به گزارش
پایگاه 598 به نقل از مهر، این بار قرعه به نام محسن بیت غریب کودک سرطانی افتاد تا به آرزوی خود برسد. آرزویی که از ذهن محسن پا به واقعیت گذاشت و خارج از رویا لباس حقیقت را به تن کرد.
محسن ۱۲ ساله حتی فکرش را هم نمی کرد که آرزویش روزی رنگ واقعیت به خود
بگیرد و آتش نشان شود؛ اما روز گذشته این اتفاق در عالم واقعیت و با همت
مؤسسه مردم نهاد «پنجمین فصل قشنگ» و همکاری آتش نشانی اهواز رخ داد.
در مراسمی نمادین لباس آتش نشانی بر تن محسن نشست و کودک سرطانی فرمان
اطفای حریق داد تا رویای کودکیش رنگ واقعیت به خود گرفته باشد.ز همه جمع
شده بودند تا محسن را به آرزویش برسانند. ایستگاه آتش نشانی گلستان و آتش
نشانان در انتظار محسن بودند. محسن خیلی ساده با تنی رنجور از شیمی درمانی
اما با یک دنیا امید و لبی خندان آمده بود.
اشک در چشمان ماموران حلقه زده بود ؛اخر محسن آمده بود تا آتش را گلستان
کند. کاروان خودروهای آتش نشانی از ایستگاه گلستان به سمت ایستگاه آتش
نشانی استانداری راه افتادند و از آنجا عازم محل آتش سوزی فرضی در کیانپارس
روبروی کتابخانه مرکزی شدند تا فرمانده محسن فرمان اطفای حریق دهد و آتش
گلستان شود.
حالا محسن به صحنه عملیات رسیده و ماموران آتش نشانی در انتظار فرمان
فرمانده هستند. بی سیم به دست محسن رسید و با فرمان «فرمانده محسن» آتش
اطفا شد و محسن اینگونه بود که دیگر آتش نشان شده بود.
آرزویی که شیما و هدی رشیدی از یک طرف و مقصود حق شناس مسئول روابط عمومی
آتش نشانی اهواز هر کدام سهمی در برآورده شدن آن و رساندن محسن بیت غریب
کودک سرطانی به آرزویش داشتند.
معاون آموزش و پیشگیری سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری اهواز در
حاشیه مراسم نمادین آتش نشان شدن کودک سرطانی در گفتگو با خبرنگار مهر
اظهار کرد: آتش نشانی در طول سال، برنامه ای به نام آتش نشانان داوطلب را
برای مشارکت و همیاری شهروندان در حوادث اجرا می کند.
علی تراب پور افزود: حرکت نمادین امروز نشان دهنده حس انساندوستی و همدردی
تمام پرسنل آتش نشانی با کودکانی است که به سرطان و بیماری های صعب العلاج
مبتلا هستند.
وی با اشاره به تاثیر این حرکت بر کودک سرطانی تصریح کرد: قطعا این حرکت
روحیه دوچندانی را به این کودک می دهد و وقتی این ماجرا را برای دوستانش
تعریف می کند هم تاثیر مثبتی نیز بر آنها می گذارد.
معاون آموزش و پیشگیری آتش نشانی اهواز اضافه کرد: هر فرد در هر خانه می
تواند یک آتش نشان داوطلب باشد و ایمنی و امنیت را برای خانواده اش به
ارمغان بیاورد.
به سراغ شیما رشیدی هم می روم که یکی از بانیان این برنامه است، شیما آرام و
قرار ندارد و برای آمدن محسن هماهنگی می کند. آن طور که شیما می گوید پیش
از این قرار بر این بوده که چند کودک باشند اما با وخامت حال دو کودک و
اعزام آنها به تهران و ادامه شیمی درمانی، حالا تنها این محسن است که قرار
است به آرزویش برسد.
شیما رشیدی در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: این برنامه را به این نیت
اجرا می کنیم تا بچه های سرطانی را به جامعه پزشکی بشناسانیم چون آنها بچه
ها را «دی سی» اعلام می کنند یعنی اینکه بدن آنها دیگر به درمان جواب نمی
دهد و پذیرای درمان نیست و ماهم به دنبال روش های جدید برای کمک به درمان
هستیم.
وی عنوان کرد: هم اینکه بتوانیم واقعا اگر این کودکان دی سی هستند آنها را
به آرزویشان برسانیم چون ممکن است هیچگاه به آرزویشان نرسند و چشمشان این
وضعیت را نبیند.
این فعال اجتماعی اهوازی تصریح می کند: به همین خاطر از توان سازمان های
دولتی استفاده می کنیم و بر اساس نوع آرزوی هر کودک دست به دست هم دادیم تا
این بچه ها را به آرزویشان برسانیم.
رشیدی عنوان کرد: نماینده مؤسسه همیاران که عضو محک و در بیمارستان شفا
مستقر است از طریق کشیدن نقاشی توسط کودکان آرزوهای آنها را شناسایی می
کنند و پس از کشیدن نقاشی هم بر اساس اولویت ها و توانایی خود برنامه ریزی و
با همکاری سازمان های دولتی کودکان را به آرزوهایشان می رسانیم.
عضو مؤسسه فرهنگی و هنری «پنجمین فصل قشنگ» درباره جنبه های احساسی این
برنامه گفت: اکنون احساسات درگیر شده و واقعا همه از لحاظ انسانی جذب این
قضیه شدند که از کمک کردن لذت برده و هدف اصلی از این حرکت هم تجهیز اتاق
بازی کودکان سرطانی در تنها بیمارستان مخصوص کودکان سرطانی است.
وی با بیان اینکه اهواز برای اولین بار به سازمان جهانی سرطان وصل و عضو
فهرست آن شده است، گفت: می خواهیم بر اساس استانداردهای جهانی از نظر
سلامت، بهداشت و ایمنی این اتاق را تجهیز کنیم تا حداقل کودکانی که با
سرطان به دنیا می آیند و تمام عمرشان را با آن سر می کنند بتوانند کودکی
کنند و این حداقل کاری است که می توانیم برای آنها انجام دهم.
رشیدی درباره آثار این حرکت بر کودک سرطانی ادامه می دهد: این حرکت امید را در دل کودک سرطانی زنده کرد.
مادر محسن هم در تمام طول مراسم ساکت و آرام در گوشه به تماشای به بار نشستن درخت آرزوی فرزند بیمارش نشسته است.
محسن لبخندی ملیح می زند، لبخندی که معصومیت محسن و محسن ها را دو چندان می
کند. از محسن درباره احساسش از رسیدن به آرزویش می پرسم و او با همان
لبخند معصومانه جواب می دهد: «خیلی خوشحالم» و این تنها حس محسن است که به
زبان می آورد. قبل از اینکه محسن به مراسم بیاید شیمی درمانی کرده است.
از مادر محسن می پرسم چه احساسی داری که پسرت به آرزویش رسیده و او گفت: خیلی خوشحالم و امیدوارم خدا او را شفا دهد.
وی افزود: از روز اول تولد، دوست داشتم پسرم آتش نشان شود.
دیروز عباس و امروز محسن
دیروز عباس با پوشیدن لباس پلیس به آرزویش رسید و امروز نوبت به محسن ۱۲
ساله بود که با پوشیدن لباس آتش نشانی به آرزوی خود برسد. آرزوهای کودکان
این سرزمین رنگ پلیس شدن، آتش نشان و خلبان شدن داشته و آرزوی ما سلامتی
آنها و تمام کودکان این سرزمین است.