گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، فهيمه نوروزي؛
زندگي امامان شيعه پر از فراز و فرودي است كه قسمت عمده آن صرف موضع گيري
ايشان عليه زورگويان حاكم است. همه شيعيان مي دانند كه رهبران شيعه مدعي
خلافت هستند؛ زيرا خلافت حق آنها و حق آبائشان بوده است كه حكام جور از
جمله قريش آن را به زور از دست آنها خارج كردند.
البته ائمه از پاي ننشسته و به همراه ياران خود در باز پس گيري حكومت تلاش
هاي فراواني كردند. در دوران امام باقر(ع) حكام اموي نسبت به اهل بيت(ع)
سختگيري بسياري مي كردند و اين سختگيري به دليل ادعاي امامت و زعامت ديني-
سياسي آنها بود كه امويان را غاصب مي دانستند.
در مورد ادعاي امامت در خاندان اهل بيت(ع)، ادله و شواهد تاريخي زيادي به
وضوح دلالت بر آن دارد و اين مسئله براي اغلب مردم روشن بوده و همه مي
دانستند كه امامان شيعه امامت را حق منحصر به فرد خود مي دانند.
امام باقر: چهار تا را گرفتند و ولايت را رها كردند
امام باقر (ع) و ساير امامان بر بطلان خلافت خلفاي حاكم و عدم مشروعيت آنها
تأكيد داشتند و لزوم برقراري امامت راستين در جامعه اسلامي را براي مردم
مطرح مي فرمودند كه نتيجه طبيعي مطرح كردن اين مسائل سوق دادن مردم به اهل
بيت(ع) و روشن ساختن جور و ستم واليان و حاكمان بر مردم بود.
تاكيد هاي مكرر امام باقر (ع) بر اينكه ولايت در كنار نماز و روزه و حج و
زكات، پنج حكم اساسي اسلام مي باشد بر همين اساس است، امام باقر (ع) مي
فرمايد: «خداوند مردم را به چيزي فرا نخوانده كه به پايه ولايت برسد، چهار
تا را گرفتند و ولايت را رها كردند»
امام باقر (ع) وارد مجلس هشام شد، اما ...
روايت شده كه روزي امام باقر (ع) بر هشام بن عبدالملك وارد شد و به او به
عنوان خليفه سلام نكرد، هشام ناراحت شد و به مردمي كه در اطرافش بودند
دستور داد تا امام را سرزنش كنند پس از آن هشام رو به امام گفت: در هر
زماني يكي از شما ميان مسلمانان اختلاف افكني كرده و مردم را به سوي خود
فرا خوانده است . پس از آن به توبيخ امام پرداخت و مردم را امر به سرزنش او
كرد، در اين حال امام رو به مردم كرده و فرمود: «مردم كجا مي رويد؟ به كجا
رانده مي شويد؟ شما درآغاز به وسيله ما اهل بيت هدايت شديد و سرانجام كار
شما نيز با ما پايان مي پذيرد، اگر شما زودتر زمام امور را در دست گرفتيد،
در پايان كار اداره امت اسلامي و امور آن به دست ما خواهد بود، براي اينكه
ما خانواده اي هستيم كه عاقبت با آنان است، خداوند مي فرمايد: عاقبت كار با
پرهيزكاران است.»
هشام دستور بازداشت امام را صادر كرد، كساني كه در زندان با آن حضرت بودند
تحت تأ ثير قرار گرفتند و شيفته وي شدند، وقتي هشام از اين موضوع آگاه شد
گفت: حضرت را به مدينه باز گردانيد.
هشام؛ كسي كه در ميان امويان بيشترين فشارها را به خاندان اهل بيت(ع) وارد كرد
در دوران اموي بيشترين فشارها از ناحيه هشام بن عبدالملك به اهل بيت وارد
مي شد چنانكه در منابع شيعه آمده، امام باقر (ع) همراه فرزندش امام صادق
(ع) به شام فرا خوانده شد تا در آنجا تحقير شده و در نتيجه فكر حكومت و
مخالفت را از سر بيرون كند.
امام صادق(ع) اين جريان را اينطور نقل
كرده اند كه سالي هشام براي انجام مناسك حج به مكه آمده بود و امام باقر(ع)
و فرزندش نيز در آن سال در مكه بودند.
امام صادق (ع) ضمن جملاتي كه حاكي از برتري بني هاشم بر امويان بود، فرمود:
«سپاس خدايي را كه حضرت محمد(ص) را به پيامبري برگزيد و ما را به وسيله او
مورد احترام و تكريم قرار داد. پس ما برگزيدگان خداوند از ميان مخلوقات او
و خلفاي منصوب از جانب او هستيم، خوشبخت كسي است كه از ما پيروي نمايد و
بدبخت كسي است كه ما را دشمن داشته و با ما مخالفت كند.»
اين خبر به هشام رسيد و او تا دمشق سكوت اختيار كرد و در اين مورد چيزي بر
زبان نياورد. پس از آنكه وارد دمشق شد، پيكي به سوي حاكم مدينه فرستاد و از
او خواست تا امام باقر و امام صادق را به شام بفرستد. اين دو بزرگوار راهي
شام شدند. هشام به منظور تحقير، سه روز معطل كرد و روز چهارم آنان را
پذيرفت.
امام باقر و تيرهايي كه يك به يك بر قلب هشام نشانه رفت
در آن مجلس كه رجال فراوان و شخصيت هايي از قريش حضور داشتند، از امام باقر
(ع) كه سني از ايشان گذشته بود خواست تا در مسابقه تير اندازي شركت كند.
امام ابتدا به بهانه پيري از قبول آن استنكاف ورزيد، اما هشام پافشاري كرد
امام ناچار كمان را به دست گرفته و تير اول را به هدف نشانيد و تيرهاي بعدي
را يكي پس از ديگري تا نه تير بر هم دوخت.
هشام كه دچار شگفتي شديدي شده بود چنين گفت: «گمان نمي كنم در روي زمين كسي
بتواند بهتر از اين تيراندازي كند.» پس با پيش كشيدن قرابت نسبي ميان بني
هاشم و بني اميه خواست اين دو خانواده را از نظر حيثيت مساوي قلمداد كند كه
امام باقر (ع) تأكيد فرمودند كه البته خانواده هاي ديگر فاقد كمالات معنوي
و فضايل موجود در اهل بيت هستند.
پر واضح است كه ائمه حاكميت را نه براي منافع دنيوي آن كه براي هدايت امت
رسول خدا (ص) مي خواستند بنا بر وظيفه اي كه خداوند به آنها محول كرده بود.
پس هدف امامان ما از مخالفت با حكومت جور و حكام زمان، مسند نشيني و ثروت
اندوزي نبوده است بلكه روشن سازي راه امت پيامبر و هدايت به سوي صراط
مستقيم است.