پرخاشگري در كودكان مرسوم است. رفتارهاي پرخاشجويانه تا زماني كه كودكان به سن چهار سالگي ميرسند، افزايش مييابد و سپس به تدريج كم ميشود. محققان دريافتند افرادي كه در كودكي با رفتارهاي پرخاشجويانه دستوپنجه نرم ميكنند در بزرگسالي نيز چنين رفتارهايي از خود بروز ميدهند.
اما پرخاشگري در كودكان الزاما بد نيست. اين امر ميتواند يك پاسخ منطقي به عوامل بيروني باشد. به عنوان مثال در مورد كودكاني كه در معرض خشونت يا سواستفاده قرار ميگيرند اين امر ميتواند يك پاسخ كاملا منطقي محسوب شود.
نه تنها پرخاشگري و عصبانيت يك پاسخ درست به يك عامل موثر خارجي است، بلكه ميتواند كمك كند كه افراد پرتلاشتر و با پشتكار بيشتري در بين خود داشته باشيم.
پرخاشگري حاصل تلفيق عوامل ژنتيكي و محيطي است و همين امر اين موضوع را به امري جالب توجه براي مطالعات علمي در زمينه بررسي نحوه تعامل ژنها و محيط تبديل ميكند. موضوعاتي از اين دست كه افرادي با ژنوتيپهاي مختلف به شرايط متفاوت محيطي چه پاسخي ميدهند؟
برخي از كودكان نسبت به ديگران رفتارهاي سلطه جويانهتري از خود نشان ميدهند. برخي به شدت به استرس واكنش نشان ميدهند، در حالي كه سايرين تقريبا در هر شرايطي تعادل و آرامش خود را حفظ ميكنند. ژنها دستكم تا اندازهاي ميتوانند اين پديده را توضيح دهند.
نتايج اين تحقيق نشان داد كه بين پرخاشگري و سلطهجويي و يكسري ژنهاي ويژه در كودكان ارتباطي وجود دارد. اين ژن با تجزيه دوپامين در مغز در ارتباط است.
محققان دريافتند كودكاني كه در مواجه با استرس، پرخاشگري و سطلهجويي بيشتري از خود نشان ميدهند، در غياب استرس، كمترين سلطهجويي و پرخاشگري را دارند. اين موضوع نشان ميدهد كه اين كودكان در هر دو حالت نسبت به آن دسته از كودكاني كه كمتر سلطهجو هستند دامنه تفاوت رفتاري بيشتري دارند.