
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
به گزارش پایگاه 598، روزنامه اعتماد به امروز شنبه گفتوگویی با حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری انجام داده است.
ناطق نوری در بخشی از این گفتوگو به روایتی از اصرار حسن روحانی و آیتالله هاشمی رفسنجانی برای کاندیداتوری او در سال ٩٢ اشاره میکند. اشارهای که شاید برای اولین بار باشد که صورت میگیرد. او در توضیح این روایت میگوید:« مثلا در همین مساله ریاستجمهوری هم آقای روحانی خیلی به من اصرار میکرد. آقای هاشمی هم به من اصرار میکردند که شما بیا. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در مجمع تشخیص مصلحت نظام که هستیم بعد از جلسه رسمی، ناهار را نزد آقای هاشمی میمانیم. چند نفر هستیم که ناهار را بعد از جلسه مجمع با هم میخوریم که عدهای هم شوخی میکنند و ما را «انجمن اسلامی مجمع» خطاب میکنند. در این گروه قبل از انتخابات ٩٢ بحث بر سر این بود که رییسجمهور چه کسی باشد؟ همه این افراد به من اصرار میکردند که کاندیدا شوم. یادم هست که یک روزی آقای روحانی همین بحث را مطرح کرد که آقای هاشمی گفت: «خب شما هر دو بیایید.» آقای روحانی گفت: اینطوری که نمیشود و من همیشه نفر دوم فلانی بودهام و ایشان اگر بیاید من حتما نمیآیم.» من گفتم: «بنده چون قطعا تصمیم دارم نیایم بنابر این شما بیا و اگر آمدی من حمایت میکنم» و تا اندازهای هم که از دستم بر میآمد، وظیفهام را انجام دادم؛ راضی هم هستم و برای موفقیت ایشان هم همواره دعا میکنم».