کد خبر: ۳۳۳۵۶۰
زمان انتشار: ۰۹:۲۹     ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
در اخبار شنیدم یکی پیشنهاد داده اسم یکی از میدان‌های تهران را بگذارند: «مصدق». به نظرم و از وجوهی، کار پسندیده‌ای به نظر می‌آید. حداقل برای عبرت!
به گزارش پایگاه 598، در اخبار شنیدم یکی پیشنهاد داده اسم یکی از میدان‌های تهران را بگذارند: «مصدق». به نظرم و از وجوهی، کار پسندیده‌ای به نظر می‌آید. حداقل برای عبرت! مخصوصا این روزها که دوباره جماعتی به خیال دلخوش‌کنک‌های ایالات متحده، آرزوی پرواز تهران- نیویورک دارند و عکس سلفی اوباما با میدان آزادی را تصویر می‌کنند و کارهایی شبیه به این.

بعضی‌ها دیگر شورش را درآورده‌اند تا آنجا که از شعار «مرگ بر آمریکا»ی مردم در روز تشییع شهدای غواص عصبانی می‌شوند. 2 سه‌شنبه تاریخی یکی در تهران و دیگری در سراسر کشور مردم «مرگ بر آمریکا» گفتند و این جماعت عصبانی‌تر شدند. مساله البته انتخاب یک میدان برای نامگذاری با اسم مصدق است. مصدقی که آخرین روزهایش را به واسطه اعتماد به باهوش‌های آمریکایی در مظلومیتی خفته سپری کرد. لکن تقصیرش بود یا تقدیرش؟ بماند!

خوب که نگاه می‌کنم می‌بینم اولا اگر قرار است این اتفاق بیفتد شهرداری تهران یا نهادهای دیگری که مسؤول این امر هستند، بهتر است بگردند و به لحاظ جغرافیایی میدانی را پیدا کنند که این چند نفر معدود که به آمریکا اعتماد دارند، دفترهایشان، نزدیک‌ترین فاصله را به این میدان داشته باشد تا مگر دیدن هر روزه میدان مصدق که به تنهایی عبرت است، آنها را از خواب آمریکا بیدار کند. خدا بیدارشان کند.

دومین نکته، نفس انتخاب میدان مصدق است. دیدم این جریانی که دارند انتخاب یک میدان یا خیابان به نام مصدق را ترویج می‌کنند، همین جماعت اعتماد کرده به آمریکا هستند، نکته دیگری را هم به تذکر اول اضافه کنم. ببینید! شترسواری دولا دولا نمی‌شود؛ یا یک جماعتی عصبانی از شعار مرگ بر آمریکا، راضی به «توافق به هر قیمتی»، عاشق بازگشایی سفارت آمریکا و سلفی اوباما با میدان آزادی هستند یا نیستند، اگر هستند خوب بود که کمی تاریخ بیشتر می‌خواندند و به جای مصدق که نماد و سمبلی کم‌نظیر از «شکست پروژه اعتماد به آمریکا» است، فرد دیگری را انتخاب می‌کردند که به مناسبات سیاسی امروزشان بیاید. به قول معروف «همه چی‌شان به همه چی‌شان بیاید»!

اعتمادکنندگان به آمریکا، آنها که فکر می‌کنند آمریکای مودب و باهوش کدخدایی می‌کند و گره‌گشایی، خب! چرا به نام «شعبان جعفری» که عامل آمریکا بود اتفاقا فکر نمی‌کنند. او نه‌تنها به آمریکا اعتماد کرد، بلکه گوش به فرمان فرمانده عملیات آژاکس هم بود. وقتی «الان دقیقا نیمه شب است» (رمز کودتای 28 مرداد) را از بی‌بی‌سی شنید راه افتاد در خیابان‌ها و اتفاقا یکی از شعارهایش هم همین بود که «ملت بریزند تو خیابونا».  البته علیه دولت ملی و مردمی مصدق که با نظر شاه سرکار نیامده بود و مردم خواسته بودند که بماند.

دخالت آشکار ایالات متحده در کودتای 28 مرداد، موضوعی بود که بعدها نیز توسط مادلین آلبرایت، وزیر اسبق خارجه آمریکا تایید شد. چندی پیش سیا اسنادی از این کودتا را منتشر کرد، از جمله سندی که در آن نوشته شده بود: «در پایان ١۹۵۲ روشن بود که دولت مصدق نمی‌تواند با کشورهای غربی که منافعی در ایران دارند به توافق نفتی برسد، هدف عملیات آژاکس سرنگونی دولت محمد مصدق، بازسازی منزلت و قدرت شاه و جایگزینی دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاست‌هایی سازنده اداره کند». به اینها مصاحبه صریح ریچارد نیکسون را هم اضافه کنید. نیکسون در برنامه‌ای از سری تاریخ شفاهی که از شبکه سی‌اسپن پخش شده است، به دوران معاونت خود در دولت دوایت آیزنهاور در سال‌های 1961-1953پرداخته است.

 نیکسون در بخشی از گفت‌وگویش می‌گوید: «بگذارید نگاهی داشته باشیم به بعضی تصمیماتی که آیزنهاور اتخاذ کرد و این اقدامات همه‌شان جنجالی بود. مثال اول، تصمیمی بود که او در سال 1953 درباره ایران عملی کرد. ایالات متحده همراه با بریتانیا از یک کودتا در ایران حمایت کردند که شر مصدق را کم کرد. مصدق یک رهبر چپگرا بود. این کودتا شاه را به قدرت بازگرداند. ایران مهم‌ترین کشور در منطقه بود، بیشترین جمعیت را داشت، نفت زیادی در آن موقع داشت بنابراین قدرت قابل توجهی بود. بازگشت شاه به قدرت، به این معنی بود که ایالات متحده در ایران یک دوست قدرتمند به دست آورده است و طی 25 سال بعد از آن، ایران نقش یک حافظ صلح در منطقه خلیج‌فارس را بازی کرد. یک مثال جالب این بود که در سال 1973 که من رئیس‌جمهور بودم، شما یادتان می‌آید که جنگ یوم‌کیپور درگرفته بود. در آن موقع تمام تولیدکنندگان نفت در خلیج‌فارس فروش نفت به اسرائیل را متوقف کردند، غیر از ایران. اگر سیا مصدق را سرنگون نمی‌کرد، چنین موقعیتی پیش نمی‌آمد. این موقعیت پیش آمد چون آیزنهاور از نیروهایی که شاه را به قدرت بازگرداندند حمایت کرد و ما دوباره شاه را در موضع قدرت داشتیم».

شعبان بی‌مخ‌های انرژی هسته‌ای اتفاقا حی و حاضر هم هستند این روزها و اظهارنظر می‌کنند. مثلا به استدلال شاه قاجار و در اوج «بی‌مخی» می‌گویند: انرژی هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟ حالا جا ندارد مسؤولان برای عبرت نسل‌های بعد هم که شده و برای آگاهی آنان هم که شده یک میدان به اسم «شعبان بی‌مخ» در شهر دایر کنند؟
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
SWEDEN
۰۹:۴۰ - ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
۰
۰
الان مرده مصدق خیلی بیش از زنده اش به نفع ما است.
مصدق کسی بود که به قول طرفدرانش از ایران دفاع کرد و نفت را ملی کرد.
اما به چه قیمتی؟
به قیمت تحمل شدیدترین تحریمهای تاریخ ایران از سوی غرب و شرق! به قیمت
تورم بالای صد درصد. به قیمت انزوای سیاسی در دنیا. به قیمت اینکه حتی
دوستانش مانند آمریکاییها هم به او خیانت کردند. به قیمت متهم شدن به
دیکتاتوری. به قیمت اینکه ضد مجلس و ضدقانون نامیده شد. به قیمت اینکه ضد
روحانیت و بهایی و دشمن اسلام نامیده شد.
و اینها همه در حالی است که طرفداران مصدق امروز پادوهای همان انگلیس و
آمریکا هستند! و تحریم و انزوا و مبارزه منفی با ابرقدتها را خوش ندارید.
پس از مصدق استفاده بهینه بکنید و او را همچون آینه دق جلوی طرفدارانش
قرار دهید. به جای اینکه او را بکوبید و برایش مظلومیت ایجاد کنید.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها