به گزارش پایگاه 598، زهرا طباخی در روزنامه «وطن امروز»
نوشت: زیرسازه تحلیل دوگانه «جنگ و صلح» ارائه تصویر مخدوش از نظامیگری و
دفاع از کشور با تمسک به قدرت اسلحه است. آنها که عاقل و ملیگرا و
دوراندیش هستند هرگز اجازه نمیدهند بحث «دفاع از وطن» آن هم در جنگ با
تروریستهایی که پروپاگاندای وحشت آنها از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب
جهان را درنوردیده، با بزک و دوزک پیشاانتخاباتی یک حزب سیاسی در معرض
شکست، لوث شود. با این حال اینجا ایران است و کرباسچیهایش از چشمان خیره
ملت به دهان بزرگشان شرم نمیکنند.
«سایه جنگ خیالی» را در شوی تبلیغاتیشان بر سر ملت پهن میکنند تا خود را
سپر سیاسی مردم با جایگاهی مهم و غیرقابل حذف شدن جلوه دهند و در مقابل
قدرت دفاعی کشور را با شعار «مذاکره با داعش» به جای «مبارزه با داعش»
تضعیف میکنند که تحلیل نخست را تثبیت کنند.
این قطعا یک رقابت سیاسی میان
ملیگرایان نیست! نشانهاش هم اینکه پخش 10 ثانیه آگهی تبلیغاتی در
شبکههای خارجی رسمی به نفع یک حزب، فرد یا حتی شرکت تبلیغاتی شهیر، هزاران
دلار قیمت دارد اما آنتن شبکههای انگلیس، آمریکا و حتی ترکیه و اتحادیه
اروپایی از چند ماه قبل به هزینه دشمن و بیگانه، به نفع «غربگرایان ایران»
رزرو شده است.
عاقل را از نحوه موضعگیری برابر جاهل و پاسخدهی به او باید شناخت. اگر
جاهل مردمفریب، مولفههای مردمسالاری را به بازی میگیرد تا قدرت سیاسی
خود را با ترس از وقوع جنگی موهوم دوام بخشد و دیکتاتوری وحشت در سرزمین
«حقوق شهروندی» بر پا دارد، عاقل برابر مبارزه با تخیلات او، کشورش را
تضعیف نمیکند. اما گشتی در صفحات تاریخ مفید فایده است...
ریزمرگ در شرق
4 سال اخیر در عرصه سیاست خارجی پرفراز و نشیب بود. توافق با غرب بر سر
برنامه هستهای کشورمان از منظر رسانهای بسیار مورد توجه قرار گرفت اما
موارد بسیاری نیز ذیل این یکجانبهگرایی غربی از قلم افتاد. ظریف و
همکارانش در قصوری عجیب و غریب ستاندن «حقابه هامون» از رودخانه هیرمند را
انگار که مهم نباشد، در خیابانهای مه گرفته لوزان غربزدگان از یاد بردند!
نتیجه اینکه سیستانوبلوچستان با بیکاری 74 هزار نفری دامداران و کشاورزان و
صیادان از گذشته نیز فقیرتر شد. بحران «ریزگردها» علاوه بر غرب در شرق
نیز جاودانه شد و کراتیت شنی متأثر از توفانهای شن، سرطان پوست، سل،
بیماریهای عفونی و خونی و ولادت نوزادان ناقصالخلقه افزایش یافت.
تحریم پشت تحریم!
هامون، هریرود و هیرمند در ژستهای برجامی آقایان به فراموشی سپرده شد اما
این بدان معنا نیست که مثلا «نقض برجام» با عنایت ویژه دستگاه دیپلماسی
پیگیری شد! از روز نخست تصویب پیشنویس توافق هستهای در ژنو، دهها تحریم
جدید علیه کشورمان وضع شد، افراد و سازمانهای ایرانی بسیاری از حق و حقوق
بینالمللیشان منع شدند و در فضای جهانی تحقیر ایرانیان با برداشت
میلیاردها دلار از اموال بلوکه مردم ادامه یافت. هر بار ظریف و همکارانش به
ملت قول دادند حیف و میل بیتالمال توسط آمریکاییها را با «ادعای خسارت» و
پیگیری بینالمللی متوقف کنند اما بعید میدانیم حتی یک دادخواست صحیح و
منطبق با حقوق بینالملل نیز در دادگاههای آمریکا به ثبت رسانده باشند!
گردشگران پاکستانی
مرزهای شرقی کشور نیز در 4 سال اخیر دورههای مختلفی از ناامنی مقطعی را
تجربه کرد اما بهرغم روابط نسبتا خوب با پاکستانیها، دستگاه دیپلماسی حتی
نتوانست امنیت توریستها و زائران پاکستانی را که از مرز ایران خارج شده و
راهی شهر و دیار خود میشدند تامین کند. نتیجه اینکه رفتوآمد شیعیان
پاکستان به ایران، بسیار کاهش یافت تا خاطره اتوبوسهایی که در مسیر بازگشت
از ایران، زائرانش زنده زنده جلوی چشم مردم در آتش میسوختند، التیام
یابد.
خشم از تعلل
البته پدران تروریستهای شرق ایران، در دوره روحانی حسابی به دستگاه دیپلماسی برادران خود محبت ورزیدند.
شما نگاه نکنید که امروز آقای جهانگیری، معاون اول دولت، مردمی را که به
سفارت سعودی در تهران و مشهد حمله کردند عدهای دمدمیمزاج و سیاستزده
جلوه میدهد که خشمشان دست خودشان نیست! جنازههای عزیزان ملت هنوز در منا
و مکه گم و گور بود که خبر رسید عدهای از عزیزان ملت را در گورهای کمعمق
دسته جمعی، سعودیها چال کردهاند! پیش از آن هم جرثقیل شرکت محمد بن
سلمان، آقازاده جنگطلب و شیعهکش سعودی 2 دسته از ایرانیان را در خاک حریم
امن الهی به خاک و خون کشیده بود. پیشترش هم 2 نوجوان ایرانی در فرودگاه
جده مورد تعرض ماموران دولت سعودی قرار گرفته بودند و رویه یادشده نه تنها
از سوی عربستان پیگیری حقوقی جدی نشد بلکه توسط ارتش سایبری این کشور به
دستمایه تمسخر ملت ایران تبدیل شده بود.
برادران ظریف!
حتی از جنازه دیپلماتهای ایرانی مفقود در حج خبری نبود و خشم ملت به اعلی
رتبه رسیده بود که صدای «تنشزدایی» با «برادران سعودی» از گلوی دستگاه
دیپلماسی ایران بلند شد و آتش دل غیرتمندان وطنپرست دوباره شعله کشید.
ظریف در اجلاس امنیتی مونیخ عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودی را «دوست» خود
نامید و ترورکنندگان شخصیت ایرانیان در فضای مجازی و عرصه دیپلماسی را
«برادران» خود خواند! اینگونه بود که تحقیر ایران توسط سعودی در دوره
روحانی و ظریف رسم شد و خدا میداند اگر خطابههای آتشین رهبر انقلاب در
یادآوری حدود امنیت ملی کشور و شأنیت پاسپورت زائران به خاک و خون کشیده
شده بیتاللهالحرام در مواجهه با سعودی نبود، امروز به لطف تعلل ظریف و
همکاران، مزار شهدای منا «خالی» بود و جنازهها نیز همچون دیه، خسارت و
بیمه هرگز به ایران بازنمیگشت!
دیپلماسی ترکیه
در عرصه اقتصاد نیز دستگاه دیپلماسی روحانی بسیار ضعیف ظاهر شد، به نحوی که
رهبر انقلاب در تذکری به دولت خواستار فعال شدن ظرفیت اقتصادی دستگاه
دیپلماسی در عرصه صادرات و انتقال فناوری به کشور شدند. مخلص کلام اینکه
دیپلماسی اقتصادی را به وضوح در منطقه به ترکیه باختیم، چرا که وزارت خارجه
آنها تقریبا تمام بازارهای همسایه ایران را با انعقاد قراردادهای تعرفه
ترجیحی و لابی اقتصادی گسترده از دست تولیدکنندگان وطنی خارج کرد و حتی
بازار ایران را نیز با تفاهم با وزارت صنعت از آن خود کرد! نتیجه این شد که
بیکاری در ایران روز به روز افزایش یافت و قاچاق رسمی ترکها به ایران
گستردهتر از همیشه ادامه پیدا کرد!
ذبح اقتصاد
در حوزه اتباع ایرانی نیز دستگیری همه آنها که در طول 10 سال اخیر در پروسه
دور زدن تحریمها فعال بودند با شدت و حدت در دوره پرفتوح روحانی ادامه
یافت و در بعضی موارد نه تنها این رویه با اعتراض دستگاه دیپلماسی کشورمان
مواجه نشد بلکه بنا بر برخی اخبار تایید نشده، به نام تقابل با سیاست خارجی
دولت قبل تلویحا تشویق هم شد!
بیاعتمادی به دستگاه سیاست خارجی روحانی در دوره ادامه تحریمهای
پسابرجامی به قدری زیاد بود که تیمهایی که در دوره دولت قبل بسادگی با
دریافت هزینه، تحریمها را برای ایران بیاثر میکردند از ترس معامله شدن
با وزارت خزانهداری آمریکا در بده بستانهای دوره «تنشزدایی» با غرب، از
کار با ایران پرهیز کردند. نتیجه در بلوکه باقی ماندن میلیاردها دلار درآمد
نفتی ایران در کشورهای خریدار و بروز و ظهور ذبح اقتصاد ایران به پای
سیاست خارجی ظریف و همکاران نمایان شد.
نفت در برابر بنجل!
مطابق توافق با غرب در ذیل دیپلماسی برجامی، ارز و دلاری به ایران نباید
وارد شود اما نفت با چند برابر ظرفیت صادر میشود. به پول نفت خودمان
دسترسی نداریم و به لطف دیپلماسی پیشرو ظریف به سیاست «نفت در برابر کالا»
تن دادیم. از محصولات بنجل چینی تا لوازم خانگی کرهجنوبی؛ از محصولات
کشاورزی و دامداری گران فرانسه تا پوشاک ترکیه! دست ایران از درآمدها و
اموال بلوکهاش کوتاه ماند اما دیپلماسی انرژی مدنظر آمریکا با امضای
طلایی محمدجواد ظریف رسمیت یافت.
استرس ضعف ظریف
تنلرزه ملت ایران در همه دورههایی که ظریف و همکارانش در اجلاس «دوستان
سوریه» بر سر میز مذاکره با تروریستهای آدمخوار نشستند، جدی بود آقای
کرباسچی! تجربه تاریخی ایرانیان نشان از آن دارد که ظریف به پای میز
گفتوگو نرسیده دست خود را از امتیازها خالی میکند و باقی ایام را با
وعدهدهی از آینده به پیشفروش میپردازد. ما از ادامه این روند غیرصیانتی
در حوزه منافع ملی نگرانیم. دوست داشتیم دستگاه دیپلماسی در زنده کردن حقوق
صادرکنندگان پیشقدم باشد و مثل دیپلماتهای ترک کمککار تولیدگران ایرانی
در خارج از مرزها باشد اما چنین نشد! از صمیم قلب علاقه داشتیم مدل برجام
به رفع تحریمها و بازگشت ذخیرههای ارزی و دلاری به کشور منجر شود اما
اقتصاد را قربانی سیاست خارجی کرد و اشتغال را در فرانسه و ایتالیا و آلمان
و سوئد رونق بخشید.
ریزمرگ وقتی ناشی از بستن آب بر سیستانوبلوچستان باشد نامش بلای طبیعی
زیستمحیطی نمیشود آقای وزیر خارجه! کاش برای رای انبوه سیستان، خراسان،
خوزستان، هرمزگان، ایلام و کهگیلویه و بویراحمدیها به قدر لبخند
مذاکرهکنندگان غربی ارزش قائل بودید آقای کرباسچی! کاش برای دوام خود با
خون به ناحق ریخته شده مدافعان حرم شوخی سیاسی نمیکردید آقای جهانگیری!
کاش...