کد خبر: ۴۰۳۲۴
زمان انتشار: ۱۲:۴۵     ۲۵ بهمن ۱۳۹۰
مصاحبه نقد رسانه پایگاه ۵۹۸ با دکتر یامین پور (قسمت اول):
به هر حال فيلمساز با تمسك به يكسري شعارهاي سياسي، فقط مي خواسته يك حاشيه جنجالي براي فيلمش فراهم بكند تا اينكه بخواهد يك حرف روشني را در فيلم بزند. ولي برايند اين فيلم يك برايند اتهام زننده به نظام است و مسئولين نظام در اين فيلم محاكمه شدند. از ميان تلفنهايي كه به اين آدم زده مي شد، تعداد بسيار اندكي تشكر آميز است كه به صورت كاملا مديريت شده اي با تحقير شهرستاني و قوميتها و تشكلها ادا مي شود. در عوض صداهاي محكم تهراني و متعلق به طبقه متوسط، اكثريت قريب به اتفاق متعلق به منتقدين و كساني است كه مشكل پيدا مي كنند.
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - از ویژگی های خاص جشنواره سی ام فیم فجر، تعدد فیلم های سیاسی انتقادی بوده است. فیلم هایی نظیر «پل چوبی»، «زندگی خصوصی»، «تلفن همراه رئیس جمهور»، «قلاده های طلا» و چند فیلم دیگر. در این باره به سراغ دکتر وحید یامین پور رفته و نظر وی را راجع به برخی از این آثار جویا شدیم که در زیر می آید.

تحلیل شما نسبت به فیلمهای سیاسی جشنواره چیست؟

من فيلم سياسي استخوان داري در جشنواره نديدم. فيلمهاي بودند كه ادعای سياسي بودن داشتند، ولي حقيقتاً انتظار ما را از اينكه داريم يك فيلم سياسي را تماشا مي كنيم، بر آورده نكردند. البته منهاي فيلم «قلاده هاي طلا» كه درباره آن باید مجزا گفتگو كرد، ولي چند فيلم كه مشهور شد به فيلم سياسي جشنواره مانند «تلفن همراه رئيس جمهور» و فيلم «زندگي خصوصي» هر دو فيلم فيلمهاي معمولي و متوسط به پاييني هستند. هم به لحاظ تكنيكي و هم به لحاظ فيلمنامه و محتوا. البته فيلم تلفن همراه رئيس جمهور بهتر از فيلم زندگي خصوصي بود، ولي به هر حال آنها را به عنوان فيلم سياسي شاخص نمي توانم بپذيرم.

فيلم زندگي خصوصی كه در واقع مدعی واكاوي سير تطور یک فرد انقلابي از ابتدای انقلاب تا بحال بود، هرچند با هدف نقد جريان اصلاح طلب و اپوزسيون ساخته شده بود، ولي در عمل آن چيزي كه روي پرده سينما اتفاق افتاد، لكه دار كردن كل تاريخ انقلاب بود. به خصوص سكانسهاي اول فيلم براي كساني كه متعهد انقلاب اند و دغدغه اصل انقلاب را دارند، سكانسهاي بسيار تكان دهنده اي است و كاملا هم فراتر از واقع نمايي است. سكانسهايي كه لابه لاي تيترا‍‍‍ژ پخش مي شود، يعني پونس فروكردن در پيشاني بدحجابها يا شكستن شيشه هاي سينما و چيزهايي از اين قبيل و القای اینکه اول انقلاب جو اینگونه بوده است، قطعاً به دور از حقیقت است. در واقع اين فيلم تبديل مي شود به ضد خودش و كل گذشته انقلاب را در واقع مورد اتهام و افترا قرار مي دهد.

خب نمی توان گفت این فیلم دارد دو جریان افراطی انقلاب را مورد نقد قرار می دهد؟

اين تقاضا واقعا نمايان نيست و فيلم نتوانسته اين توازن را برقرار بكند. حتي با كنايه هاي جدي و صريحي نسبت به كليت نظام ادامه پيدا مي كند و رسانه هاي همگرايي با نظام و اصل رهبري و جريانهاي هم سوي  نظام و تقريبا تمام نهادها و جريانهاي از سوي نظام و نهادهاي در اختيار نظام به نقد و چالش كشيده مي شوند. به جز يك جايي که يك شخصيت پردازي مثبت از يك درجه دار نيروي انتظامي می کند.

فقط آن سرهنگ نیست، آن جانباز پیر هم هست.

 اتفاقا آن حاج داوودي كه در فيلم است هم در راستاي همين تم است؛ اگر ديالوگهاي او در سكانس را مجدد مورد توجه قرار دهيد، می بینید آن جانباز دفاع مقدس و رزمنده هم لاجرم از كل دنيا و عالم ظاهراً كناره گرفته و دارد از كل نظام گلايه مي كند. يعني خود رزمنده و جانباز دفاع مقدس، يعني آدم مثبت فيلم هم منتقد وضعیت موجود است. درست است انتقادات خودش را نثار اين شخصيت اپوزسيوني مي كند و ميگوید كه شما گفتيد اما حسن عسکري فرزندي نداشته، ولي ديالوگهاي بسيار شفافي در گلايه از کل نظام دارد؛ يعني كل نظام را متهم مي كند. همانند فيلم "بوسيدن روي ماه" بر همین تم که «انقلاب در دست نااهلان و نامحرمان افتاده است» تأکید می شود. اگر شخصيت منفي فيلم اين حرف را بزند، شايد نشود خرده اي گرفت و به پاي قصه و روايت گذاشت. ولي وقتي آن پير مراد و شخصيت سفيد فيلم اين ديالوگها را تكرار بكند، آن را ديگر چطور مي شود تحليل كرد؟ شما انتظار داريد آن جانباز و رزمنده حرفهايي از جنس ديگر بزند، حرفهايي از دفاع از نظام بزند، ولي متاسفانه شروع مي كند به سياه نمايي و نقد كردن. اينها دو فلش در دو جهت مخالف هم نيست و اتفاقا با فضای اصلی فیلم هم افزايي مي كند و دو فضايي متفاوتي كه در فيلم روايت مي شود، در واقع يك فضا است.

یعنی به نظر شما نباید نظام را نقد کرد؟

به نمايش كشيدن اينها به اين شيوه درست نيست و مهارت خاصي مي خواهد و نبايد از زبان جريانهاي درگير با نظام، كل نظام و انقلاب را به محاكمه بكشي. شما ببینید در فيلم قلاده هاي طلا هم براي اولين بار بالاترین نهاد امنيتي نظام يعني وزارت اطلاعات به چالش کشیده مي شود و یکی از مسئولین رده بالایش خائن معرفی می شود، ولي فيلم برايندش كاملا در راستاي حمايت از نظام است. يعني در راستای اتهام زني و سياه نمايي نظام نيست و اين تفاوت اين دو فيلم است. هر دو فيلم دايه انتقاد گفتماني دارند، ولي اين فيلم برايندش چه مي شود و آن فيلم برايندش چه مي شود.

بالاخره هم نقد می کند و هم از زبان چهره مثبت، حرف اثباتی اش را می زند.

اين اتفاق خيلي كم رنگ است در عمل شما يك نفر را مي بينيد با لباس معمولي علاقه مند است جلوي اتفاقات گرفته شود و یک سرهنگ نيروي انتظامي. اما اگر این را با آن نقدهایی كه به مخاطب منتقل مي شود مقایسه بكنيد، واقعا يك موازنه نمي بيند. اگر شفاف بخواهم بگویم، من برايند فيلم را مجموعاً به ضرر نظام می دانم و احساس مي كنم كه حتي اين فيلم مي تواند يك محاكمه ي نظام باشد و اگر به عنوان يك تيتر  از نهادهايي مثل جمهوري اسلامي در كشورهايي كه الان جنبش هاي  بيداري اسلامي در آنها جريان دارد به نمايش در بياید، جمهوری اسلامی را به عنوان يك نظام ناكارآمد و نظامي كه فرزندان خود را مي خورد و در آن انقلاب كننده ها تبديل مي شوند به ضد خودشان نشان داده می شود.

در مورد تم خانوداگی فیلم چطور؟ برخی معتقد اند این فیلم در قبیح نشان دادن خیانت موفق بوده.

ما مجاز نيستيم از هر روشي براي اين موضوع استفاده بكنيم؛ ضمن اينكه تم خيانت يك تم تكراري و نخ نماي ملال آور شده در سينماي ما و به جاي اينكه در واقع فيلم سازان ما متعهد به انتقال پيام نسبت به اين مقوله باشند، بیشتر سعی در بکارگیری آن به عنوان يكي از فاکتورهای جذب مخاطب دارند. برخورد و مواجهه فيلم با مقوله صيغه، يك برخورد غير عقلاني و غير منطقي است. من اين فيلم را يك فيلم غير اخلاقي در زمينه پرداختن به مسائل شهواني و جنسی مي بينم و به نظرم اين فيلم يكي از سكسي ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران است. هرچند برخي از سكانس هایش حذف شده، ولي اين اولين بار است كه اين اتفاق آنقدر شفاف دارد در سينماي ما رخ مي دهد.

ارزیابی شما از فیلم «تلفن همراه رئیس جمهور» به چه صورت است؟

به نظر مي رسيد فيلم تلفن همراه رئيس جمهور يك ايده خوب و منطقي بود، ولي خيلي زود روند يكنواختي به خودش به لحاظ فني مي گيرد و بازيهاي معمولي و فيلم نامه ي نه چندان قوي و پر از حفره كه برخي از جاها متكي به اتفاق جلو مي رود، باعث افت شدید فیلم می شود. خيلي از اتفاقاتي كه براي اين آدم رخ مي دهد، واقعا دلیل منطقي ندارد؛ مثلا وقتي كه به رياست جمهوري مراجعه كرد، چرا مجدد سعي می کند به رفتار خودش در پاسخ دادن به تلفنها ادامه دهد؟ و اتفاقي از اين دست تكرار مي شود و منطقی ندارد. گویا فقط فيلم ساز فقط مي خواهد فيلم را ادامه دهد كه اينها نقص فيلم نامه است.

 به هر حال فيلم ساز با تمسك به يكسري شعارهاي سياسي، فقط مي خواسته يك حاشيه جنجالي براي فيلمش فراهم بكند تا اينكه بخواهد يك حرف روشني را در فيلم بزند. ولي برايند اين فيلم يك برايند اتهام زننده به نظام است و مسئولين نظام در اين فيلم محاكمه شدند. از ميان تلفنهايي كه به اين آدم زده مي شد، تعداد بسيار اندكي تشكر آميز است كه به صورت كاملا مديريت شده اي با تحقير شهرستاني و قوميتها و تشكلها ادا مي شود. در عوض صداهاي محكم تهراني و متعلق به طبقه متوسط، اكثريت قريب به اتفاق متعلق به منتقدين و كساني است كه مشكل پيدا مي كنند.

قصه ای كه به موازات ماجراي اول دارد اتفاق مي افتد، يعني مادري كه دخترش بازداشت است و مشكل قلبي دارد، بیشتر يك شعار تابلوي سياسي است كه وقتي كنار دادخواهي آن خانواده در دادگاه انقلاب براي آزادي پسرشان قرار مي گيرد، تبديل به يك بيانيه سياسي مي شود كه نظام بدون توجه به وضع و حال خانواده ها و وضعيت اجتماعي مردم منتقد را بازداشت كرده. يك مظلوم نمايي كاملا شعاري از آن دو خانواده به نمايش در مي آورد و در برابرش آتیلا پسیانی  به عنوان رئيس شعبه دادگاه انقلاب زير عکس رهبري و امام كه به طور كاملا مديريت شده هاي در كادر قرار مي گيرند به عنوان نماينده نظام، پاسخهاي پرت و پلا به اين اتفاق مي دهد. اينها شعارهاي سياسي خيلي  گل درشت شده ایست كه به صورت بيانيه دارد در اين فيلم ارائه مي شود.

اين هم از ضعف كارگردان است كه چون نمي تواند با تصوير حرفش را بيان بكند و مخاطب را با خودش همراه كند، دائماً از ديالوگها کمک می گيرد در رساندن پيامهاي شعاريش. از اين دست اتفاقات شعاري در فيلم و تماسهاي تلفني فراوان ديده مي شود. ضمن اينكه كنايه هاي بسيار ناجوان مردانه اي به رئيس جمهور زده می شود؛ مثلا ديالوگي كه بين مهدي هاشمي و آن رفتگر رد و بدل مي شود كه رفتگر مي گويد «اين روزها هر كسي می تواند رئیس جمهور شود، حتی من». اين ديالوگ با واكنش مخاطبان در سينما هم رو به رو مي شود اينها كنايه هاي بدي است كه ما نثار شخص دوم مملكت مي كنيم که بعضي از آنها در ديالوگهاي تلفنها هم تكرار مي شود. ضمن اينكه بدترين حالتش در گفتگوي تلفني  مهدي هاشمي با رئيس جمهور اتفاق مي افتد و آدمي كه اصلا طبيعي صحبت نمي كند انگار عصا قورت داده با طرف مقابل پشت تلفن به جاي رئيس جمهور گفتگو مي كند. اين فيلم رسما يك بيانيه سياسي است كه به ناشيانه ترين شكلي سرهم بندي شده. شعارها خيلي گل درشت و كليشه اي است. ولي فيلم موفقي از آب در مي آيد چون حاشيه سياسي دارد و فيلم ساز هم هوشمنديش همين است كه از اين كاستيهاي سياسي بهره ببرد كه فيلمش را پرفروش بكند.

به نظر شما دلیل استقبال مخاطب تهرانی از این فیلم ها که به تأیید اکثر منتقدین، از حداقل هنر فیلم سازی برخوردارند چیست؟

دلیلش واضح است؛ سينما تبديل به يك مديوم روشنفكري و شهري و تهرانيزه شده است. نياز نسيت استدلال بكنيم و يقين دارم بعضي از اين فيلم ها را مخاطب شهرستاني اصلاً تحويل نخواهد گرفت و اصلا فهم درستي از ماجرایش نخواهد داشت. از جمله فيلم ماني حقيقي، كاهاني كه اينها فيلم هايي كاملا تهراني هست. حتي نه همه تهرانيها، بلكه  متعلق به طبقه متوسط مدرن شهري است.

 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ة
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۳۳ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۰
۰
۱
شما که زحمت کشیدی این مصاحبه رو ترتیب دادی ؛ حداقل یه عکسم از یامین پور میذاشتی...!!!
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها