به گزارش پایگاه 598، اخبار و حوادث تلخ برای جامعه ایرانی انگار پایانی ندارد! سعودیها
آیتالله نمر را به جرم افساد فیالارض با شمشیر گردن زدند، صدای خانواده
عدالتخواه ۵۰۰ حاجی ایرانی شهید به هیچ کجا نرسید، زکزاکی در زندان است و
حامیان انقلاب اسلامی بدون حمایت دیپلماتیک ایران روزگار میگذرانند،
معلمان ایرانی در امارات در انتظار اجرای حکم حبس به سر میبرند، جنگ یمن
در آستانه یکسالگی است، تحریمهای جدید یکی پس از دیگری وضع میشود و قتل
برجام رسمیت یافته است، نفت بدون هراس از اقدام عاجل ایران در کانال ۳۰
دلاری به سقوط ادامه میدهد و مردم خسته از بیعملی دولت، سفارت عربستان را
هدف قرار میدهند تا شاید ذخایر استراتژیک قدرت ایران آزاد شود.
فضای تعاملات بینالمللی نیز به سمت «بازمهندسی جامعه ایرانی» تغییر کرده و
دشمن متاسفانه به علت برخی موضعگیریهای غلط سیاستمداران غربگرا از
اعتراف به عطش تاثیرگذاری بر تحولات داخلی و انتخابات ما هیچ ترسی ندارد.
«گروه
بینالمللی بحران» که پیشتر با هاشمیرفسنجانی در ایران دیدار داشت، در
جدیدترین گزارش خود با تشریح فضای ایران و جایگاه روحانی در معادلات قدرت،
با دخالت رسمی در امور داخلی کشورمان از آمریکا و اروپا خواست حسن روحانی
را در تسریع فرآیند اصلاحات در ایران یاری کنند! جورج سوروس، عضو هیات
امنای گروه بینالمللی بحران است و نام شیمون پرز، رئیس پیشین رژیم
صهیونیستی نیز در حلقه مشاوران این بنیاد دیده میشود. با این وجود روزنامه
رسمی دولت ستون سرمقاله خود را چند نوبت به نماینده این گروه اجاره داده
است!
اینها نشانههایی از بیاعتبار شدن خواست و نظر ایران در حوزه
بینالملل و گستاخ شدن دشمن در پیشروی در خصوصیترین حوزههای اقتدار نظام
میتواند باشد. در جنگ نظامی خوب میتازیم و در کمتر از یکسال بیش از نیمی
از سرزمینهای اشغال شده به دست داعش را فتح کردهایم و محبوبیتمان در
منطقه تصاعدی افزایش مییابد اما در حوزه قدرت نرم، به دیپلماسی لبخند
میبازیم!
ایام به کام!
«قدرت نرم»
توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای کسب نتایج مطلوب از طریق جذابیت به جای
اجبار یا تطمیع است. به قول معروف، سهمیه قدرت نرم تعیین میکند چرخ روزگار
به نفع یک ملت و خواستههایش بچرخد و ایام را به کام آنها شیرین کند یا
تلخی روزگار را چندین برابر کند. قدرت نرم لزوما از نسبت مستقیمی با قدرت
سخت برخوردار نیست و به صورت مستقل و از طریق نشانههای ملی و فراملی قابل
محاسبه است.
سیاستهای یک کشور در برابر حوادث جهانی اعم از اینکه
در رابطه با ملت خود باشد یا سایر ملتها و دولتها در تنظیم نمایه قدرت
نرم آن بسیار موثر است. با این احتساب زمانی که دولت جمهوری اسلامی ایران
از پیگیری شایسته و بایسته حقوق جانهای از دست رفته ایرانیان در فاجعه منا
سر باز میزند و پیش از موعد تصمیمسازی حقوقی در این ارتباط، در برابر
جنگ نرم دشمن در فضای ارتباطات جهانی، صحبت از تعامل مثبت و اهمیت دوستی با
رژیم تضعیف شده سعودی میکند، منابع قدرت نرم خود را به باد فنا داده است.
تضعیف عامدانه؟!
همچنین
زمانی که مدعیترین سیاستمدار ایرانی در حوزه روابط ایران و عربستان،
اختلافات شدید سیاسی ۲ کشور در منطقه را که برآمده از نقض صریح اصول اسلامی
و وحدت نظامی آلسعود و رژیم غاصب صهیونیستی است، حاصل برخی سوءتفاهمات و
افراطگراییهای داخلی در هر دو کشور برمیشمارد بر سیمای قدرت نرم ایران
در مقابل چشمان بهتزده مردم جنگزده یمن، عراق، سوریه و خود ملت حجاز چنگ
میاندازد. نتیجه تضعیف قدرت نرم ایران در حوزه جهانی این میشود که نامه
هاشمیرفسنجانی، تلاشهای مراجع عظام تقلید و حرکتهای خشونت پرهیز مردم
قطیف و عوامیه برای آزادی «شیخ نمر» نتیجه نمیدهد.
حاصل بیتوجهی
به مولفههای قدرت نرم جمهوری اسلامی در سیاستهای بینالمللی میتواند
حمله ارتش نیجریه به شیخ زکزاکی و یارانش باشد که در ادبیات جهانی منتسب به
انقلاب ایران طبقه بندی میشوند. نتیجه بارز تضعیف قدرت درونی ایرانیان،
شکست مذاکرات صلح یمن و کاهش مکرر قیمت نفت و کاهش روز به روز اعتبار
پاسپورت ایرانیان است.
کلاهی که پشم ندارد!
منظور
این نیست که در هیچکدام از پروندههای یادشده دستگاه سیاست خارجی ما تلاش
نکرده است، بلکه مطابق تعریف تخصصی «قدرت نرم»، توان تاثیرگذاری دولت بر
منازعات بینالمللی و به کرسی نشاندن خواستهها بشدت پایین آمده است و به
اصطلاح، کلاه دیپلماسی ایرانی پشم ندارد!
آیا میتوان در همه این
موارد بر قدرت سخت و نظامی ایران مانور داد؟ آیا میتوان برای بالا بردن
اعتبار پاسپورت ایرانیان «جنگ جهانی» به راه انداخت؟ سهم دولت در ترغیب ملت
به بروز واکنش سخت در برابر گستاخی سعودیهای صهیونیست چند درصد است؟
لبخندهای بیمورد چه کسی مردم را از قدرت نرم دستگاه دیپلماسی جمهوری
اسلامی ایران ناامید کرد تا اقتدار ایران را در تسخیر سفارت و نمایندگی
عربستان در تهران و مشهد و توسل به قدرت سخت جستوجو کنند؟ قویترین
قدرتهای نظامی نیز بدون صیانت از منابع قدرت نرم، تبدیل به ارتشهای
بیکارهای همچون ارتش شوروی سابق و رژیم غاصب صهیونیستی میشوند.
دولتی
که در انتشار بیانیه محکومیت وقایع تروریستی نیز «نظام طبقاتی ضدانسانی
غرب» را به رسمیت میشناسد و ترس یک شبه پاریسیها از تروریسم را ارجح بر
ترس چند ساله مردم منطقه خود از فجایع داعش برمیشمارد، حساب بانکی طلایی
قدرت نرم ملت خود را که حاصل سالها تلاش، آرمانگرایی و خودباوری است
یکشبه به ورشکستگی مینشاند.
مایه گذاشتن از اختیارات نظامی در
برابر نقض حقوقی برجام نیز نوعی شانه خالی کردن از مولفههای قدرت نرم است،
چرا که از اصل برابری وزن حوزه تهدیدات ناباورانه چشمپوشی شده است. این
فاجعه مثل این است که در برابر قلدری که در میدان ایستاده و شما را رسما
تهدید میکند، بگویید: اگر یک بار دیگر تهدید کنی، کلاس تکواندو ثبتنام
میکنم! تهدید حقوقی پاسخ حقوقی درخور میخواهد، نه بازگشایی پرونده
معاملهای دیگر بر سر قدرت سخت کشور! آیا درک اصول مبرهن مذکور، تا این
اندازه مشکل است؟!
معامله بر سر علم
پیشرفت
موشکی حق مسلم ماست و ترس از داراییهای نظامی آینده نگرانه ایران بدون
تاکید بر جنگ و واکنش سخت نظامی خود از توانایی بازدارندگی برخوردار است و
به فربه شدن قدرت نرم ایران و تاثیرگذاری بر نحوه تعامل دیگران با کشورمان
میانجامد. چه کسی به دولت این حق را داده که پیشرفتهای موشکی کشور را
وجهالمصالحه قرار دهد تا مثلا از تهدیدات بیشتر آمریکا جلوگیری کند؟! آیا
پشت پرده معاملههای محرمانه دیگری برای توقف پرونده پیشرفتهای کشور در
حوزههایی همچون فضایی، سایبر و موشکی صورت گرفته که روحانی در برابر نقض
صریح برجام، آمریکا را تهدید به رشد علمی دانشمندان ایرانی میکند؟!
پس نامهنگاری بیربط روحانی در برابر نقض برجام نیز از ظرفیت تاثیرگذاری
بر قدرت نرم جمهوری اسلامی برخوردار است، چرا که دولت از پاسخدهی به
آمریکا در محدوده برجام پرهیز کرده و اتفاقا در پازل مورد علاقه
آمریکاییها یعنی گره زدن سرنوشت برجام به سایر پروندهسازیهای غرب ضد
ایران اقدام کرده است. نتیجه اینکه دولت دانسته یا نادانسته پای پرونده
موشکی را نیز به «مذاکرات» باز کرده در حالی که ایران پیش از این اعلام
کرده چنین نخواهد کرد.
خلع سلاح آرمانی
دیپلماسی خلع سلاح پس از موفقیت در حوزه هستهای اکنون وارد حیطه حیاتیترین منبع قدرت
نرم
جمهوری اسلامی شده است. قدرتی که حتی زمانی که ایرانیان از توانایی تولید
سادهترین سلاحهای دفاعی نیز برخوردار نبودند به پیروزی در جنگ ۸ ساله با
همه قدرتهای جهانی انجامید.
شاید روسیه یا انگلیس بدون برخورداری
از منابع قدرت نرم در دنیا باقی بمانند اما ایران بدون پایداری آرمانی،
پیشینه انقلابی و مقاومت مردمی، به کل فاقد جذابیت میشود و بعید است ملتی
که استقلالشان در «گروه بینالمللی بحران» با حضور جورج سوروس و مشاورت
شیمون پرز پیش از این معامله شده، حاضر به تحمل یک روز بیشتر «دولت رکود»
باشند! دولتی که با سکوت در برابر سیاست نفتی عربستان و باجدهی به
شاهزادگان سفیه سعودی، سقوط سرمایه اقتصادی خود را به تماشا نشسته و در
برابر بهت مردم میگوید: «با نفت ۳۰ دلاری که نمیتوان از رکود خارج شد!»
محبوبیت
جمهوری اسلامی بدون قدرت نرم و منابع آن، در حد جذابیت سیاستمداران
کارنابلدی است که ادعای ژنرالی دارند اما تز رسمیشان واردات «مدیر» از
خارج کشور است. آیا باید منتظر تضعیف بیشتر قدرت نرم جمهوری اسلامی در فضای
جهانی باشیم؟ سیاست خارجی خلع سلاح تا کجا پیش خواهد رفت؟ آخرین باری که
تلاشها برای حل یک بحران بینالمللی از مسیر غیرنظامی و دیپلماتیک نتیجه
داد، کی بود؟ آیا کسی از موفقیتهای احتمالی دولتی که با شعار «گفتوگو با
جهان» روی کار آمد، خبر دارد؟