به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، انزوا روایگر داستان پرویز ( با بازی امیر علی دانایی) است تا پس از 6 سال حبس، از زندان مرخصی گرفته تا در مراسم تدفین همسرش زهره ، که در سانحه رانندگی جان سپرده است شرکت کند؛ ولی دغدغه اصلی پرویز، حرف و حدیث هایی است که این مدت پشت سر همسرش شنیده است؛ او در پس «حرف مردم» به همسرش شک و ظن داشته و در برزخ خیانت یا وفاداری همسرش زهره در طول 72 ساعت مرخصی اش از زندان در جستجوی حقیقت است!
تدوینگر فیلم انزوا با علی عباس میرزایی و لعیا عباس میرزایی و طراحی و ترکیب صدای فیلم توسط سیدعلیرضا علویان انجام شده است. همه بار فیلم را تدوین فیلم بر دوش می کشد. کات های سریع، و دیالوگ ها بدون انطباق با تصویر، ریتمی سریع به فیلم بخشیده و مخاطب را تا پایان، با فیلم همراه می کند. انزوا بر خلاف بسیاری از فیلم ها که زمان بسیاری را بدون فراز و فرود طی کرده و خطی پیش میروند دائما در تکاپو است. حرکت و نماهای دوربین، لوکیشن های متفاوت و میزانسن همگی به این فضا کمک کرده اند.
اما این تکاپو و سرعت فیلم، با درون مایه اش هیچ سنخیت و مطابقتی ندارد. فیلمی که قرار است یک درام اجتماعی باشد بسیاری از مشخصات فیلم اکشن را داشته و در بسیاری از سکانس ها شکل و شمایل ژانر معمای پلیسی و جنایی را به خود می گیرد. فیلم در هر سکانس چندین مسیر مجزا را طی کرده و تا انتها به یک ساختار واحد نمی رسد. فیلم میخواهد همه چیز را با هم داشته باشد؛ ولی آنچه نصیب شده تقریبا «هیچ» است. فیلم «همه ژانره هیچ ژانره»! .
اغلب فیلم سازان ما انگار به شکل گیری داستان در خارج از تهران حتی فکر هم نمی کنند؛ انزوا با همین موضوع و خط سیر(شنیدن شایعات در زندان پشت سر همسر) در فضایی غیر از تهران، باور پذیر تر بود. کما اینکه موضوع قضاوت نا به جا و شایعه پراکنی در شبکه های اجتماعی به فضای کلانشهرها بسیار نزدیک تر و با واقعیات جامعه منطبق تر است.
شخصیت های فیلم هیچ کدام شکل نمی گیرد؛ اگر چه نویسنده سعی می کند تا در پس پرداختن به ارتباط پرویز با فرزندانش، و روایت کردن سال های زندگی پرویز در کسوت یک آپارتچی سینما و رفاقت ها و دعواهای سال های پیشین، و زنده کردن عشق قدیمی، لا اقل شخصیت اصلی فیلم را ساخته و داستان را شکل دهد؛ اما نتیجه همه این ها علامت سوال و تعجب هایی است که یک به یک بیشتر می شود. ( به برخی از شخصیت ها که به هیچ عنوان پرداخته نمی شود).
به قدری داستان و شخصیت ها ناقص هستند که گویا ما با قسمتی از یک سریال مواجه هستیم که شخصیت ها در داستان قبلی ساخته و داستان قرار است در قسمت های بعدی شکل بگیرد. ما به جای شخصیت ها و داستان های سری (که همه در خدمت خط سیر اصلی فیلم باشند)، با مجموعه ی داستان های موازی مواجه هستیم که هیچ کدام به پایان نمی رسد.
تعجیل در فرم و ساختار، و درگیر کردن موضوعات مختلف، ما را با یک «کناف سر در گم» مواجه ساخته است.
با همه ی اینها ،عباس میرزایی در اولین فیلم خود، جسارت در تکنیک داشته و با همه ی کاستی ها، یک فیلم متوسط به بالا را عرضه کرده است؛ مخصوصا در تجربه اول خود. ولی ای کاش کمی صبور تر بود تا به جای آنکه انقدر اسیر فرم شود, فرم و داستان را به تناسب پیش می برد.
*محمد علی نباتی