در طول مسیر تا باند پرواز مباحث داغی در باره متن برجام و جلساتی که تاکنون بوده، بین موافقان (که البته در مواردی منتقد هم هستند) با منتقدان جدی صورت گرفت اما در عین حال شوخی های جالبی هم می شد.
آقای پزشکان و منصوری آرانی به شوخی می گفتند کاش کوچک زاده هم بود تا اگر حادثه ای در پرواز رخ داد، جماعتی از دست شما راحت می شدند! گفتم بعید است چون روح ما از جسم مان فعالتر است.
آقای بذرپاش با موبایل در حال فیلم گرفتن از جمع بود که رسید به آقای منصوری آرانی و پزشکان و من گفتم: ملت اگر این فیلم را بعد از ما دیدید، بدانید این دو نفر در آخرین دقایق به خاطر دفاع از برجام توبه کردند و فهمیدند چه بر سر ملت می آورد.
آقای تهرانی که در آخرین دقایق به پای پرواز رسید، همه صلوات فرستادند و گفتند، خیالمان راحت شد برای ورود در بهشت پارتی داریم.
به آقای بروجردی گفتم: امروز دفاع میکنید ولی اگر برجام اجرا شود، 10 سال دیگر که نتایج سوء آن معلوم شد، باز صدا و سیما شما را دعوت می کند و شما از معایبش سخن می گویید. برخی از دوستان هم نتوانستند به ما ملحق شوند از جمله آقای زاکانی که به دلیل کاری، دقایق آخر منصرف شد و آقای بذرپاش گفت: عیبی ندارد شما نیایید بهتر است، اگر بمانید بعدها در مراسم شب خاطره، دعوت می شوید و خاطرات کمیسیون برجام را تعریف می کند. آقای امیر آبادی و نجابت هم از قم ملحق شدند.
از شوخی گذشته، همه ما دلواپسیم، اما هر یک، راه کم شدن این دلواپسی را در طریقی می بیند. جمع بندی همه دوستان این بود: اگر در مسیری که آقا تعیین کرده اند حرکت کنیم، دلواپسی ها برطرف می شود. ظاهرا باید منتظر مواضع صریح تری از جانب امام خامنه ای باشیم.
پ ن: رفت و برگشت تا روستای خنداب اراک که کارخانه آب سنگین در همان حوالی است، حدودا ده ساعت راه بود. با تشکر از ناجا بابت زحمت پرواز و کوتاه شدن مسیر.