به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس،
آرش فلاحتپیشه بازیگر سینما و تئاتر که در فیلم
سینمایی «محمد رسول الله (ص)» در نقش ابرهه برای مخاطبان شناخته شده بود
این روزها در تئاتر فعال است. او که فعالیت خود در بازیگری را در تئاتر
آغاز کرد این روزها در این عرصه در نقش کلاه به سر در نمایش «سفر به نهایت
دور» ایفای نقش میکند. آرش فلاحت پیشه جز بازیگرانی است که هنوز در فضای
تصویر جایگاه واقعی خود را علی رقم تواناییهایش پیدا نکرده است در آثاری
که همواره بازی کرده توانسته حضور مثبت و تاثیر گذاری را حتی در یک نمایش
با کیفیت پایین داشته باشد. «سفر به نهایت دور» نمایش متفاوتی است که برای
جذب مخاطب دست به دامان رفتارهای غیر فرهنگی برای جذب مخاطب نشده است و در
یک مسیر سالم برای بقاء خود و جذب مخاطب با سایر آثار و در شرایط ناخوشایند
تئاتر رقابت میکند. به همین روی با آرش فلاحت پیشه بازیگر این نمایش
مصاحبهای داشتیم که در پی میخوانید.
-این روزها نمایشهایی به روی صحنه میرود که به لحاظ کیفی در سطح قابل قبولی نیستند و برای رسیدن به فروش مناسب دست به اقداماتی میزنند که از شأنیت تئاتر به دور است، اما به نظر میرسد گروه اجرایی نمایش «سفر به نهایت دور» در فضای سالم و تنها در جهت هدف و حرفی که به دنبالش بوده برای بقای خود سالم تلاش میکند.
*جهان ذهنی نویسنده به او اجازه میدهد تا شَک کند
فلاحتپیشه: در خصوص جهانی که نمایش «سفر به نهایت دور» دارد و به آن میپردازد باید بگویم نسبت به اتفاقهای تئاترهایی که شاهد هستیم، مخصوصاً در سالهای اخیر نمایش بسیار متفاوتی است. محمد میرعلیاکبری به عنوان نویسنده و کارگردان جهان ذهنی متفاوتی نسبت به اطرافیان خود دارد. تخیل و فضای ذهنی این نویسنده و کارگردان به او این اجازه را میدهد تا به همه چیز شک کند. بدین ترتیب او میتواند ارتباطهای سیاسی، اجتماعی و حتی کائنات را در هم بیامیزد و از درون آن یک ارتباط جدیدی خلق کند. قطعاً اجرای این ذهنیات به صورت یک اثر نمایشی کار نه تنها آسانی نیست؛ بلکه بسیار سخت است، اما در کنار این سختی جذابیتهایی نیز میتواند به وجود بیاید.
_با اینکه نسبت به استفاده از فضای صحنه و تغییر آن نظر مساعدی دارم اما نبود خلاقیت را کمی حس میکنم شایدم نبود امکانات باعث شده دست و بال گروه در اجرای آنچه که در نظر داشتهاند بسته باشد.
فلاحتپیشه: آقای یاراحمدی به عنوان یک پیشکسوت تئاتر میگفت: هرچیزی که امکانات و ابزار و متریال لازم برای نمایشی کردن آن را در تئاتر مان نداریم باید از آن صرف نظر کرد و حذف شود(اما اضافه است) این نمایش هم به سراغ مواردی رفته که شاید امکانات لازم برای نمایش آن ها آنچنان که باید در تئاترما وجود ندارد. البته این نکتهای است که سایر اساتید نیز به آن اذعان دارند. به هر حال حذف در یک زمانهایی کمک بیشتری به یک اثر نمایشی میکند، اما این نمایش به سراغ مواردی رفته که شاید امکانات لازم برای نمایشش آنچنان که باید در تئاتر وجود نداشته است.ما در اجرای نمایش به این نتیجه رسیدهایم که اگر تماشاگر اطلاعات لازم را نداشته باشد در فهم آن دچار مشکل میشود؛ چرا که ما در «سفر به نهایت دور» درباره جهانهای موازی حرف میزنیم، به همین منظور داستان کمی تغییر کرد.
دکوری که در حال حاضر به کار بردهایم چیزی نیست که برایش برنامهریزی کرده بودیم متأسفانه نتوانستیم بیش از این هزینه کنیم. قرار بود یک دالان درست و به یک ناکجا آباد نیز منتهی شود، در طراحی لباس هم نیز ملاحظههای مالی نیز لحاظ شد، با افتخار میگویم سعی کردیم با شرافت کار کنیم و به هر قیمتی نخواهیم که تماشاگر را به سالن تئاتر بکشانیم.
*اهل شامورتی بازی نیستیم/ اثرمان را «شو» نمیکنیم
ما گروهی هستیم که اهل شامورتیبازیهای مرسوم نیستیم و ادا و اطوارهای رایج را برای فروش نمایش و دیده شدن آن انجام نمیدهیم نمیخواهیم به هر قیمتی اثرمان را «شو» کنیم. به همین منظور دستمان در جیب خودمان است و تهیهکننده و اسپانسر دیگری نداریم.
- البته به نظرم این نکته جزو نقاط قوت این گروه به حساب میآید که در شرایط کنونی که برخی به هر قیمت به دنبال جذب مخاطب میروند، شاهد نمایشی هستیم که با هر درجه کیفی تنها به دنبال رساندن مفهوم مورد نظرش است.
*امشب و هر شب با حضور چهرههای مطرح
فلاحتپیشه: توجه داشته باشید که همه در فضای تئاتر دارند همرنگ هم میشوند، همه ما در صفحات فضای مجازی شاهد تبلیغهای گوناگونی هستیم مانند اینکه مثلاً فردا شب فلان نمایش با حضور فلان فرد به روی صحنه میرود. نکته جالب این است که افرادی دست به دامن این نوع تبلیغات میشوند که آدمهای شناخته شدهای هستند ببینید شرایط تئاتر ما به کجا رسیده است که این دوستان برای دیده شدن اثرشان به این سمت آمدهاند. مثلاً تیتر میزنند که امشب و هر شب با حضور چهرههای مطرح فلان نمایش را ببینید. برای همه هنرمندان پیشکسوت احترام قائلیم، چرا باید شرایط به گونهای باشد که حتی بزرگان تئاتر و اساتید ما برای فروش اثر نمایشی خود راهکارهایی را انتخاب کنند خارج از اثر نمایشی است؟! به هر قیمت فلان فرد را میآورند تا تنها نمایش دیده شود و بفروشد.
_اما همان پیشکسوتان بهتر از هر کسی میدانند که یک اثر نمایشی در صورت درست و اصولی بودن مخاطب خود را پیدا میکند.
*گروههای که در تئاتر کاسبی میکنند
فلاحتپیشه: یاد صحبتهای مرحوم استاد محمد میافتم که به ما میگفتند با اولین اجرای یک اثر نمایشی کار ما دیگر تمام است و یک اثر خودش باید خودش را به مخاطب معرفی کند. متأسفانه در حال حاضر به سمتی رفتهایم که برخی گروهها به معنای واقعی در تئاتر کاسبی میکنند. تئاتر را قبضه کردهاند و به هر قیمتی هر کاری میکنند تا فروش داشته باشند. دوستانی خارج از فضای تئاتر وارد این عرصه شدند که البته با آن مشکلی ندارم اتفاقاً خیلی خوب، آنها هم حضور داشته باشند، مشکل اصلی بنده با جریانی است که برخی افراد را بدون آموزش و حتی شناخت تئاتر وارد این عرصه میکنند.
- تماشاگر در سالن هنگام دیدن نمایش «سفر به نهایت دور»، با شخصیتی آشنا میشود به نام «کلاه به سر» که شما آن را ایفا میکنید. به نظر میرسد یکی از دلایلی که در مخاطب ایجاد کشش و جاذبه برای دیدن نمایش در یک بازه زمانی قابل توجه را به وجود میآورد ایفای این نقش است. کمی در مورد این شخصیت و جایگاهاش در نمایش بگویید.
فلاحتپیشه: اتفاقاً در اولین روز که این نمایشنامه را خواندم، به سایر دوستان نیز گفتم که این کاراکتر ویژهترین نقش این نمایشنامه است. حتی بازیگران خانم نیز میگفتند ما هم دوست داریم این نقش را بازی کنیم. به نظرم بخشی از جذابیت که مخاطب شاهد آن است، در درون متن نمایش وجود داشته و به کاراکتر کلاه به سر توسط نویسنده به خوبی پرداخت شده است. شخصاً برای پرداخت یک نقش آنچنان که یاد گرفتهام چیزی را از پیش تعیین نمیکنم، در مواجه با نقش با تمرین و همچنین صحبت با کارگردان و سایر دوستان کم کم نقش را میشناسم و او تکمیل میشود. به دلیل نیازهایی که در نمایش و این کاراکتر حس میشد، ترجیح دادیم کمی به سمت یک بازی فانتزی برویم. مطمئناً با توجه به شخصیتی که برای کلاه به سر در نظر گرفته شده بود، امکان رشد در یک شرایط فانتزی نیز برایش بیشتر بود. چرا که باید توجه داشته باشیم جهان نمایش را کلاه به سر میسازد. روابط بین آدمها را او به وجود میآورد.
- به نظرم تخیل نویسنده و نوع نگاهی که به جهان به طور کلی داشته جذابیت دارد اما پرداختن به مواردی که در ذهن نویسنده وجود داشت و همچنین پیوست جهانهایی که مد نظر دارد در متن نمایش کمی از هم گسیخته است که در جمعبندی نهای مخاطب را با سردرگمی مواجه میکند که شاید او نتواند به نتیجه متقن و درستی که مد نظر خود نمایشنامهنویس بوده برسد.
*نکتهای که از ذهن بیمار یک نویسنده بیرون آمد/ معرفی مخدری جدید به نام گََشتاسبی
فلاحتپیشه: به نظرم این نکته از ذهن بیمار نویسنده بیرون میآید، تعبیر ذهن بیمار را به این معنی به کار میبرم که شخصاً بیانگر یک شیوه نگاه و نگارش است که من آن را دوست دارم. این نوع نگرش اجازه میدهد که تمام مناسبات را در هم بیامیزیم. محمد میرعلیاکبری نویسنده در دل متن خود سه جهان موازی را کنار هم میگذارد. شیوه تغییر مناسبات و کنار هم قرار گرفتن جهانهایی که مد نظر بوده باعث شده که شما اینطور برداشت کنید. به هر حال ما در زندگی معمولی هم وقتی به رؤیاپردازی میرسیم، تمام روابطمان و اطرافیان را به گونهای دیگر تعریف میکنیم و همه چیز دستخوش تغییرات مد نظر خودمان میشود. مواد مخدری که برایش یک نام جدید انتخاب کردیم نیز در پیشبرد یک جهان دیگر به نمایش کمک میکند اما برای اینکه به مواد مخدر ویژهای اشاره نکنیم نام جدید و حتی وسیله جدیدی خلق کردیم که در نوع خود جالب توجه بوده است. مخدری به نام گشتاسبی یکی از پاشنههای اصلی این نمایش است که آن را پیش میبرد.
- البته خلق جذاب یک مخدر خیالی و استفاده نکردن از کلمات رایج که شاید زننده نیز است از اتفاقات خوب این نمایش به حساب میآید. به نظر خودت دستاورد نمایش «سفر به نهایت دور» برای مخاطب چیست و او هنگام خروج از سالن نمایش با چه اندیشهای آنجا را ترک میکند؟
فلاحت پیشه: در بازخوردهایی که از مخاطبان گرفتیم نتایج محتلفی را شاهد بودیم برخی بیشتر به بُعد روابط انسانها فکر کردند، برخی دیگر به جهانهایی غیر از آنچه که از آن مطلع هستند و عدهای نیز نکته اصلی نمایش را در تأثیرات مواد مخدر در جامعه میدانستند.حتی افرادی بودند که نمایش را تحلیلی بر موقعیتهای سیاسی و اجتماعی جهان پیرامونمان دیده بودند. آنچه که مشخص است ما جدا از اتفاقات پیرامون خودمان نیستیم. به هر حال ما باید باور کنیم در شرایط بیمارگونهای که اطرافمان وجود دارد در حال زندگی هستیم.