کد خبر: ۳۶۲۰۵۰
زمان انتشار: ۲۲:۰۰     ۱۱ بهمن ۱۳۹۴
بازخوانی کتاب جنجالی اصلاحات
اگرچه هاشمی در سال‌های اخیر مدعی است تغییری نکرده، ولی با تورقی در گذشته سیاسی جریان اصلاحات، درمی‌یابیم که او در فضای کنونی از گروه‌هایی حمایت می‌کند که در سال‌های نه چندان دور، دشمنان قسم‌خورده‌اش محسوب می‌شدند.

به گزارش پایگاه 598، هر کتاب قصه‌ای مخصوص به خود دارد. قصة کتاب «عالی‌جناب سرخ‌پوش و عالی‌جنابان خاکستری‌پوش» نیز نکات بسیار ظریفی دارد که در ادامه به بررسی این نکات خواهیم پرداخت.

کتاب چگونه منتشر شد؟

عالی‌جناب سرخ‌پوش و عالی‌جنابان خاکستری‌پوش کتابی است در 265 صفحه که توسط انتشارات طرح نو منتشر شد.

این کتاب با همکاری «شورای فرهنگ عمومی» در سال 1378 و در حالی که ریاست شورا را وزیر ارشاد وقت، عطاالله مهاجرانی، بر عهده داشت، به صورت گسترده در کشور منتشر شد و طی کمتر از دو سال 155000 نسخه از این کتاب با مجوز وزارت ارشاد مهاجرانی در کل کشور توزیع شد و به چاپ بیست و هفتم رسید.

این کتاب مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و مصاحبه‌های اکبر گنجی در نقد دولت و شخص هاشمی رفسنجانی و برخی موضوعات دیگر بود که پیش‌تر به صورت مقالاتی جداگانه در روزنامه‌های زنجیره‌ای دوم خردادی منتشر شده بود.

عالی‌جناب سرخ‌پوش، قبل از انتشار کتاب، به‌عنوان یادداشتی توسط اکبر گنجی در 29 دی‌ماه 1378 در روزنامه صبح امروز- به مدیر مسئولی سعید حجاریان- منتشر شد. گنجی در این مقاله تلاش می‌کند هاشمی را مسبب اصلی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر معرفی کند و خون صدها هزار شهید و هزاران معلول را به گردن هاشمی بیندازد، اما مهم‌ترین موضوعی که در مقالة گنجی بحث می‌شود، بحث قتل‌های زنجیره‌ای است.

گنجی می‌نویسد: آقای هاشمی می‌فرمایند: «در دورة مسئولیت اینجانب، وزارت اطلاعات تمیزترین دوره را داشته است؛ وزارت اطلاعات در دورة ‌من خیلی تصفیه شد، از خیلی چیزها پاک شد.»

گنجی درباره این ادعا می‌نویسد: «این مدعا به‌هیچ‌وجه با واقعیت انطباق ندارد. در دوران هشت‌سالة صدارت آقای هاشمی حدود هشتاد تن به وسیلة محفل‌های اطلاعاتی و به علل سیاسی به قتل رسیده‌اند که معروف‌ترین آن‌ها قتل سعیدی سیرجانی، مهندس برازنده، میرعلایی، تفضلی و ... بودند. از طرف دیگر، حادثه ربودن فرج سرکوهی و به دره‌انداختن اتوبوس حامل نویسندگان در همان دوره روی داد. بازداشت 23 تن از نیروهای ملی-مذهبی، مهندس علی صالح‌آبادی، مهندس ابراهیم‌زاده، مهندس عباس عبدی و ... در تمیزترین دورة وزارت اطلاعات روی داد.»

این کتاب شامل 48 یادداشت و مصاحبه و شش ضمیمه است که بیشتر مقالات آن، به نقد هاشمی رفسنجانی و بقیه نیز به موضوعات دیگری از جمله استیضاح عبدالله نوری می‌پردازد. بازه زمانی انتشار این یادداشت‌ها همگی مربوط به دوره انتخابات مجلس ششم و به منظور تخریب یا به قول گنجی «از آسمان به زمین درآوردن هاشمی» نوشته شده است.

بخش‌های از کتاب؛ از اتهام در قتل‌های زنجیره‌ای تا انتقادناپذیری هاشمی

گنجی درباره عدم حمایت هاشمی از کرباسچی و عبدالله نوری در روزنامه عصر آزادگان، به سردبیر ماشاالله شمس‌الواعظین، می‌نویسد: هاشمی رفسنجانی رفیق و یار عبدالله نوری بوده، اما در مقابل محاکمه و مجازات او سکوت پیشه کرده است. وی در قضیه «فائزه هاشمی» بر سر اتهام روزنامه زن در چانه‌زنی‌های پشت پرده در مقابل دادگاه ایستاد و مسئله را حل کرد. متأسفانه هاشمی نشان داده است که پشت سر کسی نمی‌ایستند. هاشمی برای اینکه «پدر» باشد و همة گروه‌ها او را به‌عنوان فصل‌الخطاب و داور بپذیرند، خود را از منازعات سیاسی و مسائل اختلافی دور نگاه می‌دارد و در برابر مسائل حساس ابراز نظر نمی‌کند، اما این رویکرد در دوره‌ای که ایدة توسعة سیاسی گفتمان مسلط زمانه است، به جای آنکه باعث پذیرش وی به‌عنوان فرد مقبول تمامی گروه‌ها شود، باعث دوری گروه‌ها از او شده است. او وقتی پشت قوی‌ترین مدیرش (کرباسچی) را که با اختیارات ویژه منصوب شده بود خالی کرد، دیگران فهمیدند که در نحوة اتکا به او باید بازنگری کنند.

گنجی در آذرماه 1378 در مصاحبه با روزنامه آریا دربارة فضای امنیتی دوره هاشمی می‌گوید: در دوران ماقبل دوم خرداد امکان اینکه حتی یک پرسش در مورد وزارت اطلاعات یا نیروهای نظامی و امنیتی مطرح شود، وجود نداشت. خوف و هراسی که در دوران وزارت اطلاعات فلاحیان در جامعه ایجاد شد، کسی جرئت نمی‌کرد، حتی در مجلس سؤالی دربارة وزارت اطلاعات مطرح کند.

او در ادامه مصاحبه خود و در صفحه 56 کتاب، برای مقصر جلوه دادن هاشمی در قضیه قتل‌های زنجیره‌ای می‌گوید: «البته همان‌طور که ادعای عدم اطلاع فلاحیان از اقدامات سعید امامی برای مردم غیرقابل‌قبول است، ادعای عدم اطلاع هاشمی رفسنجانی از اقدامات فلاحیان نیز غیرقابل‌قبول است. هاشمی رفسنجانی مدعی است که تاریخ دستور برکناری سعید امامی از معاونت امنیتی را در دفتر خاطرات خود ثبت کرده است، اما پرسش این است که اگر مدعای هاشمی صحت دارد؛ فلاحیان چرا از دستور وی سرپیچی کرد و آن را نادیده گرفت؟ هاشمی نمی‌تواند اقدامات فلاحیان را به طور کلی از سر خود باز کند و بگوید هیچ اختیاری در وزارت اطلاعات نداشته است.»

مقالات گنجی علیه هاشمی و سیاست‌های دوران سازندگی ادامه پیدا می‌کند تا اینکه در تاریخ 29/10/1378 مقاله معروف خود به نام «عالی‌جناب سرخ‌پوش» را در روزنامه صبح امروز منتشر می‌کند. گنجی در این یادداشت می‌نویسد: آقای هاشمی دربارة فعالیت‌های اقتصادی وزارت اطلاعات می‌فرمایند: «این‌ها یک اجازة محدود داشتند، مثل بقیة سرویس‌های جاسوسی دنیا، پوشش‌هایی برای خودشان داشته باشند از قبیل شرکت‌ها. نمی‌توانستند به‌عنوان مأمور اطلاعات در همه‌جا باشند و در دنیا ارتباط‌هایی داشتند، این هم برمی‌گردد به دورة جنگ. این در دورة من شروع نشده است. جنگ بود و ما می‌خواستیم از بازار سیاه کالا بخریم و با فروشندگان اسلحه ارتباط داشته باشیم. این هم کار هر کسی نبود، یک شرکت معمولی نمی‌توانست این کارها را بکند، ابزارهای اطلاعاتی لازم داشت. به همین دلیل به وزارت اطلاعات اجازه داده شد که از این پوشش‌ها استفاده کند. اواخر دورة من معلوم شد که افراط کردند و مراجعات زیادی در همین باره شد. من شخصاً پیگیری کردم و شروع کردم به کم کردن کار اقتصادی وزارت اطلاعات. ما بدون هیاهو کار کردیم. وقتی شروع کردیم به تدریج داشتیم این‌ها را کم می‌کردیم.»

گنجی سپس در نقد این اظهارات هاشمی می‌نویسد: «مدعای آقای هاشمی نه‌تنها نوری بر تاریکی‌ها نمی‌افکند، بلکه بر تیرگی‌ها می‌افزاید: «حق‌الکشف» در چه زمانی وضع شد؟ مبارزه با ثروت‌های بادآورده توسط وزارت اطلاعات و در یک روزنامة خاص به کارگردانی عناصر اطلاعاتی از چه زمانی آغاز گشت؟ ایجاد پوشش برای فعالیت‌های اطلاعاتی خارجی چه ربطی به مالکیت کارخانه‌های داخلی داشت؟ تأمین درآمد توسط وزارتخانه و نهادها و ارگان‌های مختلف در چه زمانی، در پرتو چه سیاستی و با مجوز چه کسی آغاز شد؟ آیا فعالیت گستردة اقتصادی در پرتو رانت امنیتیِ، افراط نام دارد؟ آیا استفاده از خط ترانزیت مواد مخدر برای مسائل جنگ و خرید اسلحه صورت گرفت؟ آیا قتل فاطمه قائم‌مقامی و سیامک سنجری در رابطه با جنگ و خرید اسلحه قابل‌تحلیل است؟»

گنجی درباره انتقادناپذیری هاشمی در مقاله‌ای با عنوان «روشنفکران و عالی‌جناب سرخ‌پوش» می‌نویسد: «آقای هاشمی در دهة اول انقلاب پس از حضرت امام و در دهة دوم انقلاب پس از مقام رهبری نیرومندترین مرد نظام جمهوری اسلامی ایران بود. عالی‌جناب سرخ‌پوش می‌خواهد تا در دهة سوم انقلاب همچنان قدرتمند باقی بماند و برای بسط قدرت در صدد تصاحب همزمان کرسی ریاست مجلس و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام است تا از این طریق به عضویت بسیاری از دیگر نهادها و ارگان‌های تصمیم‌گیر اصلی نظام درآید، ولی متأسفانه ایشان حاضر به پاسخگویی به پرسش‌های شهروندان و روزنامه‌نگاران نیست. قدرت غیرپاسخگو برای هر ملتی مضر و خطرناک است. قدرت نامحدود با پروژة توسعة سیاسی تعارض بنیادین دارد. آقای هاشمی و کارگزاران اینک که به پایگاه اجتماعی و مشروعیت دوم خردادیان نیاز دارند، هیچ‌گونه انتقادی را از ایشان برنمی‌تابند. اگر ایشان بر کرسی ریاست مجلس تکیه زند، با چنین شخصی چه نوع رابطه‌ای می‌توان برقرار کرد؟»

گنجی در مقالة دیگری به نقد نظریه اعتدال هاشمی رفسنجانی می‌پردازد و اشکالات متعددی نسبت به این نظریه مطرح می‌کند. وی در مقاله خود با عنوان «فقر و مسکنت نظریه اعتدال» که در روزنامه فتح منتشر شده، می‌نویسد: «اگر مشکلات نظریة اعتدال را نادیده بگیریم و فرض کنیم که آن تئوری هیچ نقصان و خللی ندارد، هنوز جای یک پرسش جدی باقی است: آیا عالی‌جناب سرخ‌پوش، با رفتارهایی که تاکنون داشته، مصداق اعتدال است یا اعتدال‌گراست؟ آیا زبان «تحقیرگر» و «دشمن‌خوان» هاشمی رفسنجانی از اعتدال حکایت دارد؟ آیا وقتی هاشمی رفسنجانی کابینة خود را غیرسیاسی معرفی کرد و افزود که خود به جای بقیه به‌قدر کافی سیاسی است، از اعتدال خبر می‌داد یا اعتدال را بنا می‌نهاد؟ آیا قتل بیش از هشتاد نفر از روشنفکران و دگرباشان در مدت صدارت هاشمی نشانة اعتدال است؟ آیا مستثنا کردن هاشمی از قانون انتخابات و قبول آن از طرف هاشمی نشانگر اعتدال است؟ آیا استفادة‌ هاشمی از تریبون نماز جمعه و صدا و سیما برای انتخابات اعتدال را به نمایش می‌گذارد؟»

بحث قتل‌های زنجیره‌ای آن‌قدر بالا می‌گیرد که اکبر گنجی، اکبر هاشمی را دعوت به مناظره درباره این قتل‌ها می‌کند و می‌نویسد: «آقای هاشمی رفسنجانی می‌فرمایند وزارت اطلاعات در دورة ایشان تمیزترین دوران را داشته و قتل‌های زنجیره‌ای پس از اتمام دورة ایشان و آغاز به کار دولت خاتمی به وقوع پیوسته است. من آقای هاشمی رفسنجانی را دعوت به یک مناظره علنی دربارة قتل‌های زنجیره‌ای در دورة ریاست جمهوری ایشان می‌کنم. اگر در این مناظره نتوانم وقوع قتل‌ها در دوران ایشان را اثبات نمایم، حاضرم داوطلبانه روانه زندان شوم، اما در صورتی که وقوع قتل‌ها در دوران ریاست جمهوری ایشان را اثبات کردم، قضاوت نهایی در خصوص مدعیات و عملکرد آقای هاشمی با مردم خواهد بود.» این بحث آن‌قدر برای روزنامه‌های دوم خردادی اهمیت داشته است که این یادداشت هم‌زمان در روزنامه‌های آفتاب امروز، مشارکت، فتح، صبح امروز و عصر آزادگان منتشر می‌شود و این مباحث و دعوت به مناظره درست چند روز قبل از انتخابات مجلس ششم از سوی رسانه‌های زنجیره‌ای و به منظور تخریب هاشمی صورت گرفت.

گنجی در ادامة حملاتش به هاشمی در یادداشتی با عنوان «رانت‌جوی و ثروت‌اندوزی» چهار روز قبل از انتخابات مجلس ششم با متهم کردن هاشمی به فساد می‌نویسد: «کارشناسان اقتصادی دو کارکرد مهم برای سیاست تعدیل اقتصادی در نظر می‌گیرند:

اول: تخصیص بهینة منابع

دوم: حذف رانت

این دو کارکرد مهم سیاست تعدیل، به دلیل شخصیت هاشمی در ایران به وقوع نپیوست. آقای هاشمی به طور جدی در تخصیص منابع دخالت می‌کرد و منابع را آن‌طور که خود می‌پسندید و تشخیص می‌داد، توزیع می‌کرد. در دو دهة گذشته بر اثر رانت‌جویی، «طبقة جدیدی» در جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این طبقة نوکیسه در فرآیند خصوصی‌سازی با خرید تقریباً مجانی بسیاری از صنایع ملی، به ثروت‌های بادآورده دست یافت. در دوران سازندگی حتی به دستگاه‌های غیراقتصادی و امنیتی اجازه داده شد با فعالیت اقتصادی نیازهای مالی خود را تأمین نمایند. در پرتو چنین مجوزی، فسادهای کلانی به وجود آمد و خط ترانزیت مواد مخدر با هدف ثروت‌اندوزی و تخریب غربیان فعال شد.

آقای هاشمی در پاسخ به پرسش دانشجویان در خصوص فعالیت‌های اقتصادی فرزندانشان می‌فرمایند: «بحث‌های اقتصادی که مطرح می‌کنند، دروغ است. زندگی ما پیش از انقلاب از لحاظ دارایی از الآن بهتر بود. زندگی متوسطی داریم، این خیلی مهم است که بیست سال از انقلاب بگذرد و خانواده‌ای که کارهای زیادی دستش بود، امکاناتش نسبت به قبل کمتر شود.» وضع اقتصادی خانوادة آقای هاشمی قبل از انقلاب چگونه بود؟ ایشان می‌فرمایند: «بنا داشتم برای اولین بار اتومبیل بخرم. یک پژوی 404 دست دوم به صورت قسطی خریدم.» یعنی قبل از انقلاب ایشان توان و امکان خرید یک اتومبیل نو را نداشتند؛ لذا به طور قسطی یک اتومبیل پژوی دست دوم خریداری می‌کنند.»

واکنش‌ها به این کتاب در بین سیاستمداران چه بود؟

پس از انتشار این کتاب و مطرح شدن تهمت‌ها و تخریب‌های گنجی علیه هاشمی رفسنجانی افراد بسیاری درباره کتاب گنجی موضع گرفتند که در ادامه برخی از این مواضع را مرور می‌کنیم:

حسین مرعشی که یکی از نزدیک‌ترین افراد به هاشمی است در مصاحبه‌ای این‌گونه از عملکرد اکبر گنجی و سیل اتهامات وی به هاشمی رفسنجانی دفاع می‌کند:

سؤال: وقتی کتاب عالی‌جناب سرخ‌پوش منتشر شد شما چه کاری کردید؟

مرعشی: ما تحمل کردیم تا خود و دوستانمان که این کار را کردند به اشتباهشان پی بردند!

سؤال: چرا در برابر اتهامات تندی که به آقای هاشمی از طرق مختلف از جمله انتشار کتاب عالی‌جناب سرخ‌پوش و توزیع و انتشار آن به دستور وزیر ارشاد وقت زده شد، موضع محکمی نگرفتید؟

مرعشی: ما تحمل کردیم.

سؤال: یعنی در مورد هرچه فکر کنید اشتباه است،‌ تحمل می‌کنید؟ ضمن اینکه آن‌ها امروز نمی‌گویند اشتباه کرد‌ه‌اند، بلکه معتقدند آقای هاشمی تغییر کرده است.

مرعشی: همه انسان‌ها در حال تغییر هستند. آن‌ها تغییر کردند ما هم تغییر کردیم.

این واکنش‌های مرعشی نشان می‌دهد هنگامی که هاشمی در اوج تخریب از سوی اصلاح‌طلبان بود، کارگزارانی‌ها بیشتر سعی می‌کردند این انتقادات را تحمل کنند تا اینکه از هاشمی دفاع کنند و هاشمی نیز در همان سال‌ها از این رفتار کارگزارانی‌ها گله کرد.

هاشمی در نقد کارگزارانی‌ها می‌گوید:‌ «نظر من این است که کارگزاران جریان مثبتی است، گرچه نسبت به مرکزیت کارگزاران انتقاد دارم. چون آن‌ها بعد از دوم خرداد آن راهی را که به خاطر آن فعالیت را شروع کردند، فراموش کردند و در حقیقت در دولت آقای خاتمی هضم شدند و مشارکتی‌ها آن‌ها را تحت فشار قرار دادند و به هر دلیلی ترسیدند. مثلاً آقای نجفی که رئیس برنامه و بودجه بود، به اسم سازندگی آمده بود، ولی در این زمینه کاری نکرد و چیزی دیگری می‌گفت. یا آقای کرباسچی که هویت خود را از سازندگی گرفته بود، بعدها سازندگی را فراموش کرد.»

محسن هاشمی نیز از جمله کسانی بود که به کتاب گنجی واکنش نشان داد و مهاجرانی را حامی این کتاب دانست. هاشمی می‌گوید: «اصلاح‌طلبان تندرو در سال‌های 76 تا 78 علیه ما شایعات راه انداختند. در زمان وزارت فرهنگ آقای مهاجرانی، کتاب عالی‌جناب سرخ‌پوش چاپ و بارها تجدید چاپ شد.»

صادق زیباکلام نیز در مصاحبه‌ای غیر از اکبر گنجی، نام افراد دیگری را نیز جزء این پروژه می‌داند و می‌گوید: کسانی که وی را عالی‌جناب سرخ‌پوش یاد می‌کردند امروز به اشتباه هولناک خود پی بردند، اصلاح‌طلبان تندرو مانند اکبر گنجی، عباس عبدی، موسوی خویینی‌ها و محمد قوچانی متوجه شدند ضربه‌ای که به هاشمی وارد می‌کردند به ضرر اصلاحات بود و آن‌گونه که وی را مورد هجمه قرار دادند اشتباه‌ترین سیاست ممکنه بود و شاخه‌ای را می‌بریدند که خود بر روی آن نشسته بودند.

 

منبع:مشرق


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها