کد خبر: ۳۸۱۶۷
زمان انتشار: ۱۱:۰۳     ۱۶ بهمن ۱۳۹۰
سینمای کنونی ایران هویتی ندارد و هواداران آن درخارج از کشور عمدتا مخالفان انقلاب اسلامی و منتقدان جشنواره ای هستند و اصلااین سینما مردم را مخاطب خویش نمی داند.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه کیهان، جشنواره فیلم فجر به سی امین سالگرد تولد خودش رسیده است.

این جوان 30 ساله بارها مایه و باعث افتخار ما شده است، اما با وجود این فراز و نشیب ها و تجربیات، هنوز هم به بلوغ و پختگی لازم نرسیده است. بسیاری از مشکلات امروز شاکله سینمای ایران و ازجمله جشنواره فیلم فجر سال ها پیش توسط معلم دلسوز و دانای هنر انقلاب گفته شد. شهید سید مرتضی آوینی در همان دوره های اولیه برگزاری این جشنواره، کجروی ها و ظرفیت های آن را تحلیل کرده بود. بمناسبت برگزاری سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر، برخی از شاخص های عنوان شده از سوی سید شهیدان اهل قلم را مرور می کنیم.

در جست و جوی چه هستیم؟

ما در جست وجوی چه هستیم؟

جلوه فروشی و شهرت طلبی؟ تکنیک برتر؟ کسب وجهه دموکراتیک در نزد غربی ها و

غرب زدگان؟ پرورش سینماگرانی که بتوانند جوایز جشنواره های از ما بهتران را درو کنند؟ اعتراف به ده سال اشتباه؟! از بین بردن و انکار همه دست آوردهای گرانقدر هشت سال دفاع مقدس؟... و یا همراهی و همزبانی با امتی که علمدار مبارزه برای احیای اسلام در سراسر جهان هستند؟ کدام یک؟

منتقدان و جشنواره فجر

منتقدان فیلم عموماً مبلغان جشنواره های کن، برلین و لندن هستند و در فضای سینمایی این کشور نیز در جست وجوی فیلم هایی هستند که حال و هوای جان فزای پردیس غرب در آنها باشد (فیلم های برگزیده منتقدان در جشنواره ی فجر، بر این مدعا شاهد صادقی است)... غالب منتقدان سینما اصلاً با این فرض که سینما وسیله ای اعجاب انگیز در خدمت تفنن است پای در این عرصه نهاده اند. پس شکی نیست که عموم آنها با سخنی که در این مقاله عنوان می شود مخالفت خواهند ورزید و درباره ی «ضرورت تفنن» مقاله ها خواهند نوشت و ترکتازی خواهند کرد. اما جواب ما همان مختصر است که عرض شد: »ما مخالف تفنن نیستیم، بلکه معتقدیم که هنر نباید در خدمت تفنن باشد، و اگر باشد، هنر نیست.»

سینمای مبارزه

حرف ما این نیست که سینمای جنگ باید در دستورکار جشنواره قراربگیرد، بلکه می گوییم که سینمای مبارزه باید منظرغایی و مقصودنهایی جشنواره و دست اندرکاران محترم امور سینمایی کشور باشد. اگر امت مسلمان ایران، هویت حقیقی خویش را درمبارزه یافته است، سینمای ایران نیز باید هویت مستقل خویش را درسینمای مبارزه پیدا کند.

ما و بینش جشنواره ای

آدم هایی که در گفته های خویش شک دارند، خیلی زود در برابر استفهام های اثباتی و انکاری - مثلاً در برابر این سؤال که «مگر بینش جشنواره ای چه عیبی دارد؟ اگر نظر جشنواره های خارجی را در باب فیلم و فیلمسازی نپذیریم، دیگر چه باقی می ماند؟»- از میدان می گریزند. ولی ما می گوییم که «اگر بینش جشنواره ای را بپذیریم، دیگر چه داعیه ای برای انقلاب می ماند؟» غربی ها ما را «بنیادگرا» می نامند و اگر کار به همین منوال پیش برود، روشنفکران و غرب زدگان داخل کشور نیز بالأخره حرف آخرشان را خواهند زد که: «انقلاب هم اگر اتفاق می افتد، باید بر همان اصولی مبتنی باشد که غرب می گوید.»... و مگر نگفته اند؟ گفته اند، اما نه با این صراحت.

رسالت هنرمندان انقلاب

در اینجا اگرچه سینما نیز چون ناقه مجنون دل مشغولی هایی خاص خویش دارد دنیایی و سخیف، ولی فرزندان انقلاب باید که آن را با راه خویش که راه عشق است، همراه و همگام کنند و این ناقه را به جانب کوی لیلی بکشانند... وظیفه فیلمسازان مسلمان در این طریق بسیار دشوار است و مگر وظیفه ی گردان تخریب، بچه های اطلاعات و عملیات و خط شکن ها آسان بود؟ آنها بر »تکنولوژی تسلیحاتی غرب« غلبه کردند و اینها نیز باید عرصه ی «هنر تکنولوژیک» را فتح کنند. با روی آوردن به جاذبیت های کاذب، دلقک بازی و آرتیست بازی و هیجانات عصبی و... نمی توان سینما را به خدمت اسلام کشید. انسان در عمق وجود خویش دارای فطرتی الهی است ژرف و دیرپا، و جذبه ای بسیار قدرتمند از درون او را به جانب حقیقت یگانه ی عالم می کشاند... و هنر باید جوابگوی این جذبه های الهی باشد، نه حدیث نفس، نه وسیله تفنن محض، نه تفرجگاه نفس اماره.

افق جشنواره

اگر جشنواره فجر حقیقتاً می خواهد سینمای ایران را در طریق کسب هویت حقیقی خویش مدد رساند، باید افق حرکت خویش را به خوبی بازشناسد و گام های خویش را آن چنان تنظیم کند که درنهایت به این آمال و آفاق منتهی شود.

آینده سینمای ایران

آینده انقلاب اسلامی درهمه وجوه توسط کسانی محقق می شود که اسلام را بشناسند و مهم تر از شناختن، با جان و دل بدان پیوسته باشند. پس اجازه دهید که امید ما برای آینده سینمای ایران جز به هنرمندان مومن خط شکن نباشد. امام بت شکن بود و بسیجی ها به تبعیت از ایشان، خط شکن؛ و سینمای متعهد ما نیز باید خاکریزهای تثبیت شده سینمای غرب را بشکند و راهی تازه بازکند. راه ما از آنجا که غربی ها رفته اند و می روند نمی گذرد و باید متوقع بود که اگر افق هایمان با یکدیگر متفاوت است، راه هایمان نیز متفاوت باشد؛ روش هایمان نیز.

اعتراض ما

اعتراض اصلی ما به سینمای ایران متوجه همین معناست که چرا سینمای پس از انقلاب، هویتی ایرانی ندارد وچرا سینمای ایران از جواب گفتن به غایات فرهنگی و انقلابی این امت عاجز است و چرا اصلاسیاستگذاران سینمای ایران، سینما را چون رسانه ای که ماهیتاً می تواند منشأ تحولات فرهنگی باشد باور نکرده اند؟

سینمای بی هویت

سینمای کنونی ایران هویتی ندارد و هواداران آن درخارج از کشور عمدتا مخالفان انقلاب اسلامی و منتقدان جشنواره ای هستند و اصلااین سینما مردم را مخاطب خویش نمی داند.

مشکل از کجاست؟

ریشه مباحثی از این دست را که درحیطه سینما رواج دارد، در قلمرو ادبیات، مطبوعات، علوم انسانی، تلویزیون، فرهنگ و حتی فلسفه می توان یافت و همه این معضلات به اعتقاد بنده به یک معضل اساسی برمی گردد و آن عدم تبیین نسبتی است که فی مابین ما و غرب وجود دارد. تا آن گاه که این نسبت برای ما تحلیل ناشده باقی بماند، نحوه مقابله ما نیز با فرهنگ غرب، هنر وسیاست آن، علوم غربی و تکنولوژی، همچنان درابهام باقی خواهد ماند.

جوایز جشنواره

مقصود ما این نیست که جشنواره فجر می بایست جایزه خویش را از سر صدقه! به یک فیلم جنگی می داد. خیر، فیلمسازان حزب اللهی هم مثل بسیجی ها، رضایت خدا را درنظر دارند و از این بازیچه ها مستغنی هستند؛ اما وقتی همه این حقیقت را می دانند که حرکت سینمای کشور درسال های آینده به شدت متاثر از داوری های جشنواره فجر است، آیا نباید توقع داشت که این داوری ها همسو با ضرورت تاریخی انقلاب اسلامی باشد و موید این هویت فرهنگی عمیق که امت مسلمان ایران یافته اند؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها