حال بايد ديد از ما به عنوان يك انسان روزهدار با آن شرف و كرامت چه ميخواهند؟ اين قرآن نداي خداست كه طنينانداز در گوشهاي اهل ايمان است و ميفرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛
اي كساني كه ايمان به مبدأ و معاد آوردهايد، روزه بر شما واجب شده آن گونه كه بر امتهاي پيش از شما واجب شده بود و هدف اين است كه تقوا به دست آوريد.
اين مطلب بسيار مهمي است و بايد درباره آن بسيار انديشيد كه تقوا چه گوهر فوقالعاده ارزشمندي است كه خداوند حكيم، عبادت خاص به خودش را كه روزه است به منظور به دست آوردن آن گوهر فوقالعاده ارزشمند تشريع كرده است. تقوا در ميان ما زياد مورد بحث قرار ميگيرد! در هر مجلس و محفلي از محافل ديني سخن از تقواست، در خطبههاي نماز جمعه، جمله «عبادالله اوصيكم بتقوي الله» از اركان خطبههاست. آيات قرآن كريم و خطب و حكم از نهجالبلاغه شريف و ديگر بيانات از ائمه معصومين (ع) مشحون از دعوت به تقواست. ولي ياللاسف كه آثار تحقق آن در شئون زندگي ما مسلمانان بسيار كم مشاهده ميشود در عين اينكه ميدانيم منظور از تقوا در دين مقدس، اين است كه چهره جان انسان بر اثر مداومت بر رعايت امر و نهي خدا - در تمام شئون زندگي به سوي خدا برگردد و بيهرگونه انحراف و توقف در مسير تقرب به خدا پيش برود و سرانجام به لقاي خدا نائل شود.
اين معناي تقواست كه در واقع برنامه انسانساز و آدمپروري است. ولي متأسفانه ما اكثراً در اصل انسانشناسي لَنگ داريم و نميدانيم انسان، كيست و انسانيت چيست؟ از انسانشناسان ميشنويم ميگويند حقيقت انسان روح و جان انسان است نه اين تن و بدن جسماني كه به منزله مركب براي روح و ابزار كار اوست. روح هم اسماء متعدد دارد از جمله اسم قلب است كه قرآن كريم روي آن تأكيد بسيار دارد و سخن از سلامت و بيماري قلب به ميان آورده و علل بيماري آن را نشان ميدهد و معيار نجات در روز قيامت را هم، داشتن قلب سليم ارائه مينمايد و ميفرمايد:
«يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ اِلاّ مَن اَتَي اللهَ بِقَلبٍ سَليمٍ»
به وجود آورنده قلب سليم تقواست و سبب پيدايش تقوا در روح انسان نيز، عمل به وظايف ديني و تكاليف الهي است آن هم با عزمي راسخ و تصميمي قاطع كه هيچ گاه از مرز دين و از حدود حلال و حرام خدا تجاوز نكند و هرگز روي خوش به شيطان و هواي نفس اغواگر ندهد. در اين صورت است كه ملكه تقوا در قلب استقرار مييابد و آن چنان كشور جان را تحت سيطره خود در ميآورد كه شيطان مجال كمترين تعدي به فضاي جان نمييابد چنانكه خداوند حكيم ميفرمايد:
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ»
آنان كه نيروي تقوا به دست آوردهاند؛ هنگامي كه وسوسهاي از شيطان به قلب آنها هجوم ميآورد آگاه ميشوند و به ياد خدا و معاد ميافتند و در نتيجه اين تذكر، شيطان كنار ميرود و آنها راه حق را به روشني ميبينند.