به گزارش پایگاه 598، مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي مي فرمود: كسي كه از خداوند رضا شد ديگر
كارش تمام است. آيا او ديگر حسابي دارد؟ بَعدُ الرِّضا لاسَخَط. بعد از رضا
ديگر آفتي نيست و رضا اگر از يقين بالاتر نباشد كمتر نيست. رضا از اثار و
نشانههاي يقين است. كسي كه رضا شد به دريا زد و رفت به رِضوانٌ مِنَ اللهِ
اكبرُ (سوره توبه ايه 72) آيا ديدي كه قرآن چه ميگويد؟ ميگويد بهشت اين
طور و آن طور است. بعد ميفرمايد بهشت را ول كن، رضوان من الله اكبر. آن
بهشتي كه نامش رضوان است بزرگتر است.
رضوان يعني رضاي خدا از عبد و رضاي عبد از خدا. هر دو يكي است. منتهي
ناچاراً ما دوبار ميگوييم. يك بار ميگوييم عبد از خدا راضي شود، يك بار
هم ميگوييم خدا از عبد راضي شود. در حالي كه هر دو يكي است.
از خدا رضا باش! مردم يك چيزي هم از خدا دستي ميخواهند تا از او راضي
شوند. آيا چنين نيست؟ همه اين طور هستيم. ما چقدر بدهيم تا از خدا رضا
شويم؟ اصل كاري آنجاست. اما بني آدم از همه چيز راضي ميشود و تنها از
خداست كه رضا نميشود – مرتّب آخ و اوخ ميكند.
از قضا هر جاي ديگري هم كه راضي نميشوي از دست خداست كه راضي نميشوي. هر
كس از خدا رضا شد مثل آبِ روان است. همه او را ميخورند. همه او را
مينوشند و لذّت ميبرند. كسي كه از خدا رضا شد ديگر سخط نيست، غصّه و
هجران نيست. بَعدُ الرِّضا لاسَخَط.
لايَملكُ لنفسه نَفعا و لاضَراً (مستدرك الوسايل جلد 5 ص 120)، نه احتياج
دارد نفعي به كسي بدهد و نه اينكه ضرري از كسي به او ميرسد. كسي كه رضاست
اوراق شده است. قطرهاي بود كه به دريا افتاد و دريا را قبول كرد. قطره كه
بود از دريا ميترسيد. بلكه نه! مي گفت من آبم. يعني چرا به دريا بروم؟
نميدانست دريا هم آب است. تا فهميد، به دريا افتاد.
مومن مثل ماهي است كه وقتي به دريا ميرسد از دست شخص به آب ميجهد. هيچ
نميگويد منِ چهار انگشت ماهيف در اين اقيانوس كه اگر كشتي يكسال در آن سفر
كند به جياي نميرسد چه خواهد كرد، در آب ميجهد. مومن هم اين طور است.
آنقدر رضاي خدا را دوست دارد و آنقدر محبّت محبوب را دوست دارد، مثل يك
ماهي ميماند كه به آب رسيده است. ماهي دست كسي است كه او را از آب گرفته
است، اما تا دريا را ميبيند درون آب ميبرد. مخصوصاً اگر او را كمي هم شل
گرفته باشند. درون آب ميپرد. هيچ نميگويد به درياي افتادهام كه حد
ندارد. كيفش به راه است و آفت ندارد. همه جا ميرود و همه جا ميگردد. ذكر
خدا مثل آب است و مومن هم تشنه است. ذكر خدا مثل آب نيست، خود حقيقتّ آبهاي
عالم است. مومن كه به اين آب افتاد سير ميشود.
كتاب طوبي محبت جلد سوم – ص 14
مجلس حاج محمد اسماعيل دولابي