تجسس برای دستگیری مجید آغاز شده بود که دو روز بعد از این حادثه متهم خود را به پلیس معرفی کرد.
او که دستهایش سوخته بود در رابطه با اسیدپاشی ادعای عجیبی مطرح کرد و گفت: «تعمیرکار خودرو هستم و محل کارم نیز نزدیک پارک قرار دارد. در تعمیرگاه مشغول کار بودم که بهرام بههمراه چند نفر که همگی چاقو داشتند، وارد مغازهام شده و مرا دوره کردند. ناگهان یکی از آنها چیزی را به طرف ماشین پاشید که بدن من هم سوخت. بعد هم به مغازه کناری فرارکردم. بهرام یکی از خلافکارهای منطقه است و از من حق حساب میگرفت؛ سال گذشته او به قصد زهرچشم گرفتن از من، شیشه خانهام را شکسته بود که از او شکایت کرده بودم. او هم از من کینه به دل گرفته بود و به محل کارم میآمد و سر و صدا و مزاحمت ایجاد میکرد.درحالی که متهم چنین ادعایی داشت، تحقیقات در این خصوص ادامه یافت. در ادامه بررسیها وکیل متهم، خواستار آزادی موکلش با وثیقه شد. در همین هنگام بازپرس جنایی از شاکی پرونده خواست تا نظریه پزشکی قانونی درخصوص سوختگی را ارائه دهد تا در رابطه با آزادی یا تمدید مدت بازداشت متهم تصمیم بگیرد. قربانی اسیدپاشی، پسر جوانی که تاکنون سه عمل جراحی صورت انجام داده و به سختی حرف میزد گفت: به خاطر حادثهای که برایم رخ داده دیگر از خانه خارج نشدهام و فقط برای رفتن به بیمارستان، تحت شرایطی خاص ازخانه بیرون میآیم.»
او در ادامه اظهارکرد: «در تولیدی کفش کار
میکردم، حدود سه سال قبل با مادرم مغازه لباس عروس زدیم. کسب وکارمان خوب
بود و به غیر از مشکلات معمول روزانه مشکلی نداشتیم تا اینکه این حادثه تلخ
رخ داد.
اسیدپاشی به خاطر کینه قدیمی
او ادامه داد: مجید – متهم- را سال هاست که میشناسم، باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. چند سال قبل با شخصی درگیر شدم. علت درگیریمان اختلاف شخصی بود و مجید خودش را به میان دعوا انداخت و من به او یک سیلی زدم.
سیلی که به او زدم کینهای شد برای مجید تا از من انتقام بگیرد. این ماجرا گذشت و چند روز بعد، برادر مجید که یکی از خلافکاران درژاپن است با اسلحه به سراغم آمد تا انتقام برادرش را بگیرد.
آن روز با وساطت دیگران و صحبت، برادر مجید بیخیال شد و رفت. بعد از آن ماجرا دیگر از مجید و برادرش خبری نشد تا اینکه اسیدپاشی رخ داد.
بهرام گفت: باگذشت حدود دو سال از آن ماجرا- 5 شهریور سال 95- میثم که از دوستانم است با من تماس گرفت. بعد هم به پارک بازیافت در محله علی آباد رفتم تا او را ببینم.
درحال صحبت باهم بودیم که ناگهان مجید با یک قوطی در دست و یک قمه به سراغمان آمد. مجید با عصبانیت به من گفت: «با من دعوا داری؟» درحالی که خیلی تعجب کرده بودم، پرسیدم: «نه چطور مگه؟» مجید ظرفی را که در دست داشت نشانم داد و گفت: «اسید بپاشم» هنوز حرفش تمام نشده بود که دو مرتبه اسید روی من ریخت. دفعه اولی که اسید را پاشید، روی زمین نشستم و او باقی آن را روی سرم ریخت، استخوان سرم بر اثر ریختن اسید سوخته است.
بعد از اینکه اسید روی من ریخته شد، بیهوش شدم و طبق گفته شاهدان بعد از بیهوشی، مجید دومرتبه با قمه به دست من ضربه زده است، در این میان دوستم میثم نیز آسیب دیده است.او ادامه داد: بعد از اسید پاشی، بیهوش شدم و توسط افرادی که در پارک بودند به بیمارستان منتقل شدم. در این ماجرا من دچار 42 درصد و میثم 8 درصد سوختگی شدیم. 58 روز در بیمارستان بستری بودم اما با ترخیص از بیمارستان درمان متوقف نشد. هر دو هفته یکبار به بیمارستان میرفتم و تا به حال 9 عمل برای چشم هایم و 30 عمل برای قسمتهای دیگر داشتهام.
چشم چپم کور شده و بینایی چشم راست هم تعریفی ندارد. صورتم، سرم، گردنم، سینه، پاهایم... بشدت دچار سوختگی شده است.متهم وکیل گرفته است و میخواهد با سند آزاد شود. مجید چندین نفر را بهعنوان شاهد معرفی کرده است اما هیچ کدامشان حاضر نشدهاند و از طرفی مدعی هستند که ظرف اسید را چند روزقبل، در دست مجید دیده بودند و تصورمی کردند که مشروبات الکلی است.
هزینههای سنگین درمان
او ادامه داد: قاضی پرونده نیز میگوید نظریه پزشکی قانونی نیاز است تا در رابطه با آزادی متهم تصمیمگیری شود. اما پزشکی قانونی میگوید که بیمارستان باید طول درمان بدهد و بیمارستان هم میگوید تحت درمان هستی و درمانت مدت زیادی طول میکشد و برای همین نمیتوانیم طول درمان را اعلام کنیم. مشکل دیگری که دارم هزینههای درمان است.
تا به حال بیش از 300 میلیون تومان هزینه درمان کردهام و دکترها گفتهاند حدود 800 میلیون تومان دیگرهم هزینه دارم. البته این هزینه تقریبی بوده و ممکن است بیشترهم بشود. چون عملها در ایران انجام نمیشود و حتماً باید به خارج از کشور بروم.تا امروز تمام این هزینهها را خودم پرداخت کردهام ولی دیگر پولی ندارم و از مردم و دولت تقاضا دارم که کمکم کنند. هیچ کدام از عملها و داروهای مربوط به اسیدپاشی هم بیمه نیست و همه را باید آزاد پرداخت کنم.