چند سال پیش وقتی در دهه هفتاد در یکی از دانشگاه های کشور دانشجو بودم تعدادی از دانشجویان برای بسته شدن روزنامه ای در یک خیابان فرعی که هیچ کس رد نمی شد تحصن کردند و خیلی جالب بود که این اتفاق در رسانه های داخلی و خارجی به طور مختصر انعکاس پیدا کرد.
خدا وکیلی انعکاس آن خیلی عجیب بود. این همه افتخار یا مشکل، انعکاس ندارند ولی این موضوع یعنی تحصن یک تعداد محدود دانشجو، آن هم در یک دانشگاه غیر مطرح آن هم در یک خیابان فرعی آن هم خارج شهر اینچنین انعکاس پیدا کرد.
اگر شخصی سیصد سال بعد فقط ابتدای این متن مرا بخواند با خودش می گوید احتمالا آن دانشجویان خیلی اهل مطالعه بودند و بسته شدن راه آگاهی خود را در قالب یک روزنامه به هیچ وجه بر نمی تابیدند.
چه بگویم آن دانشجویان حتی شاید یک بار هم آن روزنامه را نخوانده بودند و علت بسته شدن آن را هم نمی دانستند هر چه باشد بالاخره از دوستان و هم کلاسی های ما بودند و ما آنها را به خوبی می شناختیم.
اگر انگ نزنیم درست یا غلط که آنها از طریق بیگانگان برای چنین زمانی مهیا شده بودند ، بلکه باید گفت احتمال زیاد بیشترین علت این تحصن آن هم با آن تعداد محدود آن هم در یک جای پرت و خیابان فرعی خارج از شهر ، از نظر من تخلیه انرژی های مازاد جوانی بود به خصوص زمانی که اتوبوس حامل دخترها در کنار آنها ترمز زد و چهار پنج دختر آرایش کرده ولی چادری بیرون آمدند و آن لحظه بود که صدای سوت و فریادشادی وصف ناپذیر پسرها به آسمان بلند شد و لبخند مسرت بر گوشه لب ها نشست.
باری، من به اتفاق چند تن از دوستان که شاهد به اصطلاحاین جنگولک بازی ها بودیم با خودمان گفتیم چرا این ها برای بهتر شدن کیفیت آموزشی دانشگاه یا بهبود واحد های عملی این قبیل کارها را نمی کنند؟
یا چرا برای این که عدس پلوی بی مزه و بی کیفیت دانشگاه حداقل تبدیل به قرمه سبزی شود یا وضعیت خوابگاه ها بهتر شود، هیچ وقت این گونه تحصن ها را راه نیانداخته اند؟
آنهایی که حتی عرضه ندارند عدس پلوی بی مزه دانشگاه را به مرغ و کباب نَه، لااقل به قیمه و قرمه سبزی تبدیل کنند چرا این قدر جو گیر هستند و الان مدافع فرهنگی شده اند که از حق و ناحق آن هم ذره ای اطلاع ندارند؟
البته پاسخ به این سئوالات از زمره محالات محسوب می شود و همیشه در هاله ای از اسرار باقی خواهد ماند.اما جالب است که بگویم دقیقا در همان دانشگاه در همان ایام، در بین دانشجویان،اعلامیه هایی رد و بدل می شد که اصطلاحا وصیت نامه کوروش هخامنشی بود و در آن بسیار به قوم عرب و تازی تاخته بود و به زعم آنها کوروش گفته بود: شما عرب ها تازی هستید و تازی هم نام یک نوع سگ است یعنی مثل سگ حقیرید و مثلا با این عبارات قوم عرب را تحقیر کرده بود.
دانشجویان پر مدعایی که حتی لای کتاب های درسی خود را تا شب امتحان هم باز نمی کردند غرق در تفکر شده بودند عجب حرف های با مسمایی ! عجب وصیت نامه ارزشمندی! چه چیزهایی بوده که ما را در جریان نگذاشته اند؟
غافل از این که ما از کوروش هخامنشی اصلا متنی آنچنان که باید و شاید نداریم چه برسد به وصیت نامه، آن هم وصیتی که تحقیر عرب نیز در آن باشد.
در ضمن تازی نام یک قوم است و نام سگ نیست و آن جاعل و مزدوری که این وصیت نامه رادر اصل،برای سرکوب اسلام و پیامبر بزرگوار ما ساخته بود از عناد خودش و از سوییعوامیت و بی سوادی عده ای دانشجوی فرهیخته و آینده ساز کشور! نهایت سوء استفاده را برده بود.
مثلا ما در بین نژادهای سگ، سگ ژرمن داریم آیا این به معنی این است ژرمن ها یا به عبارتی آلمانی ها همه سگ هستند؟ واقعا این حرف هایی که مطرح می کنند جدی است؟ طنز است؟ یا مردم و توده های جامعه و به خصوص برخی اقشار دانشگاهی را خدای ناکرده خیلی احمق تصور کرده اند؟
مسلمان ها ! غیرت دینی را نخواستیم حداقل از تاریخ و فرهنگی که ادعا می کنید لااقل ذره ای و سر سوزنی اطلاع داشته باشید تا در محفل و مجلسی حتی خانوادگی و کوچک اگر احیانا بحثی شد و سئوالی مطرح شد و پاسخی شنیده شد خیلی ضایع نشوید.
در مملکت جالبی زندگی می کنیم خیلی دَم از فرهنگ می زنیم چه فرهنگ ایرانی و چه فرهنگ اسلامی اما در ما هیچکدام از این دو فرهنگ به خوبی شکل نگرفته است. متاسفانه باید اعتراف کنیم که علاوه بر محاصره فرهنگی،دچار انحطاط فرهنگی نیز هستیم و یکی از نشانه های بارز آن این است که اصلا قبول نداریم دچار انحطاط فرهنگی شده ایم.
آیا تا به حال دقت کرده اید خیلی از ما که ادعای فرهنگ ایرانی و اسلامی داریمدر خانه های خود یا اقوام دور و نزدیکمان اثری از فرهنگ ایرانی لااقل شعر یا خطی خوش بر در و دیوار خانه هایمان وجود ندارد؟ یا چند کتاب در حوزه فرهنگ ایرانی در خانه هایمان هست ، حتی اگر نخوانیم؟ مثلا حتی برای دکور و زیبایی باشد. یعنی آن قدر که به فکر فلان مبل و فلان لوستر و فلان تلویزیون و فلان تابلوی غربی هستیم اهمیتی به فرهنگ کشور خودمان نمی دهیم. فرق معرق با منبت را نمی دانیم. تفاوت خط نستعلیق با ثلث را نمی دانیم و ...
یا از بُعد مذهبی چند نفر هستند در دوست و آشنا که واقعا به احکام و فرائض دینی پایبند و عاشق باشند نه از روی اجبار، ترس از جهنم، شرایط اجتماعی و... به آن متسمک شده باشند؟
بنابراین خیلی از ادعاهای ما فقط لقلقه زبان است و در محدوده کام، جاری و ساری است..
بگذریم !
در این چند سال اخیر به خصوص قبل از آمدن موبایل های هوشمند در بین خیلی از عوام باب شده بود هر چه جملات خوب و جالب که به نظر می رسید در پیامک ها به دکتر شریعتی و کوروش کبیر نسبت می دادند و ارسال این حرف ها به نوعی با کلاس بازی برای کاربران اعم از آقایان و خانم ها به حساب می آمد.
در حالی که اغلب آنها دروغ و ساخته و پرداخته عده ای بی کار بود. هیچ وقت فکر کرده ایم که چه پیامی می فرستیم؟ اتفاقا هدف اصلی خیلی از این پیام ها در نهایت کوبیدن اسلام عزیز بود و هست.
گاهی دشمن با نام شریعتی و گاهی با نام کوروش و داریوش مطالبی نادرست یا شبهه انگیز را در قالب حرف هایی قشنگ به خورد افراد بی اطلاع می دهد تا به مرور در روح و روان آنها تاثیر بگذارد تا در وقت مناسب، استفاده های لازم را ببرد.
اخیرا هم با رشد نرم افزارهای موبایل مانند: وایبر و واتس آپ ، تلگرام و نظایر آنها فضا و مجال بهتری برای جولان برخی حرف های نادرست و بی اساس و در اصل ضد دین مهیا شده است که کم هزینه تر هم هست و برخی از آنها خلاصه ای از برخی سایت ها و وبلاگ های مخالف و معاند اسلام عزیز است که نویسندگان آن همین بچه مسلمان های دانشگاه رفته بی سواد و بی معلومات هستند.
از ماست که بر ماست . اگر فلان مشکل از فلان مقام و مسئول است دلیلی ندارد که ما اصل دین و مذهب خود را زیر سئوال ببریم و بزرگان وارسته و تکرار نشدنی دین و مذهب خود راآگاهانه و نا آگاهانه تخطئه کنیم.
چه بسیار افراد از جان گذشته ای که زیر ددمنشانه ترین و حیوانی ترین شکنجه ها دست از اسلام و تشیع بر نداشتند اما ما با یک پیامک یا یک مقاله ساده و بی بنیان همه بنیان دینی و مذهبیمان را از دست می دهیم.
دشمن مطلع با طرح های هدفمند در فضای مجازی با ارسال و ایجاد مطالبی کم بنیه و بدون آغاز و فرجام، اصل اسلام و همین طور اسلام ایرانیان و تشیع آنها را کم جلوه نشان می دهد که اگر عمیق تر و صحیح تر بیاندیشیم مشکل اصلی دشمنان ، مکتب حقه تشیع اثنی عشری در ایران است که اصل اسلام ناب محمدی (ص) است و گرنه اسلام سیاسی و حاکم در عربستان ، اردن ، ترکیه و دیگران از نظر آنها بهترین نوع اسلام است.
عده ای با خواندن مطالب بی اساس و ضد دینی که در سایت ها یا واتس آپ و وایبر و نظایر این ها وجود دارد ، برانگیخته می شوند . عده ای که در طول سال حتی یک کتاب هم نمی خوانند یا قرآن کتاب خدای خود را در طول عمر شصت هفتاد ساله یک بار هم کامل نخوانده اند ولی در این اوقات رگ غیرت ملی آنها یک دفعه باد می کند و احساس می کنند با ورود آیین انسان ساز و حیات بخش اسلام و قبول اسلام توسط نیاکانشان چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است؟
در این حالت مثلا ملی گرا و وطن دوست می شوند و پیوسته فقط در مقام حرف و فقط در محدوده فضای دهان، دم از ایران و فرهنگ ایرانی می زنند ولی نه از آن اطلاع دارند و نه در حفظ آن می کوشند و اگر روزی بحث دفاع فرهنگی مطرح شود ، سواد و همت لازم را ندارند و اگر بحث دفاع از همین مرزهای سیاسی ایران هم پیش بیاید فقط کافی است که شما با زدن یک ترقه آنها را امتحان کنید و خواهید دید در وقت عمل و میدان کارزار دنبال هزار سوراخ موش می گردند و در آن موقع سوراخ موش قیمتش از خانه های جردن و الهیه هم گران تر می شود.
دشمن از هر حربه ای برای ضربه زدن به اسلام عزیز استفاده می کند مثلا اگر شما فقط به قصد تفریح و سیاحت به کشور ترکیه بروید آنها احساس می کنند که بهترین فرصت است تا شما را به دین منسوخ مسیح (ع) دعوت کنند یا وقتی خوانندگان لس آنجلسی به ارمنستان می آیند پس از پایان کنسرت عده ای از این به اصطلاح ایمان داران مسیحی ( همین بچه مسلمان های بی هویت و کم دانش سابق) چه دختر و چه پسر به شما انجیل مُحَرَّف( تحریف شده) هدیه می دهند زیرا فضای ذهنی و مسخ شده برخی طرفداران آن خوانندگان و آن کنسرت های آنچنانی می تواند تا حد زیادی بستری مساعد برای ضربه زدن به اصل اسلام و حقیقت تشیع باشد.
پاسخ به برخی شبهه ها
فتح ایران با شمشیر
نکته ای که ما در این فرصت می خواهیم بگوییم و بر آن تاکید داریم و برای همه مردم دنیا اگر بگذارند، جا بی اندازیم این است که اسلام دو گونه است یکی اسلام برحق است که آن فقط و فقط مد نظر پیامبر (ص) بوده و امتداد آن اسلام اهلبیت (ع) و امیرالمومنین (ع) و امامان راستین (ع) تا امام زمان (عج) است و دومی اسلام کودتا می باشدکه مردود و غیر قابل قبول از نظر شرع و عقلاست. این دویی است که هیچگاه سه نمی شود.
با این وصف تکلیف مشخص است هر خلیفه و هر حاکمی که خودش ناحق است و حکومتش نامشروع است نماینده خدا و رسول نیست ، نماینده اسلام نیست.
بی رودربایستی ظلم ظلم است چه از طرف مسلمان باشد و چه از ناحیه غیر مسلمان. همه اهل ظلم در دنیا و آخرت مستحق عذابند. اگر در دنیا نشد در آخرت بی شک مجازات سختی در انتظار ظالمان و ستمگران مسلمان و غیر مسلمان خواهد بود و خون کسی در نزد پروردگار از دیگری رنگین تر نیست.
خیلی چیزها در قالب احکام و آداب اسلامی به خورد من و شما داده اند و همچنین در حوزه فرهنگ و هنر اسلامی خیلی چیزهای بی اصالت به ما تفهیم شده در حالی که اصلیتی اسلامی ندارند.
مثلا فلان مسجد در ایران یا در شام یا در هر جای جهان اسلام را نموداری از فرهنگ و تمدن اسلامی می دانند و متاسفانه پایه گذاران این فرهنگ از اسلام کودتا بوده اند و آنها تلاش فراوان برای ریشه کن کردن اصل اسلام انجام می دادند و از قصه های طنز تاریخ این است که جای دوست با دشمن در اینجا عوض شده است.
برای مثال در اسلام واقعی مناره در سازه مساجد جایگاهی ندارد و آن را زیاد بن ابیه که از دشمنان اسلام بوده به وجود آورده است یا مقصوره که اتاقک محافظ امام جماعت است در مسجد جایی ندارد و یک بدعت و گمراهی در دین به شمار می رود و در زمان معاویه به وجود آمدهاست و ائمه معصومین (ع) همچون امام علی (ع) با این کارها مخالف بودند و یا حضرات معصومین(ع) قویا تزئینات داخل مسجد را نهی نموده اند. به راستی مسجد، آیا نگارخانه و گالری نقاشی است؟
وقتی دست مسیحیت از دلیل و برهان خالی ماند و نتوانست پاسخ صحیح و عاقلانه به نیاز های مادی و معنوی بشر دهد و به خصوص زمانی که اسلام عزیز با آن شکوه و جلال طلوع کرد ، سران مسیحیت رو به زر و زیور و تزئینات کلیسا آوردند و با زرق و برق خواستند هویت معنوی گم شده خود را استحکام بخشند و عوام الناس هم به این زرق و برق ها متاسفانه پاسخ مثبت دادند و خیال کردند بخشی از معنویات است. همین بلا هم بر سر اسلام و مسجد نیز آمد.
این مقدمه چینی ها را انجام دادیم تا بگوییم همان طور که این به اصطلاح هنرها ریشه در اسلام واقعی ندارند آن خلفا و آن جنگ ها هماز سوی حاکمان نامشروع به هیچ وجه مورد تایید خداوند و رسول اونیستند. نَه خلفای ثلاثه ، نَه بنی امیه ، نَه بنی عباس و نَه هر کس که طرفدار این نوع اسلام باشد بدون تعارف نماینده اسلام واقعی نیست و سیره و عملکرد او نمی تواند راهنما و نجات بخش باشد.
آیا تا به حال با خود اندیشیده اید که چرا جهان اسلام این همه متزلزل است؟ این همه حاکم مزدور و وطن فروش و دین فروش و خائن دارد؟ این همه مشکل دارد و نوکر اربابان و کدخدایان عالم است؟ علت و پاسخ در همان بی هویتی اسلامِ مجعول و منحرف و به تعبیر ما اسلام کودتا است.
آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا بیشتر گروه های تروریستی جهان از پیروان واقعی اسلام کودتا هستند؟ مانند : القاعده ( عراق ، افغانستان و ...) ، طالبان ( افغانستان) ، الشباب ( سومالی) ، سپاه صحابه ( پاکستان) ، جیش العدل ( ایران) ، کوموله ( ایران) پژاک ( ایران)، جبهه النصره( سوریه) ، داعش( عراق و سوریه) و ... واقعا چرا همه از اسلام کودتا هستند؟
به راستی چرا؟ پاسخ ساده ، روشن و آشکار است. این ها همان رویه سران و خلفای مکتب اسلام کودتا را مو به مو اجرا می کنند.
این ها اسلام خالد بن ولید صحابی جنایتکار پیامبر(ص) را مو به مو اجرا می کنند که شخصیت او از نظر پیامبر و امام علی(ع)- دو حاکم و دو خلیفه اصلی و واقعی جهان اسلام - شخصیتیمردود و تایید نشده بود.
مثل کبک سرمان را داخل برف نکنیم . واقعیت ها را ببینیم و بگوییم . حقیقت این است که محو اسلام واقعی توسط خلفا و همچنین معاویه و افراد ستمگر بعد از او باعث این همه مشکلات و ابهامات در گذشته و حال مسلمانان شده است .
اسلام اهلبیت را با تبلیغات ، زور ، پول ، شکنجه ، تهدید، تحریف ، جعل، بایکوت و هزاران ترفند شیطانی دیگر محو نموده اند و جایگزین آن اسلام کودتا آورده اند. اسلام واقعی یعنی اسلام ولایی یعنی پذیرش ولایت از امیرالمومنین(ع) تا فرزند یازدهم ایشان حضرت مهدی (عج) و لاغیر.
آیا از این سلسله یعنی از پیامبر(ص) تا امام مهدی (عج) ذره ای ظلم و کوتاهی دیده ایم؟ اگر این چنین بود هیچ وقت ایرانیان خردمند و باهوش و دیگر ملیت ها و انسان های سبز اندیش و آزاد اندیش عالم، شیفته این خانواده و دستگاه معنوی ایشان نبودند.
مثال ساده این که حتی ارامنه در ایران ، هیئت برای امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) دارند. وای به حال برخی ازما بچه مسلمانها و به خصوص شیعیان که اهل فهم و درک و مطالعه و تمییز حق و ناحق نیستیم و به یاوه سرایی بیگانگان و اباطیل آنها گوش داده ایم و از آن بدتر بلندگوی آنها هم شده ایم.
منکر جنگ برخی به ظاهر مسلمان ها برای گسترش و چپاول دیگر ملت ها نیستیم همان طور که در ادیان دیگر هم این چنین بوده است ولی نباید از این امر هم غفلت نمود که اسلام با جنگ به مرزها و اقلیم ها نیامده بلکه ذات لطیف اسلام ،تسخیر کننده قلب ها بوده است و هنوز هم در ایران یهودی مسیحی زرتشتی صابئی، و ... نیز یافت می شوند یعنی اگر قرار به شمشیرو اجبار بود باید در ایران اصلا هیچ غیر مسلمانی وجود نداشت.
در ایران مدت های زیادی طول کشید تا اغلب مسلمان شوند. مثلا در منطقه قم با حضور 16 نفر از شیعیان اشعری فراری از دست حکومت وقت این تشیع امروزی شکل گرفت . یا در مازندران با حضور ناصر اطروش از اصحاب امام عسکری(ع) تشیع رشد یافت و همچنین در جای جای این مملکت با مجاهدت های امامزادگان و ذریه پیامبر(ص) در ادوار مختلف این اسلام و این تشیع به اکثریت رسید.
برای مثال، اسلام در اندونزی شرقی ترین کشور مسلمان جهان با جنگ نرفته است بلکه خلوص نیت تاجران روزگاران کهن بوده است که پیام آور این دین حتی به طور ناقص در آنجا و جاهای دیگر بوده است یا در ترکستان چین یا بسیاری از کشورهای آفریقایی یا آسیایی امر پذیرش اسلام با فهم و درایت مردم و اختیار و پذیرش بی اجبارآنها توام بوده است.
به هر روی در این میان ممکن است که ظلم هایی هم شده باشد که بالاخره ظلم در اسلام از هر کسی که می خواهد باشد قابل پذیرش برای خدا نیست ولی فراموش نکنیم در برخی از موارد زندگی دنیوی:
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
نکته دیگری هم که باید در این فرصت بدان تذکر دهیم این است که با توجه به روایت های تاریخی این گونه نبوده که فقط عرب ها حمله کنند و پیروز شوند بلکه ایرانیان نیز حمله می کردند و در جنگ ها پیروز می شدند.
علاوه بر این که عرب الزاما به معنای نماینده اسلام واقعی نیست و اسلام واقعی در نزد اهلبیت(ع) است که متاسفانه جهالت عده کثیری از ابتدای تاریخ اسلام تا الان باعث شده تا به آنها جولان و فرصت کافی داده نشود . همان طور که الان هم داعش و القاعده و وهابیت نماینده اسلام واقعی نیستند و احمقانه است که کسی که آن ها را حتی انسان بداند چه رسد به این که مسلمان محسوب کند. بنابراین اکنون اسلام واقعی نیز مثل همیشه در انزوا و خورشید آن پشت ابر است .
چنان که گفتیم با حضور اسلام در ایران همه مسلمان نشدند و از اول هم همه شیعه نبودند و این قصه قرن ها به طول انجامیده و الحمدلله فهم مردم به جایی رسیده که اکنون در ایران غالبا مکتب تشیع اثنی عشری را پذیرفته اند. مکتبی که در همین ایران با ستمگری و جفای مخالفان چه کشته ها داد تا درخت آزادگی و حقانیت آن هیچگاه فرو نیفتد. پس بسیاری از روی عشق و علاقه اسلام را برگزیدند و این عشق نیز امروز به ما و شما به ارث رسیده است .
در روایات تاریخی آمده است که سپاهیان ایران به قصد جنگ با اعراب مسلح و تجهیز شده بودند و تعداد ایشان صد و پنجاه هزار تن سواره نظام بوده است و این خبر را صحابی پیامبر(ص) ، عمار یاسر که از شهدای گرانقدر اسلام و شیعیان واقعی و مخالف اسلام کودتا بوده ، به اطلاع خلیفه وقت یعنی عمر می رساند. برداشت ها و تحلیل ها حاکی از این بود که این بار سپاه ایرانیان با قدرت فراوان به رغم مشکلاتی که در آن اواخر در دولت ساسانی ایجاد شده بود، آماده حمله به اعراب هستند و قطعا با حمله آنها کل اسلام از بین می رفت و تمامی تلاش های پیامبر (ص) و اصحاب راستینش به کلی محو و نابود می شد. در این هنگامه عمر با بزرگان حکومتی خود و نزدیکانش مشاوره کرد زیرا این خطر را بسیار جدی می دید چنان که در تاریخ ثبت است که آن قدر از این خبر مشوش و هراسناک شده بود که به خود می لرزید.
این حمله ایرانیان اگر با درایت مهار نمی شد فاتحه اسلام به طور کل خوانده می شد. عمر مشاوره می گرفت هر کسی چیزی می گفت . مثلا عثمان که بعدها خلیفه سوم شد به عمر گفت : خودت در جنگ حاضر شو اما دل عمر آرام نگرفت و عاقبت با دانای اولین و آخرین حضرت علی (ع) مشورت نمود و ایشان او را از شرکت در جنگ در مقام فرمانده و سپهسالار برحذر داشتند و دلیلشان این بود که اگر عمر کشته شود فاتحه سپاه و سپس اسلام و اهل آن خوانده می شود لذا فرمانده دیگری معین شد و عاقبت جنگ صورت گرفت و اهل اسلام پیروز شدند و تلفات اندکی به اسلام رسید و مشاوره امام علی (ع) مثل همیشه سودمند و پربرکت بود.
امیرالمومنین(ع) هیچگاه در جنگ های زمان خلفا شرکت نکرد و در همین جنگ نیز همین رویه را داشت . پس مشاوره امام علی(ع) به قصد کشتار ایرانیان نبود و تلاش برای جلوگیری از کشته شدن افراد زیادی از طرفین بود.
علاوه بر این در قدیم جنگ ها بین جنگاوران و نظامیان صورت می گرفت و مثل الان نبود که کشورهایی مثل آمریکا و عربستان و ... به زیر ساختارهای کشورها حمله کنند و زنان و کودکان و پیرمردان را حتی در اسارت به قتل برسانند.
حفظ اسلام بر همه واجب است و بر امام معصوم که از طرف خدا منصوب شده واجب تر . امام علی(ع) با این که خلیفه ظاهری نبودند ، با این که مردم متاسفانه به امامت بر حق ایشان لبیک نگفتند ولی ایشان خود را از جامعه آن روزگار دور نساخت و منفعلانه عمل نکرد و اگر مخالفان و غاصبان حقش با او مشاوره می نمودند ایشان به بهترین وجه ممکن که مصالح اسلام در آن مطرح باشد به راهنمایی و گره گشایی از مشکلات بر می خاست.
برخی شبهه می کنند که اگر در نبرد قادسیه سپاه اسلام آغازگر نبوده بالاخره قادسیه در ایران بوده و این چه توجیهی دارد؟ باید گفت مرکز خلافت اسلامی در آن زمان در مدینه بوده و مرکز حکومت ساسانی در تیسفون که بعدها اعراب به آن مدائن گفتند. اکنون این شهر در عراق امروزی است. تقریبا تیسفون و مدینه در یک راستا هستند و قادسیه نیز در نزدیکی کربلا قرار دارد. به هر حال با توجه به لو رفتن حرکت سپاه ساسانی و این که طبق تاکتیک های جنگی نباید نبرد را به داخل شهر خود داخل ساخت بهترین دفاع را حمله می توان دانست مانند یک تیم فوتبال که به هر دلیلی می خواهد دفاع کند و نتیجه را حفظ نماید لذا از بالاترین بخش تیم خود یعنی خط حمله و فوروارد دفاع را انجام می دهد. شاید در بین راه مستقیم هم نبردهای خرد و کوچکی انجام شده شاید هم به علت بیابانی بودن هیچ چیزی سر راه سپاه اسلام نبوده و آنها این تاکتیک را به خوبی انجام داده اند که جنگ را به داخل کشور ساسانی کشانده اند. با همه این ها ما از آنها قصد طرفداری نداریم. هر چند ظاهرا صلاح بر این جنگ بوده زیرا اگر ساسانیان با آن جمعیت و اتحادی که پیدا کرده بودند به مسلمان ها حمله می کردند همه اسلام از بین می رفت.
به جنگی که برای رشد دین است جهاد ابتدایی گویند . معنا و مفهوم آن این است که جنگ با غیر اهل اسلام برای رشد و گسترش اسلام. اما عده بسیاری این عقیده را قبول ندارند. پیامبر و هیچ امامی در جهاد ابتدایی شرکت نکردند.
در روایت فراوان از پیامبر(ص) و امام علی(ع) آداب ویژه ای برای جنگ ها در نظر گرفته شده است مثل نجنگیدن با زنان، پیران ،کودکان و از بین نبردن شهر ها و درختان و مسموم نکردن آب ها و همین طور امان دادن و بخشیدن و این که هیچ وقت آغاز گر جنگ نباشیم زخمی ها را نکشیم فراری ها را دنبال نکنیم و صدها نکته رحمانی دیگر.
برتری نژادی
یکی از توهمات موجود در بین برخی از ما انسان ها برتری نژادی است در فضاهای سایبری هم این موضوع به وفور دیده می شود. متاسفانه در این میان برخی پیامک ها ، داستان ها یا همین وصیت نامه مجعول و دروغین کوروش هخامنشی نمودی از آن است.
بعضی از ما ایرانی ها خود را از عرب ها بالاتر می دانیم و حالت عکس آن هم صادق است و عرب های نادانی نیز یافت می شوند که خود را از ایرانی ها بالاتر می دانند. همه این ها از القائات شیطان است عرب و عجم فرقی ندارند.
اسلام بیش از 1400 سال پیش این توهمات را باطل اعلام نموده و ملاک برتری انسان ها را تقوا بر شمرده است. تقواهمان عامل درونی معنوی است که ما را از بسیاری رذائل اخلاقی نهی می کند و سر منشا همه خوبی ها و نیکی ها است و به واسطه آن ، این ما و منی های بچه گانه و کودکانه دور از تصور است.
این ها همه از جهالت ما انسان ها ناشی شده است که چینی خود را برتر از ژاپنی و بر عکس ، عرب برتر از عجم و برعکس ، سفید برتر از سیاه و بر عکس، غربی برتر از شرقی و برعکس، مرد برتر از زن و برعکس می داند ولی دین حیات بخش اسلام به صراحت این توهمات را زدوده است اگر واقعا مسلمان باشیم و به آداب آن پایبند بمانیم و از دستور ها و آموزه های آن مطلع باشیم.
لذا پان ایرانسیم ، پان ترکیسم ، پان عربیسم و هزاران از این پان ها و این بچه بازی ها و هرچه معنای خود بزرگ بینی و خود برتر بینی بدهددر لغت نامه انسانیت و اسلام عزیز نیست و فقط یک مشت واژه بی اساس و در واقع بی مفهوم هستند.
یکتا پرست بودن ایرانیان
برخی شبهه می کنند که قبل از اسلام هم ایرانیان یکتا پرست بوده اند و لزومی به آمدن اسلام نبوده است.
باید گفت: اولا دین یک امر الهی است نه بشری و با شورا و مشاوره و دلبخواه انسان ها صورت نمی گیرد و چیزی نیست که انسان یک روز مثل فلان غذا، دین را هوس کند یا هوس نکند.
ممکن است در دوران هایی به جهت وجود انبیای الهی در منطقه ایران که حد و مرز مشخص و ثابتی نداشته یکتا پرستی بوده اما به مرور در آن ها نیز انحرافاتی رخ داده است. اصلا قبول کنیم که ایرانیان پیش از اسلام همه یکتا پرست و موحد بودند که اتفاقا اغلب هم نبودند باز هم اسلام به خواست خدا، دین کامل و برتر و ناسخ ادیان دیگر الهی پیش از خود بوده است لذا عقل حکم می کند که آنها نیز به اسلام بگرایند.
در حدیثی گهر بار از پیامبر آمده است: اگر موسی اکنون اینجا بود جز تبعیت از من نباید کار دیگری انجام می داد. از این حدیث و بسیاری آیات قرآن فهمیده می شود که پیامبر اسلام سرور و بزرگ همه پیامبران الهی از حضرت آدم تا قبل از خودشان بوده اند.
زرتشتیان در واقع شاید در ابتدا موحد بوده اند ولی در مفهوم خدا انحراف داشتند و دو مبدا برای عالم تصور می کردند که به آنها ثنوی مذهب یا دوگانه پرست می گفتند. خداوند خیر و خداوند شر را قائل بودند.
همین طور یهودیان نیز از مسیر توحید منحرف شدند و مسیحیان هم بعد از آنها از منحرفان از مسیر حق بودند تا آنجا که سه خدا و مبداء برای عالم در نظر می گیرند. پدر و پسر و روح القدس.
معلوم نیست حضرت عیسی(ع) پسر خداست ؟ خود خداست؟ خودشان هم نمی دانند و به تجربه ثابت شده که اگر از کشیش ها یا اسقف هایشان این سئوال را بپرسی و نسبت به پاسخ آن هم خیلی اصرار و ابرام کنی یا جوابت را نمی دهند چون در واقع جوابی ندارند یا نهایتا می گویند از اسرار خدا است.
اسلام عزیز ما را از این توهمات و سبکسری ها و انحرافات شیطانی نجات داد و ما قدر این نعمت فهم و آگاهی را نمی دانیم ولی حالا یک عده با پول ، تبلیغات ماهواره ای ، اینترنتی، وایبری و ... قصد فریب و انحراف مسلمان ها و به خصوص جوان های شیعه را دارند یا اگر زورشان نرسد تکثر گرایی دینی را تبلیغ می کنند یعنی می گویند: ای بابا! روشن فکر باش همه ادیان و فرقه ها درست می گویند! از کجا معلوم که اسلام بر حق باشد!
چه قدر خوب است افراد بیمار دل یا در شُرُف بیماردلی، پای صحبت های همین تازه مسلمان ها بنشینند یا مطالب آن ها را در سایت هایی که مربوط به نو مسلمانان است ، پیگیری کنند . آن وقت است که می فهمیم که خدا و اهلبیت (ع) چه لطفی در حق ما انجام داده اند و چه نعمت بزرگی داریم ولی قدر آن را نمی دانیم.
گاهی انسان فکر می کند این همه تحصیلات و درس این همه دانشگاه و آموزشگاه به چه دردی می خورند و چه دردی از بشر دوا کرده اند به خصوص در کشور خودمان زمانی که می بینیم ایمان، اعتقاد و معرفت یک پیرزن روستایی بی سواد در یک کوره دهات پرت و صعب العبور به خدا و اهلبیت پیامبر(ص) و اصل اسلام از یک جوان مثلا تحصیل کرده بیشتر است.
حضور امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در نبرد با ایران
دشمن عشق و علاقه بی نهایت ایرانیان حتی غیر مسلمان ها را به حضرت علی (ع) ، امام حسن (ع) و به خصوص امام حسین (ع) می داند و با تلاش مذبوحانه خود می خواهد محبت ایشان را از دل مردم بیرون کند و از هر حربه ای در این نبرد فرهنگی استفاده می کند. زهی خیال باطل!
دشمن برای این که از عظمت و جایگاه امام علی (ع) و دو فرزند برومندش امام حسن (ع) و امام حسین(ع) در نزد ایرانیان بکاهد،یکی از شبهاتی را که مطرح می کند این است که چرا امام علی (ع)، فرزندانشان حضرات امام حسن (ع) و امام حسین(ع) را برای جنگ با ایرانیان در آن زمان به لشگرگاه خلفاء فرستادند؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت : هیچ منبع موثقی نمی تواند این موضوع را ثابت کند . نهایتا با فرض حضور این دو امام بزرگوار در ایران به احتمال زیاد از طریقی غیر از جنگ و لشگری بوده که برای برخیتوهم و تصور شده است. باز در این صورت هم باز قابل اثبات نیست و برخی از محققان قویا حضور این دو بزرگوار را در ایران رد می کنند.
وانگهی امام علی(ع) و دو پسر بزرگوارش از مخالفان خلفای غاصب زمانه بودند و خیلی با آنها نیز مخلوط نمی شدند.
نکته جالب این که بنابر گواهی تاریخ ، امام علی(ع) از حضور امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ صفین که خودش فرمانده اصلی بود و بر ضد دشمن خدا یعنی معاویه بود جلوگیری نمود و علت آن نیز به نیکی پیداست زیرا مامور به حفظ جان این دو امام برای امت اسلام بود پس می توان نتیجه گرفت این گونه هم نیست که خیلی مُفت و راحت در مقام یک امام عالی رتبه و واقعی اجازه دهد تا امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در رکاب خلفای جائر و ستمگر زمانه به جنگ رفته و به قتل برسند.
خود امام علی (ع) هم هیچگاه در رکاب هیچ خلیفه ستمگری نجنگید. یعنی مردم عادی که خیلی هم اهل مطالعه و تحقیق نیستند از این نظر مطمئن باشند که این دسته روایات خیلی قوتی هم ندارند و احتمال زیاد برای دخیل کردن اهلبیت(ع) در اقدامات جنایتکارانه خلفا جعل و تحریف شده و بیشتر در منابع اهل سنت است یا سند ندارند یا سند ضعیفی دارند یعنی در بین راویان افراد دروغگو و بیمار دل مشاهده می شود.
برخی هم شبهه می کنند که اگر امام حسین در جنگ با خلفا علیه ایران نبوده پس چرا زن ایشان شهربانو دختر یزدگرد ساسانی است و او یک کنیز بوده است. در پاسخ باید گفت: فوق العاده در این زمینه اختلاف است حتی در نام همسر امام حسین(ع) تا آن جا که برخی محققان این ازدواج را قویا رد می کنند لذا محل اختلاف است. علاوه بر این ها همسر امام عسکری هم کنیز بوده اتفاقا دختر یک پادشاه هم بوده ولی هیچگاه امام عسکری در جنگی با خلفای ستمگر عباسی همراهی ننموده است؟
اسارت سیصد هزار زن ایرانی
در برخی ایرادها و اشکالات مطرح شده در این زمینه گفته شده در فلان کتاب آمده که 300 هزار زن و دختر ایرانی به کنیزی گرفته شده است.
اولا: اگرعاملان اسارت آنها از اهالی اسلام کودتا بودند که به ما دخلی ندارد. اگر چنین ظلمی شده اهالی اسلام کودتا باید در آخرت و در محضر خداوند عادل پاسخگو باشند زیرا حقیقتا و بی رودر بایستی در صورت تایید، ستم نموده اند و افراد غیر نظامی را مظلومانه آزار داده اند.
ثانیا: بسیاری از کتاب های قدیمی و جدید، وحی منزل نیست و تحقیقتا نه به طور مطلق همه مطالب آن بلکه برخی از روایات تاریخی آن بدون سند و مدرک معتبر است و ممکن است صاحب آنمطالب جعلی و تحریفات فراوانی را از افراد ضعیف در نقل روایت، در کتاب تاریخی خود گنجانده باشدکه بر همه محققان و مدققان این امر ثابت شده است .
این نقل ها هم اعتبار علمی ندارد و اصطلاحا جزم و یقین به همراه نمی آورد و پیداست در آنها غرض و مرضی وجود دارد.
ثالثا : ما در اول انقلاب مثلا سی میلیون جمعیت داشتیم اوایل پهلوی قطعا کمتر همین طور به عقب برویم زمان ساسانیان هم همین طور کاهش می یابد. در کتاب اطلس تاریخی جمعیت جهان ، جمعیت ایران در دوران ساسانی را 5 میلیون نفر تحقیق و برآورد کرده است. آن هم ایران در آن زمان گستره بزرگی بوده است .آیا واقعا رقم سیصد هزار زن و دختر درست و قابل قبول است؟
مشاوره امام علی (ع) با عمر برای جنگ با ایران
در نبرد ایرانیان علیه اعراب مسلمان، جمعیت ایرانیان صد و پنجاه هزار نفر و جمعیت اعراب اندکی بیش از سی هزار نفر بود یعنی چهار برابر مسلمانان . عمر چنان که گفتیم هراسان شد و از افراد زیادی مشورت گرفت یکی از آنها امام علی (ع) بود و فرمایش ایشان را اطاعت نمود. بهتر است اصل خطبه را اینجا بیاوریم که در نهج البلاغه هم وجود دارد و شماره 146 است.
« ... عرب امروز گرچه از نظر تعداد اندک اما با نعمت اسلام فراونند و با اتحاد و هماهنگی عزیز و قدرتمندند [ ای عمر] چونان محور آسیاب جامعه را به گردش در آور و با کمک مردم جنگ را اداره کن. زیرا اگر تو از این سرزمین بیرون شوی مخالفان عرب از هر سو تو را رها کرده و پیمان می شکنند چنان که حفظ مرزهای داخل که پشت سر می گذاری مهم تر از آن باشد که در پیش روی خواهی داشت. همانا ایرانیان اگر تو را در نبرد بنگرند گویند این ریشه عرب است اگر آن را بریدید آسوده می گردید و همین فکر سبب فشار و تهاجمات پیاپی آنان می شود و طمع آنان در تو بیشتر گردد . این که گفتی آنان به راه افتاده اند تا با مسلمانان پیکار کنند خداوندسبحانبيشازتوازآمدنآنانناخشنوداست، وخودبرتغييرآنچهخوشنمىدارد تواناتر است .اما آنچه از فراوانی دشمن گفتی ما در جنگ های گذشته با فراوانی سرباز نمی جنگیدیم بلکه با یاری و کمک
خدا می جنگیدیم»
تحلیل :
1. امام علی (ع) مستقیما به عمر نگفته است که با ایرانی ها بجنگد. این تصمیم عمر در مقام مثلا خلیفه مسلمانان بوده است چه علی مشاوره می داد چه مشاوره نمی داد. او عاقبت کار خود را انجام می داد.
2. شاید یک وجه آن نیز این بوده که با توجه به روحیه خشنی که از خلیفه وقت می شناخته، شاید اگر او می رفت کشتار فراوانی از مظلومان از دو طرف انجام می شد.
3. امام علی (ع) مجبور به مشاوره بوده است. اگر این اقدامات اعم از مشاوره و نظایر آنها را انجام نمی داد قطعا او را مردمان نادان زمانه به همراه خانواده گرامی اش زنده زنده در آتش می سوزاندند. لذا برای حفظ جان خود و خانواده گرامیش که گوهر امامت در وجودشان بود، برخی اقدامات مانند مشاوره را انجام می داد ضمنا این به معنای این نیست که العیاذا بالله آن امام عالی رتبه غلام حلقه به گوش خلفای نادان و بی اطلاع بوده است بلکه با این اقدامات و برخی تمهیدات تا حدی خود و خانواده مظلومش را از شر آنها و طرفداران گمراهشان نجات می داد و اصطلاحا تقیه می نمود.
این مطلب را بایستی از یک زاویه دیگر هم ملاحظه نمود و آن این است که برخی کوته فکران هم خیال می کنند این مشاوره ها نشان دوستی عمیق این دو شخصیت بوده است که این طرز تلقی حقیقتا از بی سوادی و کم اطلاعی یا بهترین واژه تجاهل آنها نشات گرفته است و بهتر است بروند و اوراق تاریخ را مجددا و مختصرا مطالعه نمایند به خصوص منابعی که خودشان نوشته اند.
در ضمن مشاوره امام علی (ع) به هیچ وجه دلیلی بر ظلم و جنایت خلفا نیست زیرا امام علی (ع) با خلفای ثلاثه خیلی هم مشاوره نمی کرده است یعنی آنها از حضرت نمی خواسته اند. چون اگر چنین بود حکومت را باید دو دستی به حضرت علی(ع) می سپردند و این اظهار عجزهای فراوان به جهت نادانی و کم اطلاعی از اسلام ، قرآن و سیره پیامبر(ص) در برابر علی (ع) هم برایشان در خیلی از موارد خیلی خوب نبوده است.
4. عمر و دیگر خلفا در مواردی از امام علی (ع) مشاوره می گرفتند و قطعا امام معصوم (ع) اگر ببیند مشاوره او به نفع اسلام و مسلمین است واجب است که این کار را انجام دهد. درست است که حق او در خلافت اسلامی را تضییع کردند ولی این بدان معنا نیست که امام ، منفعل باشد و اگر پای مصالح اسلام در میان باشد از آن کناره گیری کند.
5. در خطبه مذکور امام به عمر گفته اند که به جنگ نرود یعنی ما باید این بُعد از ماجرا را نیز به خوبی ببینیم و درک کنیم که اگر عمر می رفت و کشته می شد افراد نادان امت اسلام همه تقصیرات را به گردن علی (ع) می انداختند و او را مقصر اصلی مرگ خلیفه می دانستند. چنان که در قتل عثمان که صحابه مستقیما دخیل بودند و امام علی(ع) هیچ نقشی نداشت این قدر معاویه فرصت طلب به پای امام علی (ع) پیچید و به ناحق از او یک قاتل و حامی قاتلان ساخت. در حالی که علی (ع) هیچ نقشی در آن کار نداشت و اتفاقا با این کار هم مخالف بود وای به حال این که به عمر می گفت که در مقام فرمانده و سپه سالار به جنگ با ایرانیان برود . کافی بود خون از بینی این خلیفه بیاید آن موقع بود که شجره نبوت و امامت را از بن و ریشه، قلع و قمع می کردند.
لذا این سیاست و تدبیر الهی که امام علی (ع) خردمند از خود بروز داد و به عمر فرمود که خودش به جنگ نرود،جلوی یک فتنه بزرگ در جهان اسلام را گرفت.
6. آوردیم که امام علی(ع) و دو فرزند معصوم ایشان هیچگاه در جنگ های خلفا شرکت نکردند در حالی که هر سه از دلیران عرب بودند به خصوص امام علی(ع) که سردار بزرگ و بی مانند سپاه اسلام و اسوه و ضرب المثل شجاعت ، دلیری و جنگاوری در عرب و عجم است. پس همه این نکات از نشانه های قطعی، آشکار و بارز مخالفت ایشان با حکومت خلفای سه گانه و بنی امیه و نبردهای تهاجمی ایشان است.
7. از سویی جهاد ابتدایی یا همان جهاد تهاجمی در سیره و کلام هیچ یک از معصومان(ع) به خصوص پیامبر اسلام به نظر نرسیده است. پس قاعدتا امام علی(ع) راضی به جهاد ابتدایی آن هم از سوی شخصی غیر معصوم همچون عمر نبوده است مگر آن که جنگ با ایرانیان از سوی او نوعی مقابله برای حفظ جهان اسلام آن روزگار تلقی می شده است که با توجه به خطبه امام علی (ع) و گزارشی که عمار یاسر به خلیفه دوم مخابره نموده، این نبرد در ظاهر یک نبرد دفاعی برای اهل اسلام بوده است و اگر در جایی نبردهای تهاجمی یا اصطلاحا ابتدایی گزارش شده، به اهلبیت (ع) و اسلام واقعی ربطی ندارند.
* نویسنده و محقق : سید مرتضی میرسراجی( پژوهشگر دینی)
mirseradji@gmail.com