کد خبر: ۳۸۶۵۳۵
زمان انتشار: ۱۱:۰۶     ۰۶ مرداد ۱۳۹۵
معاون سابق سایت‌های نطنز و فردو مطرح کرد
رئیس سابق مرکز توسعه سازمان انرژی اتمی گفت: آدم‎های کلیدی ما در صنعت هسته‎ای سر از صنعت فاضلاب درآورده‎اند. بعد هم می‎گویند این‎ها دانشمند نیستند، اگر کسی زنجیره 20 درصدی را راه بیندازد به او دانشمند می‎گویند یا نه؟
به گزارش پایگاه 598 ، در خصوص فناوری های هسته ای ایران، می توان از ساحت های گوناگون سیاسی، امنیتی و علمی گفتگو  کرد. یکی از جذاب ترین جنبه های پرداخت به این موضوع جنبه های علمی و مهندسی فعالیت هاست، آن هم از زاویه نگاه «ما می توانیم». در همین رابطه با حسین آبنیکی، رئیس سابق مرکز توسعه سازمان انرژی اتمی و معاون سابق سایت های نطنز و فوردو، به گفتگو نشستیم.

 

لطفا بفرمایید چه اتفاقاتی باعث شد ما نسبت به بومی سازی دانش هسته ‌ای، اضطرار پیدا کنیم؟

 ابتدای انقلاب تمامی قرارداد‎ها لغو می‎شود. صرفا سوخت راکتور تهران را به ما می‎دهند. راکتور بوشهر هم بمباران می‎شود. در اصفهان هم اتفاق خاصی نمی‎افتد. بعد از انقلاب، سوخت راکتور تهران که تمام می‎شود به ما سوخت 90 درصد نمی‎دهند. طی یک پروژه‎ای سوخت را به 20 درصد تبدیل می‎کنند، از آنجاست که به سوخت 20 درصد نیازمند می‎شویم. از کارخانجات و سهامی که در آفریقا داشتیم ما را کنار می‌زنند. سهم ما را در کشور‎های دیگر همچون فرانسه کم می‎کنند؛ بنابراین بعد از انقلاب، غرب به این باور می‌رسد که ایران به هیچ‌وجه نباید به صنعت هسته‎ای دست پیدا کند. فضای هسته‎ای محدود می‎شود و جدی پیگیری نمی‌شود، بعد از جنگ کم‌کم وارد این پروسه می‎شویم.

 

آیا در برهه دفاع مقدس و به خاطر فشارهای نظامی، به دنبال استفاده خاص از انرژی هسته ای نبودیم؟

صدام یکبار این تلاش را کرده بود، اما ما نه. حتی صنعت صلح‎آمیز هسته‎ای که در زمان شاه شروع شده بود، متوقف شده بود. ‎در زمان جنگ، حتی حاضر به استفاده از سلاح شیمیایی هم نبودیم. ما برعکس صدام، هرگز به مردم بی‌دفاع، حمله نمی‌کردیم. اصلا در فضای جنگ فرصت پرداختن به مباحث هسته‎ای نبود؛ بنابراین سیر نزولی پیدا کرد، از بعد از جنگ بحث فناوری هسته‎ای به‎خصوص در فضای تولید انرژی به‎شدت قوت گرفت.

 

بعد از جنگ چه اتفاقی افتاد؟

بعد از جنگ، مسأله تولید انرژی اولویت پیدا می‎کند. راجع‌به راکتور بوشهر با غربی‎ها مذاکره کردیم اما کسی حاضر به همکاری نشد. تنها طرفی که حاضر به همکاری ‎شد، چینی‎ها بودند و روس‎ها و طرف پاکستانی که به‎طور غیر مستقیم اقدام به فروش ماشین سانتریفیوژ کرد. ما قطعات ماشین‎‎های سانتریوفویژ‎های نسل یک و دو را به اضافه نقشه از عبدالغدیرخان گرفتیم. به هیچ‌وجه تکنولوژی را نگرفتیم، در حد نقشه بود که ایراداتی داشت و ناقص بود. ما حدود 13 الی 14 سال روی این پروسه کار کردیم، انتقال تکنولوژی از بیرون نیامده است.

 

چرا نمی‎توانیم این موفقیت و تکنولوژی را به صنعت خودرو یا صنایع دیگر انتقال دهیم؟

افرادی که وارد این صنعت شدند اراده کردند که این اتفاق بیفتد. در صنعت خودرو، پیش‌فرض این است که ما باید تحت لیسانس تولید کنیم و مبنای کار وابستگی است. اساس صنعت نفت ما بر وابستگی و «نمی‎توانیم» است. یا در بحث گاز، ما در پارس جنوبی فقط هنرمان این بود که غربی‎ها شناسایی کردند و حالا می‎خواهیم عرضه کنیم و سهمی بگیریم؛ اساس این‎ها وابستگی است.

 

یعنی اگر بخواهیم می‎توانیم تولید کنیم؟

قطعا همین‎طور است. وقتی ما سانتریفیوژ و راکتور اراک و سوخت اورانیوم غنی شده 20 درصد می‎سازیم، پس حتما کارهای مهم‌تری هم می‌توانیم انجام دهیم. برای چه نباید بتوانیم خودمان پالایشگاه گاز بزیم، خودمان صنعت پتروشیمی و خودرو داشته باشیم؟

این‎ها که پیچیده‎تر از صنعت هسته‎ای نیست. پیچیده‎ترین و حساس‎ترین استاندارد‎ها در صنعت فضایی و هسته‎ای است. قطعا در صنعت خودرو این حساسیت‎ها پایین‎تر است؛‎ بنابراین اگر در صنعت هسته‎ای کاری می‎کنیم، به این دلیل است که فعل خواستن در این قسمت وجود دارد اما جایی که گدایی فناوری می‎کنیم و مدیران ما معتقد هستند که اساس این فناوری غربی است و باید از غرب بیاید، کاری نمی‌توانیم انجام دهیم.

 

بنابراین در صنعت هسته‎ای معتقدید که وابسته نبودن به غرب باعث پیشرفت شد؟

بله، چون فهمیدیم به ما چیزی نمی‎دهند و باید خودمان تولید‎کننده شویم. استراتژی مدیران ارشد با تکیه بر نیروهای داخلی شکل گرفت. و به این باور رسیدیم که مجبوریم و توسعه صنعت فناوری کشور نیاز کلیدی ما محسوب می‎شود و جز اینکه خودمان تولید کنیم راه‌حل دیگری وجود ندارد؛ بنابراین شروع به‎کار ‎کردیم.

اینجا دیگر به جوان‎ها اعتماد کردیم و مدیران مجبور شدند به آن‎ها میدان بدهند. اگر روس‎ها راکتور آب سبک ساختند، ما آب سنگین ساختیم، روس‎ها به ما چرخه سوخت ندادند. گفتند به ما سوخت می‎دهند، سوخت مصرف شده را هم می‎برند. این در ‎حالی است که ما خودمان نیروگاه آب سنگین ساختیم، بعد کارخانه تولید سوخت را ایجاد کردیم، حالا دیگر کاملا تکنولوژی را در اختیار داریم.

ما در بندرعباس و اردکان تولید کیک زرد می‎کنیم و در اصفهان هم یو اف 6 می‎سازیم و آن را غنی می‎کنیم و از آن صفحه سوخت می‎سازیم.

متوسط سن تمام بچه‎‎هایی هم که آنجا فعالیت می‌کردند بین 27 تا 30 سال بود که بیشتر از دانشگاه‎‎های صنعتی هم‎چون شریف، امیرکبیر و صنعتی اصفهان بودند. مدیران اصلی ما در صنعت غنی‎سازی از بچه‎‎های دانشگاه شریف بودند. در دانشگاه‎ها اساتیدی در حال تدریس داریم که ممکن است متوسط سن‎شان 45 تا 50 سال باشد اما آن کسانی که دارند صنعت را راه می‎اندازند، قطعات را می‎سازند یا راکتور را در اراک و اصفهان می‎سازند، افراد جوان‌تری هستند؛ چون قدرت ریسک دارند و فعل «ما می‎توانیم» را بهتر صرف می‎کنند. شهید شهریاری مگر چند سال داشت؟ بیشتر جوان‌تر‎ها هستند که مسئولیت‎‎های کلیدی را بر عهده دارند، اصلا کار‎های انقلابی بیشتر به جوان‎ها می‎آید تا پیرها، امام (ره) اگر می‎خواست با پیر‎ها انقلاب کند موفق می‌شد؟

جنگ ما را بچه‎‎های دبیرستانی و دانشجویان اداره کردند. هر چند از همه اقشار حضور داشتند، عمده آن‎ها را جمعیت جوان تشکیل می‎داد. جنگ ما اصلا غیرعلمی اداره نشد، الان استراتژی جنگ در دانشگاه‎ها تدریس می‎شود، در صنایع دیگر هم جوانان پر انرژی حضور دارند که «نمی‎توانیم» در کارشان نیست.

 

بعد از سال 92 و با توجه به اینکه برجام را پذیرفتیم در مسیر تکنولوژی و فناوری هسته‎ای چه اتفاقاتی افتاد؟

از 92 به بعد، به مرور زمان، این صنعت متوقف شد. از همان زمان ورود دکتر صالحی، به‎عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی، آن هم برای دومین‎بار، موضعی‎‎ که اتخاذ می‎شود دقیقا همین است؛ فوردو باید تحقیقاتی شود. این اصلا ربطی به برجام ندارد. ایشان در اواخر مرداد و اوایل شهریور به سازمان ورود کردند، درحالی‎که اولین تیمی که رسما مذاکره را آغاز کرد بعد از مهر و آبان ماه بود.

یعنی از زمان ورود دکتر صالحی به سازمان تا آغاز مذاکرات یک زمان دو تا سه ماهه وجود دارد. در این پروسه این استراتژی‎ها ایجاد می‎شود: فوردو تحقیقاتی شود، تولید ماشین و اسلحه متوقف شود، ساخت راکتور اراک متوقف شود. برخی از این مسائل در دوره اول حضور دکتر صالحی در سازمان یعنی مرداد یا شهریور 88 تا نزدیک به آذر 89 هم پیگیری شد.

یعنی بحث تولید نکردن ماشین‎‎های سانتریفیوژ نسل یک، اولین‎بار در سال 88 مطرح می‎شود.

 

بر اساس چه اعتقادی این استراتژی‎ها را مطرح کردند؟

بر اساس یکسری تحلیل‎‎های فنی که این ماشین‎ها ضعف و نقص دارد. خب معلوم است که ضعف و نقص دارد؛ ما یک زمانی پیکان تولید می‎کردیم؛ بنابراین هر ماشینی در مقطع خودش خوب است اما وقتی به تکنولوژی برتری دست پیدا می‌کنید، آن قبلی را کنار می‌گذارید. هر چیزی که ضعف دارد نباید دور ریخته شود.

همین چیزی که الان می‎گویند ضعف دارد کجای دنیا حاضر است در اختیار ما قرار دهد؟ با همین که ضعف دارد، ما سوخت راکتور تهران را تولید کردیم و یک میلیون بیمارمان را از مرگ نجات دادیم.

ضعف دارد، درست اما این توانایی‎ها را هم دارد. هیچ محصول صنعتی بدون عیب و ایرادی نداریم و برای همین است که صنعت دنیا هر روز پیشرفت می‎کند. ظاهر این تحلیل درست است اما در باطن غلط است و به همین دلیل نتیجه می‎گیرند که ماشین‎‎های سانتریفیوژ باید کنار گذاشته شود.

بر اساس همین تحلیل است که از سال 88 تا 89 و 90 تولید ماشین نسل یک ما به‎شدت افت می‎کند و تعطیل می‎شود و دوباره در دوره آقای عباسی اوج می‎گیرد و با همان ماشین‌هاست که ما می‎توانیم نطنز را راه بیندازیم، فوردو را راه بیندازیم و سوخت غنی شده 20 درصد را تولید کنیم.

اگر دقت کنید بعدا در برجام هم از همین تحلیل‎ها می‎شود که ماشین نسل یک به درد نمی‎خورد، ما با همین 48 هزار ماشین نسل یک و دو که صنعتی شده بود، سوخت راکتور بوشهر را می‎توانستیم تامین کنیم.

بنابراین این ماشین هرچند به‎لحاظ فنی و در مقایسه با ماشین‎‎های نسل بالاتر ضعف دارد، خودش کاملا کارآمد است و می‎تواند به نیاز‎های ما پاسخ دهد، هر وقت به تکنولوژی‎‎های بالاتر دست پیدا کردیم، این را کنار می‎گذاریم.

تحلیل غلط دیگری که آقایان مطرح می‎کردند این بود که با این ماشین‎ها میزان تولیدی که می‎کنیم خیلی مقرون به صرفه نیست، قیمت تمام شده‎اش بالاست، حالا چگونه محاسبه می‎کردند؟ مثلا می‎گفتند ما برای نطنز، x تومان هزینه کرده‎ایم و نطنز را تا اینجا راه‌اندازی کرده‎ایم، چقدر محصول تولید می‎کند؟ مثلا 9 تا 10 تن، بعد کل پولی که برای نطنز هزینه شده بود را تقسیم بر 10 تن محصول می‎کردند و می‎گفتند این محصول کیلویی فلان تومان درمی‌آید و بعد آن را تبدیل به دلار می‎کردند. در سایت‎‎های دنیا به بورس‎‎های خرید و فروش اورانیوم نگاه می‎کردند که مثلا اورانیوم کیلیویی x دلار است اما برای ما دو برابر در می‎آید؛ بنابراین مقرون به صرفه نیست، این هم از یک سفسطه نشأت می‎گرفت که نطنز تنها برای 10 تن محصول ساخته نشده بلکه ایجاد شده تا 500 تا 1000 تن محصول را تولید کند.

این فکر را نکردند که ما هزینه کردیم که فناوری به دست بیاوریم، هزینه فناوری ده‎ها میلیارد تومان است، عراقی‎ها که این همه هزینه کردند به فناوری رسیدند؟ این هزینه بابت رسیدن به ده‎ها نوع محصول است، ما با هزینه بسیار پایین به فناوری رسیدیم.

این در ‎حالی است که هیچ تحلیل فنی، این تحلیل آقایان را تایید نمی‎کرد، هیچ کارشناسی این تحلیل را نپذیرفت اما سازمان این کار را کرد. بعد از سال 89 که دکتر عباسی آمد، بررسی کرد که چرا این اتفاق افتاده و هیچ توجیه فنی و سیاسی پیدا نکرد، به‎خاطر همین کار ساخت فوردو مجدد آغاز شد اما باز سال 92 دکتر صالحی می‎آید و دوباره تصمیم می‌گیرد که ماشین‎‎های نسل یک را از دور خارج کند.

بعد‎ها مذاکره می‎شود و از لوزان تحقیقاتی شدن فوردو و کنار رفتن ماشین‎‎های نسل یک در توافق ما با غرب مطرح می‎شود، از 92 به بعد کار ساخت ماشین‎‎های سانتریفیوژ تعطیل می‎شود، تمام متخصصان بخش خصوصی که اقدام به تولید قطعات می‎کردند کار را ر‎ها می‎کنند. وقتی کار تعطیل شود همه می‎فهمند قرار است حداقل برای یک دوره 10 ساله توسعه این صنعت متوقف شود؛ بنابراین فکر می‎کنید یک کارمندی که در سازمان است یا یک فرد فنی یا یک جوان چه‎کار می‎کند؟ طبیعی است که کارکنان بیرون می‎روند، دانشجو دیگر به‎سراغ رشته هسته‎ای نمی‎رود. گرایش‎‎های جدید در دانشگاه ایجاد نمی‎شود.

پروسه غیر طبیعی و مشکوک این است که بچه‎‎های دانشمند هسته‎ای در سازمان انرژی اتمی اخراج شدند.

 

چه تعداد اخراج شدند؟

 مدیر عامل سایت نطنز با همه معاونین‎اش اخراج شدند.

 

به چه دلیلی؟

تعدیل نیرو، رئیس سایت نطنز و فوردو تغییر می‎کند و کارشناسان و معاونین هم به ترتیب عوض می‎شوند. کسی که زنجیره 3.5 درصد و 20 درصد را راه انداخته که اخراج نمی‎شود، هر آنچه ما در حوزه غنی‎سازی داریم نزد این آدم است؛ چنین فردی را که از سازمان بیرون نمی‎کنند! معمول این است که از آن پست برداشته می‎شود و در پستی با همان درجه استفاده می‎شود اما اینجا این اتفاق نیفتاد، می‎گویند اخراج نیست! وقتی کسی از یک پست عزل می‎شود و پست دیگری هم به او نمی‎دهند، اگر نامش اخراج نیست پس چه ‎چیزی است؟

هر چند وقت یک‌بار هم گزارشی دست مسئولان نظام می‎دهند و در مطبوعات منتشر می‌شود؛ آقایان می‎آیند قسم جلاله می‎خورند که کسی را اخراج نکرده‌اند. صنعت هسته‎ای به‎طور طبیعی با این کارها نابود شد. شما هر چقدر هم این صنعت را فریز کنید، اگر آدم‎ها را نگه دارید، باز می‎توانید از نو شروع کنید.

آدم‎های کلیدی ما در صنعت هسته‎ای سر از صنعت فاضلاب درآورده‎اند. بعد هم می‎گویند این‎ها دانشمند نیستند، اگر کسی زنجیره 20 درصدی را راه بیندازد به او دانشمند می‎گویند یا نه؟

 

به مزاح گفتید وارد صنعت فاضلاب شده‌اند؟

خیر، این واقعیت است! گروهی از دانشمندان هسته‎ای وارد صنعت فاضلاب شده‎اند.

 

محور این اتفاق چه کسانی بودند؟

تیم جدیدی که به سازمان آمدند. قوی‎ترین نیرو‎های غنی‎سازی رسما اخراج شدند. ابتدا به ساکن، اخراج این نیرو‎ها به‎عنوان یک استراتژی در اولین روز‎های ورود دکتر صالحی به سازمان اعلام شد و پس از آن بود که این استراتژی عملی شد.

منبع:هفته نامه پنجره
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها