به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایسنا ،خنده
سریال «شمعدونی» خندهای بود که باید بهای گزافی را بابت آن پرداخت کنیم.
«شمعدونی» اتفاقی بود که میتواند یک هشدار هم برای مدیران رسانه و هم برای
برنامهسازان باشد. طبیعی است در جایی مثل رسانه ملی نیاز به ساختن کارهای
مفرح باشد ولی واقعیت این است که نمیارزد به هر قیمتی ببیننده برای
تلویزیون دست و پا کرد. این طور بینندهها نمیتوانند دائمی باشند.
محمد
تقی فهیم - منتقد- مطالب بالا را عنوان کرد و گفت: کاری مثل سریال
«شمعدونی» تجربهای شد که باید از آن درس گرفت؛ هم مدیران میانی و هم
برنامهسازان که بدانند به هر قیمت نباید بیننده جذب کرد، هر چند که این
سریال به آن شکلی که فکر میکردند هم بیننده نداشت.
وی اظهار کرد:
«شمعدونی» سقوط جدی برای آقای صحت بود که فرد بااستعدادی است. فردی که
نوشتههایش در طنز و کمدی نشان داده که ظرافتهای خوبی را میتواند رصد کند
اما «شمعدونی» یک سقوط محسوب میشود.
این منتقد گفت: در این سریال
از همه عوامل، سطحی استفاده شده بود و بیشتر از اینکه عناصر آن فرهنگی
باشد، عامیانه و سطح پایین بوده است؛ بنابراین اینکه آدم با این طور
رویکردها بخواهد مخاطب جذب کند و با رسانههای بیرونی رقابت کند، به نظر
میآید نمیارزد.
فهیم با بیان این اعتقاد که ما باید کارهایی تولید
کنیم که بتواند در رقابت با بیرون، بخش اندیشهورز، دغدغهمند و متعهد
جامعه را هم جذب کند، یادآور شد: در سریال «شمعدونی» متاسفانه هم و غم
دوستان بر این بود که بتوانند فقط خنده بیافرینند و برای این خنده آفریدن
از همه تمهیدات بد و سطح پایین هم استفاده کرده بودند. مهمترین نکته این
بود که کودک در این کار حضور داشت و میتوانست برای بچهها الگو باشد و با
توجه به اینکه بازی شیرین و جذابی داشت تاثیر مضاعفی روی مخاطب میتوانست
بگذارد اما آن رفتارها و کنشهای بد این بچه منتقل شد.
وی با بیان
اینکه سروش صحت نتوانسته بود «شمعدونی» را در قالب یک کار قصهپرداز قوی
متکی به موقعیتهای کمیک و فرهنگی کار کند، توضیح داد: این سریال آیتمی بود
و آیتمهایش هم تکراری. چون تکرار بود اتفاقا بدآموزی و تاثیر منفی آن
بیشتر در مخاطبان نهادینه شد. همان طور که کالاهای مصرفی در استمرار پخش در
مخاطب نهادینه میشود تا مخاطب خود به خود به فروشگاه برود و آنها را
خریداری کند، بنابراین همه رفتارهای ناپسند و آدمهای بد این سریال مرتب
تکرار میشد و در هر قسمت هیچ چیز تازهای برای ما نداشت که مثلا یک روند
رو به جلویی داشته باشد. بلکه همان حرفها، همان غیبتها و همان تشرها و
زنذلیلیها دیده میشد. به طور کلی سروش صحت یک مجموعه افراد نادان و
عقبمانده را آفریده بود که نسبت به مسائل اطرافشان محافظهکار و بزدل
بودند. این مجموعه واقعا یک مجموعه عجیب و غریب بود و آدمهای آن همه از
جایی آمدند که باید بار نادانی را با خودشان حمل کنند. اگر جامعه اینگونه
است پس مردم چه طور زندگی میکنند و لذت میبرند.
فهیم گفت: در
کارهای طنز، اغراق درست است و وجود دارد اما اغراق باید همیشه به سمت خروجی
ارزشها و عناصر بالنده باشد، نه به سمت اینکه مخاطب را به عقب برگرداند.
حتی در فیلمفارسیهای چهل پنجاه سال قبل، اینقدر رویکرد مبتذل و سطح پایین
وجود نداشت. اینجا خنده دیگر دقیقا به شکل و شمایل و فیزیک آدمها
برمیگشت. همه بار ایجاد خنده از طریق زومکردن و فیزیک و حرکات خانواده آن
خواستگار بود. شاید تا به حال اینطور نبوده که ما با سریالی روبهرو شویم
که به قیافه آدمها و لحن و نوع ادای کلمات آنها بخندیم. یعنی به جای
موضوعیت، چندتا آدم را جمع کرده بودند که به لحاظ فیزیکی هر کدام نقایصی
داشتند و بیشتر سعی کرده بود آنها را با دفرمهکردن، زشت جلوه دهد که ما
بیشتر بخندیم.
این منتقد با اشاره به شخصیتهای «شمعدونی» که همگی
دارای ضعفهای اساسی اجتماعی بودند، یادآور شد: حتی برای ایفای نقش دایی
از آقای ایزدی استفاده کرده بودند که قد کوتاهی دارد. اگر چه او برای
کارهای صحنهای مفید است اما سعی کرده بودند از اندام کوچکش به نفع ایجاد
خنده بهره ببرند؛ آدم خالیبندی که خب حالا ممکن است کارهای خوب هم بکند.
وی
ادامه داد: در این مجموعه یک آدم اساسی که بشود از آن به عنوان آیینه و
الگو استفاده کرد وجود نداشت. ما وقتی میتوانیم یک کار طنز و کمدی را
آیینه ببینیم و رفتارهای ناشایست افراد را مقابلشان قرار دهیم که در این
آدمها رفتارهای درست و حسابی هم گنجانده شده باشد و برای لحظاتی رفتارهای
ضدفرهنگی و غیراجتماعی هم انجام بدهند. اینجا اساسا آدمها، آدمهایی هستند
که نادانند و از اینجور آدمها انتظاری نمیرود. لذا کارکرد آیینهای
پیدا نمیکند. وقتی ما دو زن از شخصیتهای خوب بیاوریم، قصه پر فراز و فرود
میشود، لذا اگر در رفتارهایشان ضعف و کمبود داشته باشند میتوانند کارکرد
آیینه پیدا کنند. اما وقتی یک مشت آدم عقبمانده را در قصه جمع کردهاند
انتظاری از آنها نمیرود. بنابراین کارکرد انتقادی و نقض رفتار اجتماعی
پیدا نمیکند و به جز بدیها چیزی به مخاطبان منتقل نمیشود. مصداق این
موضوع، خلق شخصیت بچهای است که دائم بزرگترها را به اسم کوچک صدا میکند،
بین حرفشان میپرد و همه چیز را به هم میریزد.
وی افزود: اینکه
بعضیها گفتهاند یا اینکه خود این دوستان گفتند که ما آیینهایم و
رفتارهای بد جامعه را مقابل افراد قرار میدهیم، درست است، اما در صورتی
این اتفاق میافتد که این آدمها آدمهای کاملی باشند و حال اگر خطایی کنند
ما از آنها عبرت میگیریم.
فهیم همچنین از مدیریت میانی تلویزیون
انتقاد کرد و گفت: مدیران میانی تلویزیون نیز در برابر «شمعدونی» هیچ
عکسالعملی نشان ندادند و حمایت کردند. شاید آنها تشخیص دادند که اگر ما
جمعی از آدمهای نادان را نشان دهیم، آدمها درست میشوند. در این بحثی
نیست که جامعه ما دچار ضعفهای زیادی است، هنوز نمیدانیم حقوق شهروندان
چیست و رعایت حقوق شهروندی را نمیشناسیم، دموکراسی را خوب نمیدانیم،
اختلاس در جامعه زیاد است، اما در صورتی این سریال کارکرد پیدا میکند که
در یک اثر دراماتیک با قواعد درستی اجرا و پخش شود، نه اینکه ما چند نفر را
در لوکیشن ثابت، دائم به جان هم بیندازیم و اینها سر هم داد و فریاد
بزنند، غیبت کنند و کلاه همدیگر را بردارند و انتظار داشته باشیم این بشود
آیینه عبرت جامعه. نه، این اینطور نیست. خود «شمعدونی» عامل ایجاد رفتارهای
ناشایست میشود.
محمد تقی فهیم در پایان گفتوگو با موضوع نقد
سریال «شمعدونی» گفت: اگر چنین کاری از ماهواره پخش شود، ممکن است انتظارات
فرق کند و مخاطب از پیش با فرض اینکه با شبکهای روبهروست که رعایت خیلی
مسائل در آنجا نمیشود، با کار کنار بیاید اما وقتی مخاطب پای رسانه ملی و
شبکه سه مینشیند، انتظار دارد یک فیلتری وجود داشته باشد و آنچه مناسب
بیننده است کار شود، بنابراین با اعتقاد پای این رسانه مینشیند اما این
طور کارها اعتماد مخاطبان را سلب میکند، بهویژه گروههای جدیتر جامعه که
آنها را اساسا از تلویزیون دور میکند.