به گزارش پایگاه 598، سی ماه پس از آنکه دولت یازدهم زمام امور را با شعار عقلانیت و تدبیر در
دست گرفت، به گواهی اسناد و آمار رکودی بیسابقه بر کشور حاکم شده است.
اینگونه به نظر میرسد که مقامات و مسئولان دولتی، در ماجرای دیگری درگیر
بودند و فرصتی برای رسیدگی به حال و روز اقتصادی مردم نداشتند! اکنون و با
پایان مذاکرات هستهای و در هنگامی که نوبت به اجرای تعهدات دولت رسیده، به
نظر میرسد که دولتمردان، نگران زمان طولانی و مهم از دست رفتهاند و
میکوشند با انتخاب میانبرهایی خوش ظاهر و زود تاثیر، زمان از دست رفته را
جبران کنند و بار دیگر اقبال عمومی را بدست بیاورند. اوج اتخاذ سیاست
میانبر را باید در سفر اخیر رئیس جمهور محترم و هیئت یکصد نفره همراه وی
دید. سفری که به اعتقاد بسیاری، میتوانست منشا برخی تحولات اقتصادی شود،
اما همانطور که تجربه سی ماه گذشته نشان داده، تیم اقتصادی دولت، شناختی
واقعی و حقیقی از مشکلات سطح جامعه ندارند و حداکثر به برخی آمال و آرزوها
پرداختهاند، این سفر نیز به همان سمت و سو منحرف شد و این نگرانی وجود
دارد که باعث تشدید مشکلات در آینده شود! چگونه!؟
1- چند روز قبل، محمود سریعالقلم - که روزگاری در زمره مشاوران ارشد رئیس
جمهور کنونی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت بود و اکنون هم
گفته میشود چهره پشت پرده بسیاری از تصمیمات اقتصادی و سیاسی دولت
است- در حاشیه اجلاس جهانی اقتصاد در داووس سوئیس، به خبرنگار سیانان
گفته بود: « ایران باید پولی را که به دست میآورد صرف حل مشکلات اقتصادی
در داخل کند و بنابراین چیزی برای هزینه در منطقه نخواهد داشت.... با توجه
به شرایط کنونی اقتصاد ایران و این حقیقت که هم اکنون 41 درصد از
تحصیلکردگان در کشور بیکارند و باز این حقیقت که ایران باید پس از بیش از
ده سال تحریم، تحریمهای شدید، ساختار اقتصادش را از نو بنا کند، بیشتر
توجه این کشور بر مسائل داخلی قرار خواهد داشت، به ویژه اقتصاد ملی. لذا
ایران دیگر منابعی در اختیار نخواهد داشت که به منطقه و یا
«بلندپروازیهایش در منطقه» اختصاص دهد»! می بینید که تنها برگ برنده
منطقهای و بینالمللی ما در مقابل دشمنان قسمخورده ملت «بلندپروازی»
خوانده میشود و با به رخ کشیدن مشکلات اقتصادی، اینگونه به جامعه القا
میشود که اگر مشکلی هست، به این دلیل است که ما بلندپروازی کردیم و اگر
پول آن بلندپروازیها در داخل هزینه شود، آن 41 درصد بیکار به سر کار
میروند و اقتصاد ملی رونق میگیرد! این نگاه نادرست و بیمار، در همین
سخنان خلاصه نماند و خیلی زودتر ازآنچه به ذهن میرسید،گام در راه عملیاتی
شدن نهاد اما نه برای اشتغال آن 41 درصد و نه برای حل مشکلات اقتصاد ملی!
بلکه برای اطمینان بخشیدن به غرب تا هم به حیات اقتصادیشان کمک کند و هم
اطمینان بدهد که ما همه پولمان را پیش خودتان آوردهایم و پولی نداریم که
بلندپروازی کنیم!
2- سفر رئیس جمهور محترم به اروپا، گام اجرایی سخنان جناب مشاور یاد شده
بود که پس از گام اول، یعنی توقف چرخ انرژی هستهای، میرود تا سرمایه ملت
ایران را به رگ پیکر بیرمق اقتصاد غرب تزریق کند و البته با جشن و سرور
ذوقزدگان، هیاهو به راه بیندازد که درهای دنیا به روی ما باز شد و همای
سعادت به شانهامان نشست! چرا که توانستیم با پژو و ایرباس قرارداد ببندیم!
این سفر به شدت نشان داد که مقامات دولت یازدهم، کمترین شناختی از
واقعیتهای تلخ اقتصاد کشور ندارند وگرنه چنین سخاوتمندانه، سرمایه ملی را
به جیب ایتالیا و فرانسه که خودشان پر از مشکل و معضل اقتصادی هستند،
سرازیر و اینگونه بازار هشتاد میلیونی را به روی آنان باز نمیکردند!
3- « وقتی با دنیا در حال مبارزه هستید باید به خودتان و داخل تکیه کنید،
با شعار که نمیشود مقابله کرد، باید تدبیر کنیم و در برابر زورگوییها
بایستیم. اولین راهش این است که به خودمان متکی شویم و واردات را کم کنیم،
اینکه مقام معظم رهبری بر اقتصاد مقاومتی بارها و بارها تاکید کردند، به
همین دلیل است که کشوری که میخواهد بایستد، باید روی پای خودش بایستید، نه
اینکه به دیگران بیشتر تکیه کند». آنچه خواندید،گوشهای از سخنان رئیس
جمهور در یکصدمین روز از آغاز مسئولیتش بود ایشان البته پیشتر هم گفته
بود: «عدالت اقتصادی به این معنا است که هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد.
اولین مسئله، تولید است ... در شرایط امروز به جای اینکه تولید داخلی را
بیشتر کنیم به واردات روی آوردهایم که این بزرگترین بیعدالتی است. عدالت
اقتصادی این است که در شرایط فشار دشمن بتوانیم به تولید کمک کنیم، فضا را
بهبود ببخشیم و تولید داخلی را بیشتر کنیم و از واردات کم کنیم. شعارهای
سیاسی ما با عملکرد اقتصادی ما سازگار نیست. در شعار سیاسی، شعار مقاومت
میدهیم اما در عمل در بخش اقتصادی مقاومتی در کار نیست» این سخنان در
شرایطی گفته شده بود که هنوز، وضع مثل امروز نبود. نه به گفته مقامات
دولتی، هر 5 دقیقه یک ایرانی بیکار میشد و نه بیش از هشتاد درصد
کارگاههای تولید و ... تعطیل بود و نه به اذعان آن آقای مشاور، بیکاری
تحصیلکردگان به 41 درصد رسیده بود و نه 4 وزیر دولت، خطر رکود را به دولت
هشدار داده بودند و نه.... حالا اما همه این اتفاقات افتاده و طبیعتا دولتی
که رئیسش آن حرفها را زده، باید بیش از هر کس دیگری به فکر تحقق آن باشد.
اما اکنون باید پرسید سوغات فرنگ، همان شده که جناب رئیس جمهور وعده کرد؟
4- پاسخ این سوال را به دو صورت میتوان داد؛ یکی براساس آنچه منابع غربی
گفتهاند و دیگری براساس قراردادهای منعقد شده. روز گذشته فایننشال تایمز
در گزارشی خبری –تحلیلی، سفر روحانی را مورد بررسی قرار داده و با اشاره به
اینکه برقرار شدن روابط تجاری میان ایران و ایتالیا سودهای کلانی برای
ایتالیاییها دارد نوشت:«حسن روحانی و هیئت همراهش مقدمات عقد قراردادهایی
به ارزش تقریبی ۱۷ میلیارد دلار را در ایتالیا فراهم کردهاند ... در
فرانسه هم قراردادی برای خرید ۱۱۴ هواپیمای مسافربری ایرباس امضا میشود.
ارزیابی بعضی از اقتصاددانان منطقه این است که ایران طی دورهای پنج ساله
به ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز دارد. صندوق بینالمللی پول
پیشبینی میکند که واردات ایران از ۷۵ میلیارد دلار در سال جاری میلادی به
۱۱۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ برسد» پیشبینی افزایش چشمگیر واردات، تنها
ظرف پنج سال! سوغات شوم فرنگ! اما فرانس 24 موضوع را بسیار مختصرتر و
سادهتر بیان میکند؛ این رسانه فرانسوی با یادآوری حجم بالای قراردادهای
منعقد شده برای« واردات» از اروپا نوشت: «درهای ایران برای تجار باز است،
این پیام ساده حسن روحانی رئیس جمهوری ایران در جریان سفر به اروپا است»!
تحلیل این دو رسانه معتبر را در کنار اظهارات یک مقام ارشد ایتالیایی که
گفته بود: « با این قراردادها، ایتالیا از رکود خارج میشود» یا وزیر
فرانسوی که گفته بود: « زیاندیده اصلی تحریمهای ایران، صنایع فرانسه بود»
تکمیل میشود و میتوان فهمید که چه اتفاقی افتاده است!
اما بررسی قراردادها هم گویای حقایق تلخی است. خرید 118 فروند هواپیمای
مسافربری- اگرچه در شرایط عادی خوب و خوشحالکننده است- در شرایط کنونی
اقتصاد ایران با میلیونها بیکار، چه مزیتی برای ما دارد جز رونق و
اشتغالآفرینی صنایع فرانسه!؟ آیا آقای رئیسجمهور، فراموش کردهاند که
قرار بود برای بچههای ایران شغل درست کنند!؟ آیا این به مانند آن نیست که
خانوادهای از بیکاری و بیماری و ... رنج میبرد و پدر خانواده، تنها
سرمایهاش را به خرید لوستر اختصاص میدهد!؟ آیا الان و در این شرایط،
اصلیترین نیاز ایران خرید هواپیماست!؟ آن هم هواپیماهایی که بخش قابل
توجهی از آنها به دلیل ویژگیهای فنی، تنها امکان فرود در فرودگاه امام
خمینی(ره) تهران و 54 فرودگاه دیگر جهان را داراست! آیا این آرزوها
بلندپروازی نیست!؟ تجدید قرارداد با پژو را هم باید در همین مسیر دید. در
ابتدا باید پرسید مگر پژو همان شرکتی نیست که در میانه تحریمها، ما را رها
کرد و رفت!؟ و مگر همان شرکتی نیست که در اثر تحریم، هزاران کارگرش بیکار
شدند و به خیابانها ریختند!؟ حال شما به آنها جایزه وفاداری میدهید و
کارگرانش را دوباره به سر کار بر میگردانید اما جوان ایرانی را در برزخ
بیکاری تنها میگذارید!؟ آن هم تنها به خاطر سرمایهگذاری 200 میلیون
یورویی در ایران خودرو!؟ آیا تا کنون کسی به این نکته فکر نکرده که چرا
فرانسویها- که حتی در جریان مذاکرات یکطرفه هستهای، تا روز آخر، بارها
نقش پلیسبد را بازی کردند- صدرنشین بازار خودروی ایرانند!؟ دست چه کسی یا
کسانی درکار است که اجازه نمیدهد یک خودروساز دیگر غیراروپایی و یا
اروپایی که محصولات به مراتب پیشرفتهتری نسبت به پژو دارد، وارد این بازار
شود؟ و چرا پژو هنوز نیامده، برای ما شرط میگذارد که اگر تحریمی صورت
گرفت، بدون پرداخت یک ریال غرامت، از ایران میرود!؟ به راستی آقایان مسئول
دولتی، با سرمایه خودشان هم چنین معاملاتی میکنند!؟ برای فرزندان خودشان
هم اینگونه اشتغال ایجاد میکنند!؟
بار دیگر وعدههای رئیس دولت را با وضعیت کنونی اشتغال و اقتصاد مقایسه
کنید و نتایج سفر اروپایی دولت را در رفع این معضلات بررسی کنیم. آیا
تاثیری دارد یا فقط میتوانیم چند روزی ذوقزده باشیم که هواپیما میخریم و
مثل دوران دبستان رفتنمان، از شوق خریدن کفشهای نو، تا صبح خوابمان
نمیبرد!؟ تا اینجای کار، یکبار برای پیوستن به جامعه جهانی(!) سرمایه ملی
در انرژی هستهای تعطیل شد و اکنون در یک سفر به اروپا، واردات وسیع در
دستور کار قرار گرفت، آیا اگر قرار باشد یک سفر خارجی دیگر در دستور کار
قرار بگیرد، باید گوشهای از ایران را بفروشیم!؟