تاریخ اسلام پر است از عمامه به سرهایی که یا به دلیل ساده لوحی کلاه سرشان رفته و یا به دلیل امراض قلبی همچون ترس و راحت طلبی، دست به خیانت زده اند؛ اولین آنها «ابوموسی اشعری» بود. فردی که طبق شواهد تاریخی، شعارش «اعتدال» و «عقلانیت» بود و به مذاکره با دشمن خوشبین. شاید به دلیل همین تجربه تلخ تاریخی بود که امیرالمؤمنین(ع) در نامه معروفشان به مالک اشتر نسبت به لبخند زدن و نزدیک شدن دشمن به قصد فریب، هشدار می دهند و می فرمایند:
«فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ؛ گاهى دشمن نزديك مىشود تا غافلگير كند؛ پس دور انديش باش و خوشبينى خود را متّهم كن.» (نهج البلاغه؛ نامه 53)
و در ادامه نیز زمینه دیگر فریب خوردن، که نوشتن پیمان و توافق با دشمن است، را یادآور می شوند:
«وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ؛ هرگز با دشمن پيمانى را مبند كه در تعبيرات آن جاى گفتگو باقى بماند، و بعد از تأكيد و عبارات محكم، عبارات سست و قابل توجيه بكار مبر (كه اثر آن را خنثى مي كند).» (نهج البلاغه؛ نامه 53)
ابوموسی اشعری ها همواره هم نسبت به دشمن خوشبین اند و هم توافقی را با دشمن امضاء می کنند که سست، دو پهلو و قابل تفسیر باشد.
ای کاش از ابتدا کار دست مالک اشترها بود!
به کانال 598 بپیوندید
@www_598_ir