درس اول
یادآوری چند نکته برای کسانی که می خواهند از این برنامه استفاده کنند:
النقطة الاولی:
-گویش ها شکل تغییر یافته زبان اصلی و رسمی هستند همانطور که در زبان فارسی هم گویش های مربوط به منطقه های گوناگونی هست. برای اینکه تفاوت آن را متوجه شویم ملاحظه کنیددر زبان فارسی گویش هایی که از استان های گوناگون به عنوان بخشی از زبان فارسی مورد استفاده مردم مناطق مختلف قرار می گیرد به تعبیری مانند همان گویش هایی است که در زبان عربی با آنها مواجهیم.
- گویش های محلی و منطقه ای غالبا برای زندگی روزمره و به کاربردن در محیط هایی عمومی مورد استفاده قرار می گیرد و در زمینه های رسمی، علمی و رسانه ای از زبان اصلی یا فصیح استفاده می شود. همانطور که در فارسی نیز اینگونه است مثلا ما گویش گیلکی، گویش یزدی، گویش اصفهانی را در زبان فارسی به صورت شکلی از زبان فارسی که به شکل اصلی و رسمی که در کتاب ها و در آموزش ها مورد استفاده قرار می گیرد می شناسیم.
- ما در زبان عربی چند گویش داریم؛ هرچند لهجه ها و گویش ها ممکن است از شهری به شهر دیگر، از منطقه ای به منطقه دیگر تفاوت داشته باشد اما اصول آنها تقریبا در چهار یا پنج دسته قرار می گیرد. اولا اصطلاحی که برای آن به کاربرده می شود در زبان عربی به آن « العامّیة» یا «اللغة المکسّرة» گفته می شود. العامّیة یعنی زبان عامیانه و المکسّرة یعنی زبان شکسته. و أحیانا بالعراق یُسمّونه «الدّارجة» أو «الجِلفیة». الدّارجه یعنی زبان رایج و الجلفیه یعنی زبان کوچه- بازار. همه اینها اسمهایی است برای گویش زبان عمومی. ازنظر جغرافیایی گویش های زبان عربی را تقریبا به پنج دسته تقسیم می کنند، البته نکته و توضیحی دارد که خواهم گفت.
- اللّهجة الشّامیة، گویش شامی که شامل سوریه، لبنان، فلسطین و بخشی از اردن می شود. هولاء الذین یتکلمون بهذه العامّیة نسمّیها اللهجة الشامیة یعنی اینهایی که با این زبان صحبت می کنند لهجه شامی می گوییم.
- اللهجة الثانیة: اللهجة المصریة، گویش دوم گویش مصری است وبما أنّ الثقافة المصریة تشمُل کثیرا من البلدان العربیة بحیث أنّ المُواطنین العرب یعرفون اللهجة المصریة تقریبا بکاملها. چون زبان مصری به جهت فیلم ها و برنامه هایی که از آن پخش می شود تقریبا برای همه شهروندان عربی شناخته شده است و به همین دلیل است که یک عراقی، یک خلیجی، یک کویتی لهجه مصری را به خوبی متوجه می شود؛ اگرچه به آن لهجه صحبت نمی کند.
- اللهجة الثالثة: اللهجة العراقیة، لهجه و گویش عراقی که البته برخی آن را با لهجه و گویش خلیجی که شامل کشورهای خلیج فارس می شود یکی می دانند و برخی هم متفاوت می دانند که اگر این دو را یکی بدانیم می شود چهار گویش.
- گویش بعدی گویش شمال آفریقا ست که یسمّونها باللهجة المغربیة. اللهجة المغربیة تشمل لیبیا و تونس و الجزائر و تقریبا بعض المناطق الإفریقیة الوسطی حیث انهم یتحدثون بالعربیة مع ما فیها من فوارق. این مطلب را باید توجه کنیم که لهجه ای که مربوط به چند کشور است به این معنا نیست که در بین آنها هم به یک شکل است اما نزدیک به هم هستند مثلا لهجه عربستانی با لهجه کویتی تفاوت هایی دارد اما خیلی جدا از یکدیگر نیستند.
النقطة الثانیة:
نکته دوم یا موضوع دوم که باید به آن توجه بکنیم: مثل ما که در زبان فارسی ممکن است در یک استان از روستایی به روستایی یا از منطقه ای به منطقه ای دیگر گویش آنها متفاوت باشد همین موضوع را در کشورهای عربی داریم مثلا نحن فی العراق نقول اللهجة البصراویة و اللهجة النجفیة و اللهجة الموصلیة. هناک من یتحدث بالعربیة فی المُوصل یختلف عمّن یتحدث ببغداد أو من یتحدث بالبصرة؛ کسی که در موصل به عربی صحبت می کند گویش او متفاوت است با کسی که مثلا در بغداد یا در نجف یا در کربلا صحبت می کند. و هذه نقطة مهمهةجدّا این یک نکته مهمی است که باید به آن توجه کنیم.
النقطة الثالثة:
طبعا هناک تقالید، هناک آداب، هناک ثقافة مختلفة من مِنطقة إلی منطقة أخری. یک سری عناصر و اجزای فرهنگی وجود دارد که از یک گویش به گویش دیگر متفاوت است مثلا در ایران ممکن است در شیراز غذایی درست بشود که در تبریز درست نشود و طبیعتا اسمی برای آن غذا در لهجه شمال کشورمان وجود ندارد. نفس الشئ فی العربیة مثلا بعض الفواکه، بعض انواع الاطعمة، حتی بعض الملابس توجد فی تونُس و لا توجد فی الجزائر أو توجد فی مِصِر و لا توجد فی سودان. طبعا هذه الفوارق بین اللهجات العربیة ؛ طبیعتا این تفاوت ها موجب می شود که ما وقتی با لهجه ها سر و کار داریم به این نکته دقت کنیم.
النقطة الرابعة:
إنّ العامّیة لا یمکن أن یتعلّمها الانسان إلّا أن یعیش فی تلک البِیئة؛ فراگیری لهجه جز اینکه انسان در همان فضای زبانی قرار بگیرد امکان پذیر نخواهد بود. هناک فرق بین التعرف علی اللهجة العربیة و بین تعلّم اللهجة العربیة؛ میان آشنایی با گویش های یک زبان و یادگیری آن تفاوت هست. برای یادگیری انسان باید حتما یک دوره های طولانی را در آن محیط زندگی بکند. مثلا ما الآن نمی توانیم به لهجه یزدی یا لهجه اصفهانی صحبت بکنیم اما اگر چند سال در این شهرها زندگی کنیم می توانیم یاد بگیریم. متوجه می شویم اما اینکه خودمان با آن گویش صحبت بکنیم نکته ای است. نفس الشئ فی العربیة فالمُواطن الکویتی إذا یسافر إلی الجزائر یَفهم ما یقوله المواطن الجزائری لکن لیس بمعنی أنّه یستطیع أن یتحدث بنفس اللغة .یک شهروند کویتی وقتی به الجزایر سفر می کند لهجه الجزایری را متوجه می شود اما خودش با آن لهجه صحبت نمی کند دقیقا شبیه ما. هذه مُلاحظات بالنسبه إلی العامّیه.
النقطة الاخیرة:
اینها یک نکاتی است که باید در هنگام فراگیری گویش های زبان عربی به ویژه گویش عراقی که موضوع این برنامه ها و دروس ما است مورد توجه قرار بگیرد. هناک سوال یَطرح نفسَه و طبعا بین القوسین لا بدّ أن نقدّم هذا التعلیق این سوال ممکن است پیش بیاید که چرا من[ به هنگام تدریس گویش عراقی] بیشتر به زبان عربی صحبت می کنم و کمتر به زبان فارسی صحبت می کنم؟! علت اصلی این است که در فراگیری زبان، انسان باید حتما خود را در فضای طبیعی آن زبان قراردهد. نحن إذا ترکنا الفارِسیة و تحدّثنا بالعربیة کأننا نعیش فی مثل هذه الأجواء. کلَّما استطاع الانسان أن یحصل علی هذه البیئة، أن یعیش فی بیئة لغویة یمکن أن یتعلم بسهولة[بیئَة(beea) به معنای فضا و محیط است}.تلاحظون مثلا إذا یسافرأحد إلی ایران اگر کسی به ایران سفر کند و یعیش فی أجواء ایرانیة، فی بیئة ایرانیة یتعلم الفارسیة بسهولة حتی أنه لا یحتاج إلی أن یشارک فی الصف و یتعلم بالدراسة نیاز به رفتن به کلاس از طریق روش های آموزشی ندارد چرا؟ چون در محیط قرار گرفته است. فطبعا إذا نحن نرید أن نتعلم لغة ام لَهِجة لأیّ لغة من اللغات فالأفضل أن نستفید من نفس اللغة. لکن هناک سؤال اینجا یک پرسشی مطرح است. آیا گویشِ یک زبان خود یک زبان مستقل است یا همان زبان است ولی شکل تغییر یافته آن؟ اگرچه در اینجا یک اختلاف نظری وجود دارد لکن من الصّحیح أنّ العامّیة أو الدارجة [منظور از العامیة و الدارجة زبان عامیانه و زیان رایج است] شِکل من أشکال اللغة الفصیحة [زبان فصیح یعنی زبان درست، زبان رسمی، زبان فصیح مثل فارسی که ما در کتابها و روزنامه ها می نویسیم و در رسانه ها استفاده می کنیم، به این زبان رسمی درست می گوییم و آن چیزی که می شکنیمش مثلا در فارسی عامیانه به جای می گوییم، "میگیم" استفاده می کنیم طبعا هذا نوع من التکسر و الانکسار نوعی از شکست و تغییر یافتن کلمات و تلفظ آنها در زبان عامیانه است و ذلک إذا تعلم احد اللغة الرسمیة و اللغة الفصیحة یمکن أن یتعلم العامیة بسهولة. آیا ما اول زبان عامیانه را یاد بگیریم بعد زبان رسمی را یاد بگیریم یا برعکس؟ هناک من یعتقد أن من الصحیح أن نبدأ بالفصحی ثم ننتقل إلی العامیة. اول زبان رسمی معیار را یاد بگیریم؛ مثلا اگر یک فردی بیاید داخل ایران و او را در محیط قرار بدهیم زبان عامیانه را یاد می گیرد اما متوجه نمی شود شکل جمله ها، کاربرد آنها و اجزای جمله چگونه است اما اگر یک دوره آموزشی بگذراند که بفهمد زبان فارسی به چه شکلی است موقع استفاده از آن در شکل عامیانه اش راحت تر خواهد بود و لذلک نحن نبدأ بشئ من المقارنة بین اللغة العربیة الفصحی و بین العامیة.
ذکر چند مثال برای روشن شدن تفاوت های میان زبان عامیانه و زبان فصیح:
علی سبیل المثال نحن فی العربیة الفصیحة نقول« نحن»( هذا الضمیر للجمع المتکلم) اما در زبان عامیانه - با تفاوت لهجه ها- گاهی اوقات می گوییم إحنا و گاهی می گوییم نِحنا. فکلمة إحنا أو نحنا بنفس المعنی الفصیحة لکن فیه شئ من التغییر مثلا نحن نقول: إحنا تَعبانین( ما خسته ایم) در حالی که در زبان رسمی می گوییم: نحن تعبانون. تلاحظون أنّ هناک فرقا یسیرا بین هذه الجملة فی العامیة و هذه الجملة فی الفصحی. ملاحظه می کنید که خیلی تفاوتی بین دو جمله مذکور نیست. یا مثلا می گوییم قَمر و در لهجه عراقی آن را (گُمَر) تلفظ می کنیم بما أن القاف فی اللهجة العراقیة تحول إلی گاف تاثیرا باللغة الترکیة التی کانت مستخدمة منذ العهد العثمانی. این نکته را توجه کنید که لهجه عراقی به جهت دوران حاکمیت عثمانی ها تا حد زیادی تحت تاثیر گویش ترکی قرار گرفته است و لذا قاف را گاف تلفظ می کنند مثلا "گال" بمعنی "قال" یا عبارت "گل له" یعنی "قل له" که البته در تلفظ گاف است ولی در نوشتار همان قاف می باشد.
خلاصه درس اول:
1- گویش ها، شکل تغییر یافته زبان اصلی و رسمی هستند که مورد استفاده زندگی روزمره مردم است.
2- یادگیری لهجه تنها با زندگی کردن و قرار گرفتن در فضا و محیط آن زبان امکان پذیر است.
3- یادگیری زبان رسمی و فصیح مقدمه فرگیری زبان و لهجه عامیانه است
4- معادل عربی گویش یا همان لهجه اصطلاحاتی نظیر "العامّیة، الدّارجة، الجِلفیة و المکسّرة" می باشد و به زبان رسمی و اصلی ای که در کتابها و رسانه ها مورد استفاده قرار میگیرد "اللغة الفصیحة" یا "الفُصحی" گفته می شود.
5- گویش های اصلی زبان عربی، پنج گویش است که هر کدام چندین کشور را شامل می شود: لهجه شامی، مصری، مغربی، عراقی و خلیجی.
تدریبات 1: ألفاظ الکلمات ومعانیها
جای : jaay قادم
مرتی : marty زوجتی
تلث : tla’th ثلاث
جِیب : jyb اجلب
إثنعش ithnaa‘sh إثنا عشر
مَیهِم : ma’yhim لایهم
ماکو maakw لایوجد
شلون : shlwn کیف
واگف : waaguf واقف
یم ya’m : عند
أزرگ : a’zrag أزرق
اللابس : illabis الذی یرتدی
چم : cham کم
شِتشوف shitshwof ماذا ترى ، مارأیک
تلگة tilgeh تجد
للفائدة
مجئ : جاء ، یجئ ، تعال .
--------------------------
جای إمن المدرسه.
· جیت إمن اشغل. (جئت من عملی)
· أجی من السوگ.(أجیء من السوق)
· إجانا خطار عَلغده.جاءنا ضیف علی الغداء)
· یجینا الجوارین عصریه . (یجیء جیراننا عصرا)
· إجوکم الاصدقاء علعشاء.(جاءکم الاصدقاء للعشاء)
· تجیکم رسالة عن طریق البرید. (تأتیکم رسالة عن طریق البرید)
· إجاچ هدیة من مدیرة المدرسة. (جاءک هدیة من مدیرة المدرسة)
· یجیچ الخطابة عصریة.(یأتیک خطاب عصرا)