به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، ابعاد جنایات امریکا در اقصی نقاط جهان و همچنین حمایت این کشور از تروریسم بر هیچ کس پوشیده نیست. با نگاهی اجمالی به آمار جنگ های خارج از خانه ی امریکایی ها، و همچنین بررسی دخالت های غیر مستقیم کاخ سفید در بسیاری از جنگ ها، براحتی می توان به ابعاد دهشتناک ظلم شیطان بزرگ به بشریت پی برد. اما چرا مردم امریکا آنگونه که باید و شاید، نسبت به سیاست های دولت خود اعتراض نمی کنند؟ در واقع، پذیرش این حقیقت که مردم امریکا نسبت به بی عدالتی و ظلم سران کشورشان به دیگران بی تفاوت هستند در نگاه اول عجیب می نماید. اما وقتی به قدرت رسانه در اقناع ملت ها توجه شود، علت رفتار شهروندان امریکایی به راحتی مشخص می گردد. این روشی است که در امریکا قوی تر، علمی تر، و تاثیرگزارتر از دیگر نقاط دنیا دنبال می شود: حکومت این کشور، وظیفه ی اقناع مردم را بر عهده ی رسانه ها گذاشته است! رسانه وظیفه دارد طوری حق و باطل را در هم بیامیزد که در نظر شهروند امریکایی، رفتارهای مداخله جویانه و ظالمانه ی دولتمردان در خارج از مرزهای این کشور، امری منطقی و حتی واجب و لازم جلوه دهد.
ایران به دلیل موقعیت حساس منطقه، تهدیدهای رژیم صهیونیستی، و همچنین به خاطر اهداف و آرمان های انسانی-اسلامی از مظلومان منطقه حمایت نموده تا هم به آرمان های والای انقلاب در حمایت از مظلوم و استکبارستیزی پایبند بماند و هم از استقلال و امنیت خویش دفاع کند. این حقیقتی است که در رسانه های امریکایی به گونه ای کاملا معکوس جلوه داده می شود!
در هفته های اخیر پس از ورود روسیه به موضوع جنگ علیه تروریست های تکفیری در سوریه و مخصوصا پس از دیدار چند روز گذشته ی رئیس جمهور روسیه با مقامات عالی ایران و همفکری و هماهنگی در موضوع شکست داعش بدون دخالت دادن امریکا، کاخ سفید به شدت نگران است. این نگرانی را به وضوح می توان در رفتار رسانه های این کشور و همچنین رسانه های غیرامریکایی ولی همسو با سیاست های استکباری مشاهده نمود.
بی بی سی در تاریخ 4 آذر مطلبی تحلیلی با این عنوان منتشر نمود: روسیه و ایران، یک اتحاد ناخوشایند! نویسنده ی این تحلیل مدعی بود فقط بخشی از مردم ایران از همکاری کشورشان با روس ها راضی و خرسندند و این اتحاد ناراضیان بسیاری دارد! میدل ایست مانیتور نیز با یک نقل قول از اردوغان رئیس جمهور ترکیه مدعی شده بود: ایران و روسیه برای نبرد با داعش در سوریه مداخله نمی کنند، بلکه هدف اصلی شان حمایت از بشار اسد است! در آن مطلب نیز سعی شده بود علت حضور جنگنده های روس و مستشاران ایرانی در سوریه، امری صرفا سیاسی جلوه داده شود؛ غافل از اینکه ایران برای حمایت از اسد نیازی به حضور فیزیکی در سوریه ندارد.
فایننشال تایمز نیز با تیتری مشابه سعی نمود هدف ایران از حضور مستشارانش در سوریه، و همچنین دفاع از روس ها در نبرد علیه داعش را صرفا به انگیزه ی سیاسی حمایت از بشار اسد مرتبط جلوه دهد. این سایت خبری، سند خود را فرموده های رهبر معظم انقلاب در دیدار پوتین، نسبت به انگیزه های امریکا از حضور در منطقه عنوان کرد!
اما جالب تر از همه، رویکرد واشنگتن پست بود که با چرب زبانی سعی نمود حکومت ایران را عامل قربانی کردن ایرانی ها در سوریه جلوه دهد! واشنگتن پست با ابراز نگرانی از آمار شهدای ایرانی مدافع حرم در سوریه نوشت: ”این آمار تا جایی بالارفته که رسانه های داخلی ایران دیگر هیچ کوششی برای پوشاندن این حقیقت که سربازانشان در خاک یک کشور دیگر کشته می شوند نمی کنند!"
ردپای مرموز این گونه تحلیل ها را نه فقط در مطلب واشنگتن پست، بلکه حتی در شبکه های اجتماعی موبایلی می توان به وفور یافت! این امر، مخصوصا ارائه ی آمارهای عجیب آنان از تعداد شهدای ایرانی که با حقیقت فاصله ای دور و دراز دارد، ثابت می کند رسانه های امریکایی برای دلسرد نمودن مردم از شرایط سوریه نقشه کشیده اند. اما دو اشتباه فاحش آنان که ریشه در تفاوت باورها و اعتقادات تفکر اسلامی و تفکر اومانیستی غرب دارد موجب شده تا از این راه به جایی نرسند: اشتباه اول آنان در این است که سعی نمی کنند عمق احترام و علاقه ی مردم ایران به مقدسات دینی شان و افتخار دانستن شهادت در راه آنان را درک نمایند. اشتباه دوم آنان در این است که حضور مدافعین ایرانی حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در سوریه را امری حکومتی جلوه می دهند تا به خیال خود از این رهگذر، بین ملت و حکومت در ایران فاصله بیاندازند، زیرا از نظر آنان حکومت ایران، ملت خویش را فدای سیاست های خود می کند! اما حقیقت این است که در اعزام مستشاران و مدافعین ایرانی به سوریه نه تنها هیچ اجبار حکومتی در بین نبوده و نیست بلکه تمامی افرادی که از ایران به سوریه اعزام شده اند، برای این کار داوطلب بوده اند. بدین ترتیب اشک تمساح رسانه های غربی برای شهدای ایرانی امری مضحک و غیرقابل باور است. زیرا از سویی صغری و کبرای استدلال آنان برای مدعایشان غیرحقیقی است و از سوی دیگر چگونه می توان پذیرفت کسانی که خود خالق و حامی تروریست ها بوده و هستند، حقیقتا از جنایات آنان غمگین باشند؟!