این منش، البته در سال های اخیر پیشرفت های قابل توجهی نیز داشته است. اوج این ترقی را می توان در نحوه ی مواجهه ی معاونت سیما با عدم استقبالِ مخاطبین از اکثرِ سریال های تلویزیونیِ سال 90 دانست؛ در حالی که تمامی آمارهای رسمی و غیر رسمی از کاهش معنادارِ مخاطبین سریال های تلویزیونی و نارضایتی جدی نخبگان و دیگر بینندگان تلویزیون از محتوای آنها (علی الخصوص سریال های ماه رمضانی سیما) حکایت می کرد، معاونت سیما ترجیح داد با برگزاری جلسات متعدد «خود تشکری» امید منتقدان و مخاطبان برای هر گونه «خود ارزیابی» عالمانه را در نطفه خفه کند. مدیران شبکه های سیما نیز، پس از انتقادات و نارضایتی های گسترده از سریال های ماه رمضان در اقدامی کم سابقه، بیانیه ای تبلیغاتی و پرطمطراق صادر کردند که محتوای کلی اش این بود: «مخاطبان محترم! پیام سریال های ما «امید»، «آگاهی» و«اخلاق» بود! لطفا سریال های ما را دقیق ببینید و همان پیام هایی را از آنها دریافت کنید که ما نیت کرده ایم!!»
این بیانیه ها و رفتارهای تبلیغاتی نشان داد تصور مدیران تلویزیون از سازمان متبوع شان در حدّ و قواره ی یک بنگاه سیاسی است که می توان آن را با بخشنامه و آیین نامه اداره و هدایت کرد!
با پذیرش این چارچوب تحلیلی، از پخش مجدد «خنده بازار» نباید تعجب کرد! خنده بازاری که در دوره ی اول پخش، با انتقادات و اعتراضات گسترده و دامنه داری مواجه شد، بدون این که شایسته ی حمایت باشد بارها و بارها از سوی مدیر شبکه سوم و معاونت سیما مورد تفقد وحمایت ویژه قرار گرفت. عوامل تولید برنامه که هفته های متوالی مهمان برنامه ی زنده ی «نیمروز» شبکه سوم سیما بودند، بارها و با زبان های مختلف از مدیران ارشد تلویزیون به پاس حمایت های بی دریغ شان تشکر کردند و اعلام کردند اگر این حمایت های آشکار و نهان نبود برنامه شان خیلی زودتر از این حرف ها به تعطیلی کشانده می شد. این حمایت های بی دریغ مدیران، البته منحصر به عوامل تولیدی برنامه نماند. دکتر دارابی در جلسه ی تقدیر از «خنده بازاری ها»، از فریدون جیرانی و عادل فردوسی پور (مجریان محبوب مدیر شبکه سه) نیز به دلیل عدم ابراز ناراحتی از «مسخره شدن»، با سکه و لوح تقدیر تشکر کرد تا به همه اثبات کند خیلی بیشتر از آن چه تصور می شود هوای «خنده بازار» را دارد.
دکتر دارابی یقینا هیچ گاه جواب این سوال را نخواهد داد که تلخی، سیاهی، مصیبت و بلایای عظیم متنوع که در سریال های تلویزیونی بر سر مخاطب آوار می شود و دقایقی سرشار از دلهره و اضطراب را برای وی رقم می زند، چگونه با لودگی، «ادا درآوردن» و مسخره کردن افراد (در یک برنامه ی اصطلاحا طنز) از ذهن و روح مخاطبین پاک می شود؟! هم چنین هیچ گاه برای این پرسش پاسخی نخواهد داشت که بر اساس کدام معیارها، مجموعه ای مانند «خنده بازار» شایستگی تقدیر، توجه و حمایت ویژه ی مدیریتی را یافته است و ناخودآگاه (یا خودآگاه!) به عنوان تراز و معیار مجموعه ی طنز به مخاطبان و برنامه سازان تلویزیونی ارائه می گردد؟! اگر معیار عمل مدیران سازمان صدا و سیما، راهبرد های رهبری است و اگر در برابر انتقادها و اعتراض ها به عملکرد این سازمان رسانه ای، پشت انتصاب ریاست این سازمان به رهبری پنهان می شوند، چرا نشانه ای از توجه به رهنمود های روشن رهبر معظم انقلاب پیرامون رسانه، در عملکرد مدیریتی مدیران و خروجی محتوایی تلویزیون دیده نمی شود؟
((يكى از
مقولههاى بسيار مهم و يقيناً يكى از ضرورتهاى جامعه،
لبخند است. لبخند يكى از نيازهاى زندگى انسان است. زندگىِ بىشادى و بىلبخند،
زندگى دوزخى است. زندگى بهشتى، زندگى با لبخند است. حضرت على فرمود: «المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى
قلبه»؛ اگر غصهيى داريد، بايد در دلتان نگه داريد؛ مؤمن اينطورى است. لبخند و شادى
مؤمن در چهرهى اوست. اصلاً چهرهها بايد شاد باشد. اگر با چهرهى خودتان مىتوانيد
به جامعه شادى بدهيد، بايد اين كار را بكنيد.
شادى لازم است و بايد آن را براى
مردم تأمين كرد؛ منتها اين كار برنامهريزى مىخواهد. البته شماها برنامهريزى كردهايد.
اين مواردى كه من مىگويم «بايد»، معنايش اين نيست كه شما نكردهايد. شما
كارهاى زياد و خوبى كردهايد و من مىخواهم بر ادامهى آنها تأكيد كنم. مراقب باشيد
شادى در مردم با لودگى و ابتذال و بىبندوبارى همراه نشود؛ از اين طريق به
مردم شادى داده نشود. همهجور مىشود به مردم شادى داد؛ از
نوع صحيح آن شادى داده شود. گاهى اوقات يك لطيفه يا يك تعبيرِ بجا مخاطب را شاد و
خوشحال مىكند؛ گاهى هم ممكن است يك آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند
آنطور شادى را ايجاد كند. شادى كردن و شادى دادن به مردم، بهمعناى لودگى نيست. يكى از آقايانى كه
در صدا و سيما گاهى صحبت مىكند و مصاحبههاى خوب و
صحبتهاى خوبى دارد - من گاهى گوش كردهام - اصلاً شوخى نمىكند؛ اما تعبيرات و كيفيت
بيانش طورى است كه انسان گاهى بىاختيار لبخند به لب مىآورد؛ اينطور خوب است.
طنز فاخر و برجسته، يكى از هنرهاست. طنز، هنر خيلى بزرگى است. بنده با مرحوم صابرى شوخى مىكردم و مىگفتم «طنازها!»
طنازهاى واقعى را تقويت كنيد، پرورش دهيد و كمك كنيد تا طنز بياورند. طنز، يعنى مطلب مهمِ جدى كه با زبان شوخى بيان مىشود؛ محتوا و معنايى در آن هست، منتها به زبان شوخی.))
( بیانات رهبر انقلاب در دیدار رییس و مدیران سازمان صدا وسیما-89/09/11 )