه فردی دارد. در هنگام هدایت تیمهای مختلف، دهها بار از زبان او شنیده شده که به خلق موقعیت گلزنی، بیشتر از به ثمر رساندن گل اهمیت میدهد.
در حقیقت او معتقد است ماشین حرکت تیمهایش زمانی درست و دقیق کار میکند که شاگردان او بتوانند به فرصتهای بیشتری دست پیدا کنند. او معمولا درصد موفقیت تیمهایش را با تعداد پاسها، شوتها و موقعیتهای ایدهآل میسنجد و چندان اهمیت نمیدهد که این توپها چند بار به گل تبدیل شدهاند.
خودش میگوید: «بچههایم باید بلد باشند همدیگر را ببینند و در زمان مناسب صاحب توپ کنند. آنها باید بتوانند شانس گلزنی به دست بیاورند و شوت بزنند. اگر امروز توپها به گل تبدیل نشد اشکالی ندارد.
این اتفاق بالاخره یک روز رخ خواهد داد!» او این حرفها را آخرین بار بعد از بازی بدون گل در برابر ذوبآهن تکرار کرد و احتمالا منظورش از روز به گل تبدیل شدن این فرصتها، روز داربی بوده است!
سیستم تیم با توجه به نفرات تغییر میکند
اصولا دو دیدگاه کلی در مورد سیستم و نوع چینش بازیکنان در زمین بین مربیان وجود دارد. عدهای اولویت را به «سیستم» مطلوبشان میدهند و تلاش میکنند بر اساس چینشی که در ذهن دارند بازیکن بگیرند و از نفرات استفاده کنند.
مربیان خلاقتر اما، اولویت را به «نفر» میدهند و میکوشند تا خودشان و تاکتیکهایشان را با داشتههای تیم تطبیق بدهند. مصطفی دنیزلی خوشبختانه جزو گروه دوم است و به خاطر حجم بالای تواناییها و تنوع افکار فنیاش، بارها این شجاعت را داشته که در میانههای فصل هدایت تیمهای مختلف با بضاعتهای گوناگون را بپذیرد و با توجه به آنچه در دست دارد، از یک روش بازی متفاوت استفاده کند.
به عنوان نمونه، وقتی دنیزلی در پرسپولیس لیگ ششم با فقر مدافع تخصصی روبهرو بود و البته از حضور یک هافبک دفاعی مقتدر و قبراق مثل الونگ سود میبرد، غالبا ترجیح میداد از چینش سه دفاع خطی استفاده کند (روشی که امسال در بسیاری از مسابقات بارسا توسط گواردیولا به کار گرفته شده است) اما در لیگ یازدهم، افندی هنوز چنین شیوهای را در پرسپولیس تکرار نکرده که به احتمال فراوان دلیلش دل نگرانی و عدم اعتماد کافی او به هافبکهای دفاعی کنونی سرخپوشان است.
من «واقعا» در مورد داوری حرف نمیزنم
این جمله را معمولا از زبان بسیاری از مربیان ایرانی میشنویم، اما خیلی از آنها اغلب به آنچه میگویند عمل نمیکنند و صرفا وقتی اشتباهات داوری به سودشان بوده باشد در این مورد اظهارنظری انجام نمیدهند! دنیزلی اما واقعا جزو مربیانی است که حتی در بدترین شرایط هم چیزی در مورد داوران نمیگوید.
او در لیگ ششم بارها از ناحیه سوتهای اشتباه متضرر شد و در دو مسابقه فینال و نیمه نهایی جام حذفی در دو سال پیاپی هم قربانی درجه یک اشتباهات مسعود مرادی و محسن قهرمانی لقب گرفت، اما هرگز حتی یک کلمه در مورد این مسایل حرف نزد.
او در بازگشتش به ایران نیز این رویه را ترک نکرده؛ چنانکه تا به حال هیچ اظهارنظری در مورد اشتباهات داوری رخ داده به ضرر سرخپوشان در مسابقه با شهرداری تبریز، نفت آبادان، ذوبآهن و استقلال از او منتشر نشده است.
به بازی سرعت بدهید، تماشاگران را همراه کنید
دنیزلی از جمله مربیانی است که شدیدا به حضور تماشاگران روی سکوها اهمیت میدهد و همیشه از اعتبار خودش برای دعوت آنها به استادیوم هزینه میکند. گفته میشود یکی از مشکلات او در پاس تهران، کم تماشاگر بودن این تیم سابقا قدرتمند بوده که در نهایت باعث دلسردی افندی در آستانه قهرمانی لیگ پنجم حرفهای شد.
او از لحاظ تاکتیکی، روی سرعت دادن به بازی و ارایه فوتبال تک ضرب و شناور اصرار دارد و اتفاقا عقیده دارد تیمش اگر چند گل هم از حریف عقب باشد، ارائه چنین نمایشی باعث خواهد شد هواداران و تماشاگران حاضر در استادیوم تا آخرین لحظه از تیم حمایت کنند.
قابل توجه متقاضیان ادبیات جدید!
با ورود افشین قطبی به ایران، طرز متفاوت صحبت کردن او برای خیلیها جالب شد؛ به طوری که بدون اینکه چنین تفاوتی لزوما معنای فضیلت و برتری بدهد، شروع کردند به تعریف و تمجیدهای غلو شده از آقای امپراتور! از همه هیجان زدهتر هم عادل فردوسیپور بود که گفت «افشین قطبی ادبیات جدیدی را وارد فوتبال ایران کرده است» و این جمله را به یک ضربالمثل تبدیل کرد.
با این وجود به نظر میرسد اگر از قید و بند ظواهر رها شویم و کمی «معنا» را دریابیم، ادبیات و برخوردهای جدید و محترمانه، همین چیزی است که هر روز از مصطفی دنیزلی میبینیم؛ او به کسی بیاحترامی نمیکند، کری ناجور نمیخواند، از همکارانش بدگویی نمیکند، در سختترین شرایط لبخند میزند، با کولهباری از انواع و اقسام موفقیتهای رنگارنگ، خودش را برتر و بزرگتر از مردم ایران نمیداند و تحت هیچ شرایطی بر سر فوتبال این کشور منت نمیگذارد، فکر نمیکند چون برای کار به ایران آمده «کریزی» است، از داوری حرفی نمیزند و وقار و آرامش خودش را همیشه حفظ میکند. آیا این همان مجموعهای نیست که باید به دیگران توصیهاش کنیم؟