به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، حجت الاسلام جعفری در واکنش به سخنان اخیر شهردار تهران در مورد یکی از اعضای تیم رسانه ای خود در تراست همشهری نوشت:
آقای حسین قربان زاده
مدیرمسؤول محترم روزنامۀ همشهری
با سلام و احترام
1- خبر تخطئۀ همه جانبۀ تان از سوی آقای قالیباف را در جمع نمایندگان تهران شنیدم. هرچند که تلاش کردید تکذیبش کنید امّا غلظت احتراز آقای شهردار از «همشهری» آنقدر زیاد هست که تکذیبّه های ژورنالیست قهّاری چون شما هم از عهدۀ عادی سازی و رقیق کردن داستان بر نیاید. به صراحت عرض می کنم که نام شما را هم باید به لیست روزنامه نگاران قربانی به پای سیاست در تاریخ ایران افزود. شما قربان زاده نه،که متأسفانه خودِ «قربانی» هستید. سیاستمدارن چقدر راحت و بی دغدغه،ظرف یک نشست و برخاست، روزنامه نگاران را همچون ماژیکهای تمام شده به گوشه های دور پرتاب می کنند.
2- خاطرتان هست روزی که روزنامۀ ایران در دورۀ دولت قبل عرصۀ تاخت و تاز و تهاجم ولو قانونی عوامل قضایی شد تا روزنامه نگارانی که به زعم شما انحرافی محسوب می شدند در روز روشن و از تحریریّۀ گاز اشک آور آلود روزنامه دست بند خورده به اتومبیلهای پلیس هدایت شوند؟ همان روزها در فرصتی به آقای رسایی که مسؤول وقت کمیتۀ رسانۀ کمیسیون فرهنگی مجلس بود عرض کردم که برادر عزیز! اکنون بواسطۀ عصبانیّت و نگرانی بجایی که از جریان موسوم به انحرافی دارید، در قبال برخوردهای شداد و غلاظ با جریده ای که آن باصطلاح جریان را نمایندگی می کند تغافل می کنید، پس آنگاه که برخوردهایی از این دست رویّه شد و دامن جریده هایتان را گرفت کسی غیر از خود را ملامت نکنید. واگرایی آقای رسایی با جریان فکری روزنامۀ ایران دست و دلش را در پیگیری چرایی آنهمه تندی و خشونت را در مواجهه قانونی با یک روزنامه لرزاند. مدّتی نگذشت که برخوردی از همان سبک با هفته نامۀ 9 دی شد؛ روزی که مأموران در تعقیب ریشۀ یک تکّه مطلب انتقادیِ از رییس مجلس، وارد دفتر نشریّه شدند و یکی از اعضای تحریریّه را چند روزی به انفرادی اوین بردند. هنوز هم وقتی با آن برادر انقلابی دستگیر شده مواجه می شوم آثار بد برخوردهای عجیب آن روزها را بر روحیّۀ انقلابی و حرفه ای اش می بینم.
3- آقای قربان زاده! مدّتی است که حضرتعالی و روزنامۀ تحت زعامتتان، شاید در رودروایسی با جناب شهردار و شاید از سر تکلیفی که بابت آبروداری ایشان احساس می کنید، فراوان تلاش می کنید که «یاشار سلطانی» را تخطئه و از نحوۀ برخورد قضایی با او از بن دندان دفاع فرمایید؛ امّا ملاحظه فرمودید که همان آقای شهردار که آبروی خود را آبروی نظام می انگارد و از همۀ توان سازمان تحت زعامت و هواداران دوآتشه ای مثل جنابعالی برای آبروداری بهره می برد، چقدر راحت حساب آبروی روزنامۀ همشهری را نه فقط از آبروی نظام و انقلاب بلکه از حساب آبروی شهردار و شهرداری جدا می کند و به اندک نشست و برخاست سیاست آلودی عطای «همشهری» فداکار و جان برکفش را به لقای همداستانی با دولتی -که به فرمودۀ خودش از کمترین مساعدت و همراهی بودجه ای با شهرداری تهران ابا داشته -می بخشد؟!
4- شاید طیّ چند روزی که از تخطئۀ تکان دهندۀ شهردار تهران می گذرد، احساس بی پناهی و شکست «روزنامه نگارانِ قربانی» سراغ «قربان زادۀ» همشهری هم آمده باشد و او را علی رغم بهره مندی از جمال و جلال مطبوعه اش در درون خود به اندوه و حسرتی تمام عیار فروبرده باشد. پیشنهاد می کنم فرصت کم نظیری را که این «شکست عشقی» -که در نوع خود از تیپیکال ترین شکست های عشقی تاریخ روزنامه نگاری ایرانی محسوب می شود- برای تأمّل در زمینه های تاریخی فرودستی روزنامه نگاری ایرانی در قبال سیاست ورزی ایرانی فراهم آورده از دست ندهید. آنگاه شاید دربارۀ سر و دست شکستنتان بابت سرپاماندن سیاستمداران و سر از پانشناختنتان بابت سرنگون شدن روزنامه نگاران اندکی تجدید نظر نمایید.