کد خبر: ۴۱۶۶۵۹
زمان انتشار: ۱۰:۲۲     ۲۸ اسفند ۱۳۹۵
پیام آیت الله حائری شیرازی در تطبیق بخشی از خطبه قاصعه به شرایط زمانی این روزها:
من هم نباید درباره گذشتگان مبالغه کنم! تمام قرائن و شواهد نشان می دهد از زمان زعامت امام راحل تاکنون ما از سایه به نیم سایه آمده ایم. ظهور آفتاب است؛ لحظه به لحظه از سایه کم شده و بر سایه روشن افزوده می شود. زاویه گرفتن از چنین رهبری، جنگ با وجدان اخلاقی است. اینکه در میان اینهمه توطئه و تخریب و دست پنهان و پیدای فساد و إلقاء شبهه، اقتدار و عزت و افتخار رهبری بالاتر شده است، بدون تأییدات ربوبی امکان پذیر نیست.
به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آیت الله حائری شیرازی در یادداشتی به تطبیق بخشی از خطبه قاصعه به شرایط زمانی این روزها پرداختند که نسخه ای از آن برای پایگاه 598 ارسال شده است و متن آن در ادامه می آید.

بسم الله الرحمن الرحیم

خطبۀ قاصعه تحلیلی از علی علیه السلام به عنوان امام عصر خویش، در رابطه با وظایف امتی است که بعضی از ایشان الگوی بصیرت و صبر برای همه امت‌ها در طول تاریخ اسلام از آن زمان تاکنون شده‌اند؛ مثل سلمان، ابوذر، مقدار، عماریاسر، میثم تمار، محمد بن أبی بکر، مالک اشتر.

این مجموعه، از اقتداء کنندگان به فاطمه زهرا سلام الله علیها در بصیرت و صبر و روشنگری، به دور از افراط و تفریط بودند؛ به طوری که نه به دلیل افراط و تندروی، ثلمه ای به وحدت مسلمین وارد آید و نه از راه احتیاط های زائد و کوتاه آمدن در ابراز حقایق، آسیبی به حفظ ارزش ها و اصالت ها وارد شود.

در مقابل این گروه، بعضی از امت در بی بصیرتی و ضعف صبر و شکیبایی، چنان شدند که با قرآن سرِ نیزه رفتن نه تنها امام خود را در میدان تنها گذاشتند که او را به پذیرفتن حکمیّت مجبور کردند و نتیجه حکمیّت را که عزل آن حضرت و نصب معاویه بود، قبول کردند.

علی علیه السلام در چنین شرائطی خطبه قاصعه را به عنوان تحلیلی از هر دو رویداد مقاومت در مقابل طاغوت و مقاومت در مقابل حق بیان می فرماید.

دلیل تشابه عصر آن حضرت با عصر ما روشن است!

عصر آن حضرت عصرِ گذر از دوره ی اِنذار نبوت و ورود به دوره ی هدایت امامت بود. اهل بَصر و صبر، عمل به عقل و قرآن را در اطاعت از امامت می دیدند؛ در حالی که دیگران به دانایی و کارایی خود غرّه شده بودند.

عصرِ «امام عصر» -امام زمان امروز ما- ، گذر از خواب طولانی پذیرش حُکّام طاغوتی و ورود به دوره بیداری است. دوره ی «بیداری» و «کُفر به تمام مظاهر طاغوت‌ها» و «اطاعت از ولایت الهی» است.

اگر مسأله سجده بر آدم علیه السلام در ابتدای پیدایش انسان، مسأله اصلی برای امتحان فرشتگان بود و شرط قبول عبادت شش هزار سال ابلیس، تمکین از این عبادت کوتاه مدت بود، در عصر علی علیه السلام نیز شرط قبول جهادها در بدر، اُحد، أحزاب و حُنین، همراهی با مظهر ولایت الهی بود.

در عصرِ ما هم شرط خدمت به اسلام، کُفر به پرچم های طاغوتی و گِرد آمدن همه در زیرِ لوای ولایت است.

در چنین شرایطی نگاه دوباره به خطبه قاصعه نقشه راه را برای ما روشن تر می کند!

امیرالمومنین علیه السلام در آغاز خطبه قاصعه، رمز عبور سالم از فتنه ها را کلید می زند و می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ. وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ »

آنچه داروی شفابخش وحدت را به سمِّ مُهلِک تفرقه تبدیل می کند کبریاء ها است؛ ابلیس را خیالات کبریائی و کبریای خیالی و توهّمی از پیوستن به اقیانوس فرشتگان در سجده بر آدم علیه السلام بازداشت.

در عصر علی علیه السلام نیز، بیست و پنج سال سنگ آسیاب اسلام را از قُطب خود خارج کردند. آنگاه که سنگ آسیاب بر قطب خود قرار گرفت اگر اهل بَصر و صبر به نصاب رسیده بودند همه موانع خُرد شده بود و همه در بهشت ولایت متنعِّم شده بودند، ولی کبریاء‌ها، آن بیست و پنج سال و آن پنج سال را به سرنوشت دیگری گرفتار کرد.

در عصرِ ما هم بیداری امت بود که بَصر و صبر او را به نصاب رساند و آسیاب سنگ اسلام به قُطب خود برگشت و بادِ حرکت این آسیاب بود که استخوان های نظام سلطنتی دو هزار و پانصد ساله را در هم شکست و ابرقدرتها را به زانو در آورد و اسلامِ مقاومت در مقابل طاغوت را در مقابل اسلامِ ذلّت و متابعت از طاغوت، درخشان کرد.

اگر خودخواهی ها نبود رژیم صهیونیستی این جرأت را از کجا می آورد که به دست جماعتی از فرزندان اسلام، حقِّ جماعت دیگر را غصب کند و آنها را از هستی ساقط نماید؟

چرا فلسطین به فلسطینان برنگردد و چرا حقِّ مردم فلسطین از غاصبان گرفته نشود؟ چرا یکپارچگی عالم اسلام تحقق پیدا نکند؟ همه و همه به خاطر کبریاء‌هاست.

به کوری چشم بدخواهان، سنگ آسیاب اسلام بر قُطب ولایت الله در حال چرخشی است که پرنده به گَرد آن نمی رسد و سیل بیداری اسلامی است که قُطب آسیاب ولایت الله را به حرکت در می آورد؛ همان گونه که علی علیه السلام در خطبه شقشقیه فرمود: «إنَّ محلّی مِنها محلُّ القُطبِ منَ الرَّحی»؛ هر جا ولایت الله تحقق پیدا کرد، آسیاب اسلام بر قُطب ولایت الله چرخید و همه موانع زیرِ سنگ این آسیاب خُرد شد و سرزمین های اسلام یکی پس از دیگری آزاد شد، و هر جا کبریاء و خودخواهی از پیوستن به ولایت الله مانع شد، از همه مراحل گذشت و بالأخره در سایه اسرائیل مستقر گردید.

هر جا نیز رگ و غیرتی بود و از ذلّت و تحقیر فاصله گرفت، از همه مراحل گذشت تا بالأخره در سایه ولایت الله مستقر شد.

ولایت الله ذلّت باطنه را می طلبد و عبور از کبریاء و عزت ظاهره، همان ذلّت باطنه است. ولایت طاغوت ها ریشه در غلبه کبریاء و عزت ظاهره بر ذلّت باطنه دارد؛ همان گونه که میل به ولایت الله ریشه در غلبه ذلّت باطنه بر کبریاء و غرور و عزت ظاهره دارد.

به عبارتی جنگ عقل و جهل، و به عبارتی جنگ فطرت و طبیعت، و به عبارتی جنگ تقوی و فجور، و به عبارتی جنگ نور و ظلمت، و به عبارتی جنگ خودخواهی و خداجویی، و به عبارتی جنگ دنیاطلبی و آخرت جویی، و به عبارتی در یک کلام: « تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ‏»

علت عقب گردها و زاویه گرفتن ها از ولایت الله، کم آوردن ذلّت باطنه برای لحظاتی مثل لحظه سجده بر آدم است؛ مثل لحظه ای که برادران یوسف گفتند: «لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفي‏ ضَلالٍ مُبين» .

آنچه اهل بیت و یاران شان را در تاریخ اسلام مغضوب حکّام جبّار گذشته و گروه های تکفیری عصر ما نموده، پایگاه الهی و مردمی آنهاست که قلوب انسان های پاک را به آنها سوق می دهد و همین پایه، مایه ی تحریک حسِّ خودخواهی آنها می گردد و هر چه کُشت و کشتار طرفین بیشتر شود بر مواضع خویش راسخ تر می شود؛ یکی بر شِقاق خود و یکی بر استقامت بر بصیرت خود. جنگ، جنگِ صبر و بصیرت است اما جنگِ صبر لِجاج و شِقاق و صبرِ بصیرت و اخلاص!

هیچ گاه نباید از تعصُّب و لِجاج غافل شد. به همین دلیل علی علیه السلام در همین خطبه می فرماید: « اَللَّهَ فِی عَاجِلِ اَلْبَغْیِ وَ آجِلِ وَخَامَةِ اَلظُّلْمِ وَ سُوءِ عَاقِبَةِ اَلْکِبْرِ فَإِنَّهَا مَصْیَدَةُ إِبْلِیسَ اَلْعُظْمَى وَ مَکِیدَتُهُ اَلْکُبْرَى اَلَّتِی تُسَاوِرُ قُلُوبَ اَلرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ اَلسُّمُومِ اَلْقَاتِلَةِ فَمَا تُکْدِی أَبَداً وَ لاَ تُشْوِی أَحَداً لاَ عَالِماً لِعِلْمِهِ وَ لاَ مُقِلاًّ فِی طِمْرِهِ ».

اگر انسان به لجاجت افتاد غرور علمی او، حجاب او می شود. حتی کسی که دین خود را به دنیا نداده، ممکن است دین خود را به خشم و عصبانیت خود واگذار کند.

برای توفیق در امتحان ها بهترین کار، احتراز از قضاوت عجولانه است. هر جا لحظه ای انسان غفلت می کند و در موضوعی عجولانه قضاوت می کند نباید بر آن اصرار بورزد، باید تمرین کند که از اعتراف به خطا وحشت نداشته باشد. تا انسان در دنیا فرصت دارد، باید قول به غیر علم را تدارک کند. اگر گذشته کسی را پسندیده و خطای موردی و حتی جریانی او را توجیه کرده [آن را تدارک کند].

حُسن ظن در جای خود درست است؛ « لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَـذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ  لَّوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَـئِكَ عِندَ اللَّـهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ‏» .

[اما] تبرئه از اتهام، غیر از توجیه خطاست. در انتخابات سال 88 آنهایی که روی تقلب ایستادند باید توبه کنند. می ماند آنان که رهبری را می ستودند و مدّعیان تقلب را محکوم نمی کردند. اگر چه امکان دارد این کار را برای حفظ رابطه آنها با نظام می کردند ولی احتمال اینکه نوعی عصبانیّت لحظه ای آنها را گرفته باشد هم منتفی نیست. تنزیه مطلق، توجیه است و قول به غیر علم است و از نوع «ظنَّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیرا» نیست؛ هر کلام جایگاه خود را دارد.

انسان تا فرصت دارد باید بین خود و خدا یکی را انتخاب کند، توجیه خطای خود و دیگران، انتخاب خدا نیست، انتخاب خود است. نباید فرصت را از دست داد. انسان باید بگوید همه هیچ هستند و آنچه هست اوست و خود را راحت کند و بگوید «اشتباه کردم»!

من هم نباید درباره گذشتگان مبالغه کنم! تمام قرائن و شواهد نشان می دهد از زمان زعامت امام راحل تاکنون ما از سایه به نیم سایه آمده ایم. ظهور آفتاب است؛ لحظه به لحظه از سایه کم شده و بر سایه روشن افزوده می شود.

زاویه گرفتن از چنین رهبری، جنگ با وجدان اخلاقی است. اینکه در میان اینهمه توطئه و تخریب و دست پنهان و پیدای فساد و إلقاء شبهه، اقتدار و عزت و افتخار رهبری بالاتر شده است، بدون تأییدات ربوبی امکان پذیر نیست.

جان کلام را أمیرالمؤمنین فرمود: هر کس چهار کردار را رعایت کند سزاوار است لطمه ای نبیند: «العجله، اللجاجة، العُجب، التَّوانی» جایگاه این چهار مورد، دقیقاً به همین ترتیب که فرموده قرار دارد.

عَصمنا الله و ایّاکُم مِن الزلّات.
والسَّلامُ علیکم و رحمةُ الله.

محیی الدین حائری شیرازی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها