با رشد رسانههای ارتباطی و اطلاعاتی این روند همچنان ادامه یافته و خصوصاً با رشد رسانههای جهانی و تودهای مانند: ماهواره و اینترنت و شبکههای گوناگون ارتباطی این موضوع گسترش بیشتری یافته است. درواقع اگر درگذشته یک شخص سرشناس دارای دو ساحت برخورد در چهارچوب کار و حرفه خود و رفتارهای پیرامونی خارج از چارچوب حرفهای خویش مانند: زندگی سیاسی، خانوادگی و ... بود، که باید با مدیریت رفتار خود در این دو ساحت، موقعیت خود را تثبیت و ارتقا میداد با رشد رسانه امکانات بیشتری در خدمت او قرار گرفت که هم در عرصه کار حرفهای و هم در فضای خارج از آن مانند: زندگی شخصی، سیاسی، اجتماعی و ... نقشی قویتر بازی کند و ابزارهای قدرت او گسترش یافت و همین افزایش قدرت نقش او را در جامعه پراهمیتتر ساخت.
حال این طبقه سلبریتی ایجادشده بود و علاقه مردم به آنها و زندگی شخصی و اجتماعی ایشان و... که میتوانست ریشه در ارضای حس کنجکاوی مردم یا پاسخی به همزادپنداریهای عاطفی و کششی به سمت آرزوها و آرمانهای خود که در فردی دیگر محقق میدیدند و یا حتی تفریحی و فراغتی بدون استرس و نگرانی و چیزهای دیگر داشته باشد، خود تبدیل به ابزار قدرتی جدید، سرگرمی نو و منبع درآمدی تازه شد.
حاشیههای پررنگتر از متنبهبیاندیگر غیر از خود هنر (متن)، حال خود این سلبریتیها وزندگی فردی و اجتماعی آنها که فرصت بیشتری برای بروز یافته بود (حاشیه)، میتوانست مورداستفاده صاحبان قدرت، سوداگران و... قرار گیرد، تا با استفاده از آن، شمار فیلمها و نشریات خود را بالا ببرند، رفتارها و تفکرات موردنظر خود را به مردم تحمیل کنند، کالای خود را بفروشند، ثروت و شهرت به دست آورند، مردم را سرگرم کنند و بهبیاندیگر هم قدرت یابند و هم قدرت خود را اعمال کنند.
لذا بهغیراز متن که خود هنر بود حاشیه آن نیز اهمیت یافت و این اهمیت حاشیه گاهی از خود متن نیز پیشی گرفت برای مثال دیگر لازم نبود تا یک بازیگر هنرمند باشد تا سلبریتی و چهره شود بلکه چهره شدن او کافی بود تا در فیلمی مورداستفاده قرار گیرد و ابزاری شود برای فروش بیشتر. لازم نبود تا یک هنرمند باتجربهتر یا فنیتر و عالمتر در کار خود باشد تا جایگاهی بالاتر در این فضای چهرگی به دست آورد، بلکه یک جوان بدون دانش یا تجربه با استفاده از حواشی میتوانست به جایگاه بالاتری دست یابد. یا اینکه خود حاشیه پولسازتر از متن میگردد. لذا ما شاهد آن هستیم که حواشی پررنگتر از متن شده است و مدیریت حواشی از رفتارهای مربوط به متن برای رسیدن به وضعیت بالاتر در این طبقه چهرهها، بسیار مهمتر و سرنوشتسازتر است .
کمهزینه برای تهیهکننده، پرهزینه برای فرهنگ جامعهاز سوی دیگر رسانهها و نشریات بیشتر از اینکه علاقهمند باشد تا به خود هنر، نقد و گسترش فنی و حرفهای آن بپردازند بیشتر مایل هستند تا در این حواشی نقش بازی کنند، زیرا این حواشی برای مخاطب (که در تودههای مختلف پراکنده نیز شده است و دیگر محدود به طبقهای خاص هم نیست که همین امر هم بر این چهرهگشایی و حاشیه خواهی تأثیر داشته است) جذابیت بیشتری دارد تا خود متن و خوب درآمد بیشتری نیز از آن کسب میگردد و همینجاست که نشریات و برنامههای زرد و مهمان محور (که البته در فضای رسانه ما و حتی صداوسیما بسیار زیاد است) رشد مییابد .(البته دلایل بیشترش، سادگی و آسانی و کمهزینه بودن ساختن این برنامهها و نشریات است زیرا نهچندان سواد، نه ذوق، نه هنر، نه فکر و... میخواهد) یا هنرمندان حاضر در این رسانهها و مجریان و سازندگان این برنامهها و نشریات هم از دخالت در حریم خصوصی مینالند و هم خودشان درباره زندگی شخصی خود و دیگران، بیارتباط به متن و مخاطب، سؤال میپرسند و پاسخ میدهند (و البته مخاطب را بهصورت ناخودآگاه نسبت به زندگی شخصی مهمان کنجکاو میکند و نسبت به دانستن آن صاحب حق و بعد میگویند چرا مردم و رسانهها به حریم خصوصی دیگران و خصوصاً هنرمندان سرک میکشند ؟!)، همچنین این حواشی و افراد وابسته به آن برای نظام قدرت نیز اهمیت مییابد زیرا میتواند با استفاده از آنهم قدرت بیشتری یابد و هم قدرت خود را به گروه هدف خود اعمال کنند و هم ابزاری کمخطر و کمهزینه برای تخدیر و تحمیق عامه مردم مییابد .
خوب حال شما میبینید که برای بسیاری از هنرمندان و افراد چهره مدیریت و برنامهریزی و پرداختن به این حاشیه مهمتر از متن شده است و آنها حاضر هستند به طرق مختلف از طریق گرفتن مدیر برنامهها، پول دادن به برخی نشریات زرد، حضور در رسانههای مختلف، بروز زندگی شخصی باهدفهای خاص و جلبتوجه به هر قیمت و ... به این فضای حاشیه بپردازند. اما خود متن (هنر، سیاست و ....) و رشد و پیشرفت و افزایش دانش و مهارت در آن برایشان در اولویت نباشد.
تبعات چهره زدگی در جامعهاین روند توجه از سوی جامعه به این طبقه و تلاش برای رسیدن به این جایگاه و از یکسو دیگر تلاش چهرهها برای تثبیت و ارتقاء جایگاه خود در این نظام چهرگی و استفاده قدرت از این فضا را میتوان بهعنوان چهرهگشایی مفرط و یا چهره زدگی نامگذاری کرد.
در پایان باید بگوییم که این فضای ترسیمی و این اهمیت یافتن متن بر حاشیه بهغیراز سازوکارهایی که در خدمت قدرتمندان قرار میدهد، خود آسیبهایی ایجاد میکند که ازجمله آن سطحی سازی فرهنگ و هنر، از بین بردن اهمیت دانش و تجربه، غیرعقلانی و احساسی کردن فضا، از بین بردن فضای رشد پله به پله، از بین بردن فضای آموزش، معرفی اشخاصی که قابلیت الگو بودن و مرکز بودن را ندارند و موارد دیگر که میتواند زخمهای ماندگاری بر پیکر فرد و اجتماع وارد آورد و ایکاش مسئولین و مردم تلاش کنند این سازوکار را بشناسند و در جهت اصلاح آن در زندگی خود و دیگران گام بردارند و یا لااقل هیزمی بر آتش آن نباشند.