به گزارش پایگاه 598، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
"قمار" به اندازهای در دین مبین اسلام منفور است که سخن گفتن و نوشتن از
آن نیز مسلما مطلوب نیست! با این حال اصرار ما برای تمرکز بر روی این واژه،
ماهیت دنیای امروز و بازیگرانی هستند که مناسبات جاری در حوزه روابط بین
الملل را به مثابه یک قمار تعریف کرده اند. "قمار" در زندگی بسیاری از سران
کشورهای غربی یک الگویی تعمیم پذیر به حوزه سیاست محسوب می شود. به عنوان
مثال، اصرار دیوید کامرون بر اجرای همه پرسی خروج انگلیس از اروپا،
الگوواره و مولفه لایتغیر سیاست خارجی حزب محافظه کار انگلیس نبود، اما در
جریان انتخابات اخیر کامرون از آن به عنوان یک " برگ برنده" استفاده کرد .
اتفاقا این قمار سیاسی وی در مصاف با حزب کارگر پاسخ داد و بازی به سود
کامرون و همراهانش به پایان رسید. تمرکز غیر طبیعی جمهوریخواهان بر روی
بحران اقتصادی آمریکا در جریان انتخابات میاندوره ای سال 2014 کنگره آمریکا
نیز بر آمده از نگاه اقتصادی ویژه و مبنایی حزب رقیب اوباما نبود .در
اثبات این نکته همین بس که جمهوریخواهان در دوران جرج بوش ، خود مولد بحران
اقتصادی و بهداشتی بوده اند! با این حال بازهای آمریکا مدل رفتار سیاسی
خود را مطابق رفتار یک قمارباز پای میز قمار شبیه سازی کرده و در نهایت
بازی را به سودخود خاتمه دادند.
یکی از غمبار ترین صحنه هایی که دل هر انسانی را
آزرده خاطر می کند، مشاهده چهره فردی است که همه زندگی و اموال خود را در
قمار با رقبای ناباب باخته و با چهره ای آکنده از درد و شکوه در حال دریدن
گریبان خویش است. کسانی که زندگی خود را در قمار می بازند، مصداق بارز
افراد خسرالدنیا و الآخرتی هستند که داشته ها و زحمات خویش را فدای لحظه
ای معامله با شیطان کرده اند. با این حال ماجرا زمانی غمبار تر می شود که
یک مسلمان و کسی که حداقلی از علقه های اسلامی را دارد ، هر آنچه در مسیر
زندگی (ولو به صورت حلال و طاهر) کسب کرده است را به پای هوس و طغیان خویش
قربانی ساخته و اشک وی به دستمایه قهقهه شیاطینی تبدیل شود که وی را پای
میز قمار کشانده اند.
در سال 2012 میلادی ، درست زمانی که ملت مصر در خیابانهای قاهره و اسکندریه
به سبب فرو ریختن پایه های قدرت حسنی مبارک مشغول جشن و پایکوبی بودند،
محمد مرسی و اخوان المسلمین پس از چندین دهه انزوای سیاسی و مبارزه فکری و
سیاسی با رژیم سابق مصر، فرصت طلایی و بی نظیری را جهت حضور در راس معادلات
سیاسی قاهره بدست آوردند. محمد مرسی در انتخاباتی سالم و با حضور اقشار
مختلف مردم مصر توانست به پیروزی برسد تا نامهای زیبای "خالد استانبولی" و
" سید قطب" بار دیگر در فضای سیاسی مصر زنده شود. لغو پیمان ننگین کمپ
دیوید با رژیم صهیونیستی، بازگشایی کامل گذرگاه رفح، ایجاد آزادی های مدنی
در مصر و ....جملگی اهدافی بود که ملت مصر خود را در یکقدمی تحقق آن می
دید. زمزمه های شیاطین در گوش رئیس جمهور سابق مصر درست در چنین زمانی آغاز
شد.شاید اگر محمد مرسی لحظه ای درنگ می کرد و اصول و مبانی دینی که به وی
معتقد بود را فراموش نمی کرد، هرگز پای میز قمار شیاطین نمی نشست.
در عرض چند هفته معادله کاملا دگرگون شد! دیپلماتهای آمریکایی به سنگ صبور و
محرمان رازهای مرسی تبدیل شدند! گذرگاه رفح بسته ماند تا حتی حضور اخوان
المسلمین در قدرت نیز منجر به شادی مردم رنج دیده غزه نشود. موضوع لغو
پیمان کمپ دیوید به فراموشی مطلق سپرده شد. طرفداران اندیشه تکفیری و مهره
های آل سعود بنا به توصیه مقامات آمریکایی یک به یک در اطراف مرسی قرار
گرفتند .مرسی زمانی به خود آمد که ژنرال سیسی با چراغ سبز همان قماربازان
آمریکایی و گماشته های سعودی آنها در حال به رگبار بستن انقلابیون مصری و
طرفداران اخوان المسلمین در التحریر و رابعه العدویه بود. نتیجه بازی قمار
آمریکایی ها با مرسی و پذیرش این بازی توسط رئیس جمهور سابق مصر، تعویض
فوری جای مرسی و مبارک و قرار گرفتن وی پشت قفس آهنین بود.
از ماجرای تلخ و دردناک مرسی و اخوان المسلمین که بگذریم، به ماجرای قمار
اردوغان با غرب در طی سالهای اخیر می رسیم. رجب طیب اردوغان پس از پیروزی
در حزب 2002 میلادی سر از پای نمی شناخت.پس از سالها رنج و نکبت ناشی از
حضور دولتهای لائیک به سرکردگی افرادی مانند " تانسو چیلر"،" مسعود
ایلماز"، " بولنت اجویت" و همچنین تحمل چهره های خشن ژنرالهایی که برای
ایجاد کودتا علیه دولتهای مردمی دست به ماشه بودند،ملت ترکیه به چند قدمی
آزادی و رهایی از دیکتاتوری رسیدند. شنیدن نام افرادی مانند عبدالله گل و
اردوغان مایه آرامش بسیاری از شهروندان ترکیه ای بود. رویکرد اقتصادی
موفقیت آمیز حزب عدالت و توسعه و سوابق مثبت آنها در شهرداری های ترکیه (
تا قبل از سال 2002 میلادی) و از همه مهم تر، ماهیت متفاوت این حزب با
احزاب لائیک ، از ادیرنه در غربی ترین تا اردهان در شرقی ترین نقطه ترکیه
را غرق در امید و آرزو کرده بود. اردوغان روز به روز بیشتر در آبادی کشورش
می کوشید و از توان اقتصادی و شهرسازی بالای حزب متبوع خود نیز در مسیر و
مجرای جلب رضایت مردمی استفاده می کرد. توطئه های احزاب جمهوریخواه خلق،
دادگاه قانون اساسی و ژنرالهای نگران از بازگشت اسلام گرایی به ترکیه در
راستای انحلال حزب عدالت و توسعه بارها نقش بر آب شد.درست در چنین نقطه ای
بود که آمریکا تصمیم گرفت اردوغان را پای میز قمار بنشاند.
اردوغان که "پیوستن به اتحادیه اروپا" را یکی از اهداف کلان سیاست خارجی
خود می دانست ، با تصور اینکه در سایه حمایت واشنگتن می تواند به این هدف
مهم دست یابد پای میز قمار حاضر شد. چندی نگذشت که اردوغان به " پسر خوب"
آمریکا تبدیل شد. رئیس جمهور ترکیه با مشاهده تعاریف و تمجیدات افرادی
مانند جرج بوش و دیک چنی سر از پای نمی شناخت. مذاکرات ترکیه و اتحادیه
اروپا در سایه حمایتهای آمریکا از عضویت آنکارا در اروپای واحد آغاز شد.
رویاهای اردوغان در نتیجه پذیرش قواعد بازی قمار آمریکایی ها تغییر کرد. او
تصمیم گرفت سلطان و نماد قدرت مطلق در ترکیه شود و اسلام سکولاری که از
سوی آمریکا نیز حمایت می شد را به یک الگوی فراگیر در جهان اسلام تبدیل
کند. او می خواست عضوی از اعضای اروپای واحد باشد و به ژاندارم منطقه
آمریکایی ها تبدیل شود. رویای تبدیل شدن به یک قدرت مطلق لحظه ای از ذهن
اردوغان دور نمی شد.
افرادی مانند احمد داوود اوغلو (که از همان ابتدا معمار سیاست خارجی حزب
عدالت و توسعه بود) نیز توهمات اردوغان را تئوریزه می کردند تا رئیس جمهور
ترکیه در بازی مستمر قماری که با واشنگتن آغاز کرده بود لحظه ای دچار
تردید نشود.اردوغان تا سال 2011 میلادی خود را برنده قمار با مقامات
آمریکایی می دانست. او به بخشی از اهداف خود مانند تبدیل شدن به یک قدرت در
ترکیه رسیده بود و بخشی از اهداف وی در خصوص پیوستن به اروپای واحد نیز با
کندی ولی مستمر طی می شد.با آغاز بحران سوریه، قماربازان آمریکایی که در
طی چند سال اطمینان اردوغان را نسبت به خود بدست آورده بودند،از اردوغان
خواستند تا به کاتالیزور و حتی عامل اصلی سقوط اسد از قدرت تبدیل شود.
اردوغان در پذیرش این مسئولیت لحظه ای شک نکرد و حتی نگاههای تردید آمیز
افرادی مانند عبدالله گل وی را از تصمیم و قمار خطرناکش باز نداشت.مطابق
آنچه آمریکایی ها به اردوغان وعده داده بودند، پس از دو ماه حکومت اسد سقوط
می کرد و پس از آن، اردوغان پای میز مذاکرات با اروپای واحد بر سر پیوستن
به این مجموعه به عنوان یک قدرت بی رقیب مورد شناسایی قرار می گرفت و همین
موضوع روند عضویت آنکارا در اتحادیه اروپا را تسریع می کرد.....
هم اکنون در سال 2015 میلادی قرار داریم: مذاکرات ترکیه و اتحادیه اروپا در
عمل متوقف شده است، بشار اسد در قدرت باقی مانده و نظام سوریه سقوط نکرده
است، حزب عدالت و توسعه پس از 13 سال در کسب اکثریت پارلمان ناکام مانده
است، بسیاری از شهروندان ترکیه ای که از سال 2002 تاکنون از اردوغان به
عنوان فردی معقول یاد می کردند هم اکنون از وی به عنوان یک دیکتاتور متوهم
نام می برند، مناسبات اردوغان و کشورهای منطقه به واسطه حمایت وی از
گروههای تکفیری خدشه دار شده است، نشانه ها و مولفه های انشعاب در حزب
عدالت و توسعه مشاهده شده است و از آن بدتر، آمریکا و اروپای واحد نیز
اردوغان را نسبت به دیکتاتوری و حمایت از برخی تروریستهای تکفیری متهم می
سازند!!!
اردوغان بخش اعظمی از دار و ندار خود را در قمار با شیطان باخته و اگر از
این نیز دیرتر بجنبد دیگر داشته های خود را نیز از دست خواهد داد! اردوغان
زمانی متوجه نتیجه قمار با آمریکا شد که جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا
که خود اصلی ترین مشوق اردوغان در حمایت اولیه وی از گروههای تکفیری داعش و
النصره بود، وی را در انظار عمومی نسبت به حمایت از گروههای تروریستی در
منطقه متهم کرد! به عبارت بهتر، شیطان حتی به قواعد بازی قماری که خود
تعیین کننده اش می باشد نیز پایبند نیست....
در نهایت اینکه قمار با شیطان و فریب لبخندهای آن را خوردن نتیجه ای جز
شکست ندارد.در اینجا به صورتی خودکار سئوالی به ذهن خطور می کند: اینکه
حدود و ثغور قمار سیاسی با آمریکا چگونه تعریف و تعیین می شود و چگونه باید
به مصداق یابی آن پرداخت ؟
در پاسخ به این سئوال مهم باید گفت که " میز قمار آمریکا" در قبال بازیگران
منطقه زمانی چیده می شود که "استراتژی دوستی با آمریکا " بخواهد جایگزین "
استراتژِی مهار شیطان بزرگ" شود. در این صورت مقامات آمریکایی و انگلیسی،
برای چیدن میز قمار و نشاندن رقبای سابق خود پای آن دست به کار می شوند.در
عین حال بدیهی است که کلیت مذاکره با آمریکا از موضع قدرت و حتی در
مواردی رسیدن به توافق با آن ( با اصرار بر خطوط قرمز و رعایت منافع ملی)
مصداق مذاکره ای عزتمندانه و شرافتمندانه است. موضوعی که تیم مذاکره کننده
زحمتکش و انقلابی کشورمان نیز نسبت به آن پایبند است. در یک کلام و قاعده
کلی، این استراتژیها، اصول،ارزشها و خطوط کلان سیاست خارجی کشورما هستند که
از تبدیل شدن " میز مذاکره با آمریکا" به " میز قمار غرب" جلوگیری می
کند.از این رو هرگز نباید لحظه ای در حفظ و استمرار این اصول و مبانی و
استراتژیها تردید کرد زیرا چه از منظر ایده آل گرایانه و چه از منظر واقع
گرایانه بنگریم، متوجه خواهیم شد که نخستین و بدترین لغزش در مقابل آمریکا
از " تغییر اصول و مبانی"نشات می گیرد.
در نهایت اینکه قماربازی به طور کلی حرام و در حوزه سیاسی و سیاست خارجی
دارای حرکت بیشتر می باشد. از آن بدتر، قمار بر روی اصول و مبانی یک بازی
حرام اندر حرام اندر حرام است.در این میان، تیم مذاکره کننده هسته ای
کشورمان باید مراقب نیت طرف غربی مبنی بر تبدیل کردن میز مذاکره به میز
قمار باشد و وارد قمار دیپلماتیک با غرب نشود. هدف گذاری بر روی توافقی خوب
که متضمن حفظ ،تثبیت و تقویت اصول و مبانی ما شود در این مقطع حساس بیش از
پیش ضرورت و موضوعیت دارد. بدیهی است که هرگونه توافق بد و عبور از خطوط
قرمز ، به مثابه قمار بر روی منافع ملی است. این همان هدف اصلی آمریکا و
دیگر اعضای 1+5 می باشد و از این رو باید ضمن تاکید بر روی اصول و خطوط
قرمز خود، همچنان با گاردی بسته در مقابل طرف مقابل ظاهر شویم.
حنیف غفاری